کتاب خواب گران
معرفی کتاب خواب گران
کتاب خواب گران نوشتهٔ ریموند چندلر با ترجمهٔ پرهام دارابی در نشر علم به چاپ رسیده است. کتاب خواب گران، اولین رمان نویسندهٔ آمریکایی، ریموند چندلر، است که برای اولین بار در سال ۱۹۳۹ به انتشار رسید. در مرکز داستان این اثر، کارآگاهی تحصیل کرده، شجاع و باتجربه به نام فیلیپ مارلو قرار دارد. این رمان، باعث تثبیت جایگاه چندلر به عنوان یکی از برترین نویسندگان داستانهای کارآگاهی شد و سبک نگارش ماهرانه و ادبی این نویسنده، طیف گسترده و متنوعی از مخاطبین و طرفداران را برایش به ارمغان آورد. میلیونری در حال مرگ، فیلیپ مارلو را استخدام میکند تا کسی که از یکی از دو دختر دردسرساز او اخاذی میکند را دستگیر کند. مارلو پس از مدتی درمی یابد که این پرونده، چیزی بسیار بزرگتر از اخاذی و باجگیری است. آدمربایی، دروغ، فتنهانگیزی و قتل، تنها تعدادی از مسائلی هستند که مارلو باید با آنها دست و پنجه نرم کند. از این کتاب فیلمی نیز به کارگردانی هاوارد هاکز ساخته شده است.
دربارهٔ کتاب خواب گران
وقایع رمان در مدت زمانی کوتاه، حدود پنج روز، اتفاق میافتد اما در همین مدت اندک دهها ماجرا و خرده ماجرا رخ میدهد. معمای پنج قتل باید حل شود، قتلهایی که همه با همه مرتبطاند اما انگیزههای انجام آنها تفاوت دارد. پای پلیس هم تا جای ممکن نباید به ماجراها باز شود، چون هیچ کس از این اتفاق سود نمیبرد، نه خانوادهٔ سترن وود، نه ادی مارز و دارودستهاش و نه باقی کاراکترهای داستان. پلیس فقط باید برای بردن نعشها در صحنه حاضر شود، آن هم وقتی که مارلو مطمئن شده پای خودش گیر نیست و در ادامهٔ تحقیقات اش خللی وارد نمی شود! مارلو قبلاً پلیس بوده و رابطهٔ خوبش با سربازرس و دادستان منطقه کمک میکند از مخمصهها دور بماند.
کتاب خواب گران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای جنایی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب خواب گران
در انتهای راهرو چندین در فرانسوی و در پشت آن چمن زاری وسیع و زمرّدین وجود داشت که به یک گاراژ سفید میرسید. در مقابل این گاراژ یک رانندهٔ جوان لاغر و سبزه رو با ساق پوشهای مشکی براق در حال تمیز کردن یک اتوموبیل پاکارد خرمایی رنگ بود. در پشت گاراژ چندین درخت تزیینی وجود داشت که مانند یک سگ پشمالو به خوبی پیراسته شده بودند. در پشت درختان گلخانهای با سقفی گنبدی قرار داشت. سپس باز هم درخت بود و در پشت آنها سطوح ناهموار و یک پارچه دامنه کوه وجود داشت.
در قسمت شرقی راهرو، پله کانی که با موزائیک فرش شده بود به راهرو دیگری متصل میشد که نردههای آهنی داشت و چند تابلو عاشقانهٔ دیگر به چشم میخورد. چند صندلی بزرگ که دورش مخمل دوزی های قرمزی صورت گرفته بود در جای خالیهای دیوار قرار داشت که به نظر نمیآمد تا کنون کسی روی آنها نشسته باشد. در میان دیوار غربی یک شومینهٔ بزرگ و خالی وجود داشت که به چهار طرفش یک توری برنجی متصل بود. در بالای شومینه طاقچهٔ مرمرینی بود که در گوشههایش چند مجسمهٔ کوپید قرار داشت. در بالای طاقچه یک پرتره بزرگ وجود داشت و در بالای پرتره دو پرچم بزرگ سواره نظام و گلوله خورده یا بید زده درون یک قاب شیشهای قرار داشتند. این پرتره که تقریباً مربوط به جنگ مکزیک میشد میخواست هر طور شده نقش مهمی برای یک افسر یونیفورم پوش وانمود سازد. افسر، سبیل سیاه و شاهانهای داشت و چشمان سیاهش آتشین بودند. به طور کلی این افسر از کسانی بود که اگر میخواستی با او باشی باید پول هم میدادی. احساس کردم ممکن است این افسر پدربزرگ ژنرال استرن وود باشد.
حجم
۲۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۳ صفحه
حجم
۲۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۳ صفحه
نظرات کاربران
کتاب در ژانر جنایی و قشنگ بود. ضمن اینکه هر چی جلوتر می رفتیم کتاب قشنگتر هم میشد 👌👌
فعلا درمورد داستانش چیزی نمیتونم بگم چون تازه شروع کردم ولی ترجمه اش افتضاحه! و از اون بدتر، غلط ویرایشی و تایپی هم زیاد داره! *آپدیت: داستانش هم جذبم نکرد. نمیدونم شاید چون به این سبک داستانها علاقه ندارم ولی در
کتاب خیلی خوبی بود
داستان و کششش فوق العاده است هرچند ترجمه اش واقعا افتضاحه و حتی باعث گیج شدن آدم میشه یه ستاره بخاطر ترجمه کم کردم
صفحه اول را باز کردم آنقدر اشتباهات ویرایشی تو ذوق می زند .. وقتی کسی ترجمه خوبی انجام نمیده لاقل یک ویراستار بیارید تا ترجمه کند .. کفش را به پانموده ! اصلاح نموده ! آیا اصلاح صورت رو می
با سلیقهی شخصی من خیلی جور در نمیآمد اما رمان خوبی بود. کمی به نظرم زیاد جزئیات را توضیح میداد و گاهی حوصلهی خوانندهی عجولی مثل من را سر میآورد. اما باید بگویم همان توضیحات خیلی حرفهای و خاص نوشته
داستان یک کاراکاه خصوصی و حل یک معمای جنایی. یک داستان بسیار معمولی با یک ترجمه ناشیانه و کلی شخصیت نامربوط بدون هیچ شخصیت پردازی درست. کتاب رو فقط برای این خواندم که نیمه تمام رهاش نکنم.
من قبلن از این نویسنده قتل در باران رو خونده بودم که یه صحنههایی عینن تکراری بود در هر دو کتاب و از این کار نویسنده اصلن خوشم نیومد.