گیوم موسو
درباره زندگی و کتاب های گیوم موسو
گیوم موسو نویسندهی معاصر فرانسوی است. کتابهای او اکنون به بیش از سیوشش زبان ترجمه شدهاند و در مجموع میلیونها تیراژ دارند.
گیوم موسو در شهر آنتیب، واقع در کوت دازور در منطقه پروونس فرانسه، در تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۷۴ به دنیا آمد. سه سال بعد، او صاحب یک برادر کوچکتر شد. مادر آنها سعی میکرد با خواندن کتاب، در پسرانش عشق به ادبیات را القا کند. برادرها در دوران نوجوانی، به مادرشان در کارهای کتابخانهای کمک میکردند، اما چندان علاقهای به ادبیات نداشتند. اما در یکی از همین روزها، لحظهی مهم زندگی موسو فرا رسید. موسو در حالی که در کتابخانه به مادرش کمک میکرد، به جلد کتاب بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته علاقهمند شد. او از روی کنجکاوی، ابتدا شروع به تورق کتاب کرد، اما نتوانست جلوی خود را بگیرد و کتاب را تا آخر خواند. رابطهی پر از پستیوبلندی قهرمانان داستان، ماجراهای عشق و انتقام، پیچیدگیهای سرنوشت و از همه مهمتر، ادبیات نویسنده چنان او را شگفتزده کرد که او احساس کرد میل به نویسنده شدن دارد.
پس از فارغالتحصیلی از مدرسه، موسو نتوانست بلافاصله تصمیم بگیرد در کدام مسیر زندگی حرکت کند. والدین گیوم موسو نوشتن را زیانآور میدانستند و باور نداشتند که چنین شغلی بتواند او را به طور جدی مجذوب کند و برای او درآمدی به همراه داشته باشد، اما خود موسو ادبیات را ترجیح میداد. با این حال، او هیچ ایدهای برای کتاب نوشتن نداشت. موسو فاقد تجربهای از زندگی بود که برای تولید یک خط داستانی جالب مناسب باشد؛ تصور اینکه قهرمانان میتوانند چه افرادی باشند و چه چیزی میتواند آنها را به حرکت درآورد برای او چندان ساده نبود. موسو در ۱۹ سالگی تصمیم مهمی برای خود گرفت؛ او تصمیم گرفت که برای مدتی به نیویورک برود. او در آنجا به عنوان یک بستنیفروش مشغول به کار شد، روابط جدیدی پیدا کرد، چیزهای جالب زیادی یاد گرفت و عاشق این شهر شد.
او با الهامات و ایدههای زیادی برای رمانهایش به فرانسه بازگشت، اما عجلهای برای عملی کردن آنها نداشت. او پس از آموختن درسهای زندگی در نیویورک، برای تحصیل در مقطع لیسانس وارد دانشکدهی اقتصاد دانشگاه نیس شد. موسو بعدها در مونپلیه با حق تدریس اقتصاد و جامعهشناسی در دبیرستان، از رشتهی لیسانس خود فارغالتحصیل شد. او در سال ۲۰۰۳ تدریس در مرکز آموزش بینالمللی والبون را آغاز کرد.
گیوم موسو به موازات تدریس، شروع به نوشتن اولین رمان خود کرد و برادرش او را متقاعد کرد که نسخه خطی این رمان را برای انتشارات بفرستد؛ بنابراین در سال ۲۰۰۱، موسو کتاب اسکیدامارینک را منتشر کرد که در فرانسه بسیار محبوب بود. در این دوره طرفداران موسو مشتاقانه منتظر کتاب بعدی او بودند، اما خود نویسنده با علاقه به تدریس ادامه میداد و وقت آزاد بسیار کمی برای نوشتن کتاب داشت. از این رو، دستنوشتهی بعدی او به نام «و بعد...» در سال ۲۰۰۴ به انتشارات فرستاده شد. ناشر به قدری به این کتاب علاقهمند شد که تصمیم گرفت کتاب را در یک میلیون نسخه منتشر کند. این رمان را شاید بتوان موفقترین کتاب فرانسوی دانست که نه تنها در فرانسه، بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز محبوبیت زیادی به دست آورده است. پس از این، با موسو قراردادی برای اقتباس فیلم نیز امضا شد و در سال ۲۰۰۸ فیلمی به نام گروگان مرگ به کارگردانی ژیل بوردو با اقتباس از این کتاب ساخته شد.
پس از انتشار کتاب و بعد، بر تعداد علاقهمندان گیوم موسو افزوده شد. آنها توقع داشتند این نویسنده دوباره چند سالی دست از نوشتن بکشد، اما این اتفاق رخ نداد. اعتمادبهنفس او برای نوشتن که در دوران مدرسه به دست آمده بود، باعث میشد موسو آزادی بیشتری برای نوشتن کتاب داشته باشد. موسو در همه حال، مشغول فکر کردن به طرحها و خلق شخصیتها برای داستانهای خود بود، از لحظات انتظار برای قطار گرفته تا زمانی که در خانه نشسته بود. موسو در سال ۲۰۰۵ رمان نجاتم بده را منتشر کرد. او در اوقات فراغت خود از تدریس، با اشتیاق به نوشتن ادامه میداد و در سال ۲۰۰۶ کتاب بعدی او به نام تو آنجا خواهی بود؟ منتشر شد. این کتاب داستانی تکاندهنده دربارهی عشق، سفر در زمان و میل به برگرداندن لحظاتی از زندگی بود و طوفانی از احساسات مثبت را در میان خوانندگان و حتی منتقدان برانگیخت. سال بعد، این نویسنده اثری دیگر به نام چون دوستت دارم منتشر کرد.
پس از ستایش و شناخته شدن با کتاب تو آنجا خواهی بود؟ جایگاه موسو سرانجام در جامعهی ادبی مستحکم شد و سالانه ستایشگران آثار او در سراسر جهان از انتشار آثار جدید او لذت میبرند.
این نویسندهی مشهور جهانی ادبیات مدرن، چندان دربارهی زندگی شخصی خود صحبت نمیکند. گیوم موسو همیشه با درایت و به شکلی مودبانه از پاسخ دادن به آن دسته از سوالات خبرنگاران که به کارش ارتباطی ندارد، اجتناب میکند. زندگی شخصی موسو نیز مانند بسیاری از آثار او اسرارآمیز است و در هیچ ژانری قابل تعریف نیست.