کتاب بدرود محبوب من
معرفی کتاب بدرود محبوب من
کتاب بدرود محبوب من نوشتهٔ ریموند چندلر و ترجمهٔ فتح الله جعفری جوزانی است. نشر آناپنا این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب بدرود محبوب من
کتاب بدرود محبوب من حاوی یک رمان آمریکایی است که به قلم یکی از پایهگذاران رمان پلیسی واقعگرایانه نوشته شده است. این رمان که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد، دومین رمانی است که نویسنده با حضور شخصیت «فیلیپ مارلو» نوشت. این رمان سه بار برای پرده اقتباس شد و برای صحنه و رادیو نیز اقتباس شد. کارآگاه خصوصیْ فیلیپ مارلو در حال بررسی پروندهٔ یک فرد گمشده است. او میبیند که جنایتکاری به نام «موس مالوی» در حال ورود به یک کلوپ شبانه به نام «فلوریان» است. او بهدنبال دوستدختر سابقش «ولما والنتو» میگردد. مالک باشگاه تغییر کرده است؛ بنابراین هیچکس در آنجا او را نمیشناسد. مالوی در نهایت صاحب سیاهپوست باشگاه را میکشد و فرار میکند. پروندهٔ قتل به ستوانی که هیچ علاقهای به قتل یک مرد سیاهپوست ندارد، محول میشود. فیلیپ مارلو به ستوان توصیه میکند که بهدنبال دوستدختر مالوی باشد. سرانجام چه خواهد شد؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب بدرود محبوب من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ریموند چندلر
ریموند تورنتون چندلر، زادهٔ ۲۳ جولای ۱۸۸۸ بود. او ۲۶ مارس ۱۹۵۹ درگذشت. او فیلمنامهنویس و رماننویسی آمریکایی بود که در شیکاگو به دنیا آمد و سالهای ابتدایی زندگیاش را بههمراه والدین، خاله و داییاش در نبراسکا گذراند. چندلر بهخاطر شرایط سخت مالی در دورهٔ رکود بزرگ اقتصادی، برای امرارمعاش به نویسندگی روی آورد و رماننویسی را بهصورت خودآموز فرا گرفت. ریموند چندلر در طول عمر خود ۲۳ داستان کوتاه منتشر کرد؛ بااینحال کتابخوانها از میان این آثار نسبتاً اندک تنها ۱۵ داستان را میشناسند. ۸ داستان دیگر که از جمله بهترین آثار او هستند نزدیک به یک ربع قرن در میان صفحات کاهی مجلههای پالپ (عامهپسند) مدفون بودند (این ۸ داستان عبارتند از «قاتل در باران»، «مردی که سگها را دوست داشت»، «پرده»، «دختر را محاکمه کن»، «سنگ یشم ماندارین»، «بیسیتی بلوز»، «بانوی دریاچه» و «جنایتی در کوهستان رخ نداده»). ریموند چندلر در سال ۱۹۵۰ مجموعهٔ داستانهای کوتاه خود را با عنوان «هنر بیدردسر قتل» منتشر ساخت، اما این کتاب هیچیک از ۸ داستان منتشرنشدهاش را شامل نمیشود.
بخشی از کتاب بدرود محبوب من
«آن ریوردان، درحالیکه از اونور فرشِ زمینهٔ کِرِمرنگِ طرحدارش به من نگاه میکرد، گفت: «تو باید یه مهمونی شام میدادی. قاشق چنگالهای نقره و لیوانهای کریستال، رومیزی و دستمالهای پارچه کتونِ تمیز و اتو کشیده-اگه توی جاهایی که مهمونی شام میدن هنوز هم از رومیزیها و دستمالهای پارچهای استفاده میکنن-نور شمع، زنها بهترین با جواهراتشون و مردها با کراواتهای سفید، خدمتکارها با بطریهای شرابی که دورشون دستمال پیچیدن به طور نامحسوس دور و بر بچرخن، پلیسها توی لباسهای شبِ اجارهایشون یه خورده ناراحت به نظر بیان، همونطوری که کیه که راحت باشه، مظنونها با لبخندهای شکننده و دستهای بیقرارشون و تو هم بالای میزِ دراز بشینی و با اون لبخندِ محوِ جذابت و یه لهجهٔ قلابی انگلیسی مثل فایلو وَنس، تمام ماجرا را کم کم تعریف کنی.
گفتم: «آره. چطوره همینطور که تو داری مزه میریزی یه چیزی هم بدی من بگیرم دستم؟»
رفت توی آشپزخونه و صدای تقوتوقِ یخ درآورد و با دوتا لیوانِ بلند برگشت و دوباره نشست.
گفت: «هزینهٔ مشروب دوستان خانمِ تو باید خیلی وحشتناک باشه.» و یه جرعه نوشید.
گفتم: «و ناگهان سرپیشخدمته غش کرد. فقط این سرپیشخدمته نبود که قتل را انجام داده بود. اون فقط غش کرد که بامزه باشه.»»
حجم
۳۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۴ صفحه
حجم
۳۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۴ صفحه