دانلود و خرید کتاب شاعر مایکل کانلی ترجمه حمیده رستمی
تصویر جلد کتاب شاعر

کتاب شاعر

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۳از ۳۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شاعر

مایکل کانلی از مشهورترین جنایی‌نویسان دهه‌های اخیر است که نویسندگی را در سال‌های آغازین دههٔ نود میلادی و تحت تأثیر آثار ریموند چندلر، یکی از بزرگان صاحب سبک در ادبیات پلیسی آغاز کرده است. او پس از دانش‌آموختگی از دانشگاه فلوریدا به کار در مطبوعات پرداخت و در سال ۱۹۸۶ با مشارکت در نگارش گزارشی مستند از بازماندگان یک سانحهٔ هوایی، موفق شد به‌عنوان نویسندهٔ همکار، به فهرست نهایی برگزیدگان دریافت جایزهٔ پولیتزر راه یابد. این موفقیت سبب شد او به‌سرعت راه پیشرفت را بپیماید و به‌عنوان خبرنگار لس‌آنجلس تایمز به کار مشغول شود.

کانلی در سال ۱۹۹۲ جایزه ادگار را به پاس نگارش اولین کتابش به دست آورد او خالق «هری بوش»، یکی از همدلی‌برانگیزترین شخصیت‌های ادبیات پلیسی است که بسیاری از کارشناسان او را هم‌ردیف «سام اسپید» و «فیلیپ مارلو» می‌دانند.

در رمان «شاعر» پنجمین اثر کانلی با خودکشی مشکوک یک پلیس و ماجراهای مرتبط به آن روبه‌روییم. این اثر اولین کتاب کانلی است که با هری بوش سروکار ندارد. در این جا ما با یک گزارشگر جنایی به اسم جک مک ایووی سروکار داریم که برای روزنامه راکی مونتین کار می‌کند. شون برادر جک ظاهرا خودکشی کرده است. جسد او را همراه با یک پیام درباره خودکشی‌اش در ماشین شخصی‌اش در پارکینگی پیدا کرده‌اند. جک نمی‌تواند بپذیرد که برادرش به دلیل فشار کاری و افسردگی خودکشی کرده باشد. هرچند آخرین مورد جنایی که شون با آن سروکار داشته قتل ظالمه دختری دانشجو به اسم ترزا لافنته بوده که جسد تکه شده‌اش را در پارکی پیدا کرده بودند. جک بعد از تحقیقات زیاد متوجه می‌شود مرگ برادرش خودکشی نبوده بلکه یک صحنه ساختگی از خودکشی بوده که قاتلی زنجیره‌ای آن را ترتیب داده است:

مرگ ترزا لافتن از آن نوع قتل‌ها بود که مردم را میخکوب کرد؛ نه فقط در دنور، بلکه در همه‌جا. هر کسی که ماجرای آن را خواند یا شنید، دست‌کم لحظه‌ای مکثی کرد تا تصویر خشونت‌بار و وحشیانه‌ای را که در ذهنش نقش بسته بود، بررسی کند.

بیشتر آدم‌کشی‌ها قتل‌هایی پیش‌پاافتاده است که ما خبرش را در روزنامه‌های جنجالی می‌بینیم. تأثیر آن‌ها در دیگران محدود است و چنگ‌انداختن‌شان به قوهٔ تخیل بی‌دوام. فقط چند بندی را در صفحات داخلی روزنامه به خودشان اختصاص می‌دهند و به همان طریقی در روزنامه دفن می‌شوند که قربانی در زیر خاک.

پوینده
۱۳۹۹/۰۵/۰۶

بعد از نور پنهان و خونخواهی این سومین کتاب از مایکل کانلی است که به فارسی ترجمه شده است. علاقه‌مندان به داستان‌های پلیسی این کتاب را یک نفس خواهند خواند، بسیار جذاب با ترجمه ای روان و خواندنی.

faezeh.k
۱۴۰۱/۰۲/۳۱

کتاب خوبی بود اما این طولانی بودن کتاب آزار میداد آدمو. در واقع میتونم بگم پایان جذاب و غافل گیر کننده کتاب به طولانی بودن کتاب در

دوستدار حضرت آقا
۱۴۰۰/۱۲/۲۶

البته رمان بسیار جذاب وپر کششیه . ولی فقط در مسیر ولی مقصد قشنک نیست.بسیار دم دستی والکی تموم شده.انکار سرهم بندی شده باشه. ولی به خوندنش می ارزه

کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
۱۴۰۱/۱۰/۰۱

داستانی پراز کشش وتعلیق که از خوندنش لذت میبرید وبا وجود اینکه یکم طولانیه دلتون میخواد یکنفس بخونیدش،نویسنده با توانایی کامل تونسته تا آخر هیجان داستانو حفظ کنه، البته میشد هیجان انگیز تر تموم بشه🙂

miss.golaab
۱۴۰۰/۱۰/۰۸

کتابی که تا خوندنشو تموم نکنید نمی تونید زمین بزارید. شاعر عالی بود

zohreh
۱۴۰۳/۰۵/۱۸

۱۵۴. سومین کتابی که از این نویسنده خوندم که طولانی‌تر از بقیه کتابها بود. برخلاف ۲ کتاب قبلی که قطعات پازل به سرعت سرجای خودش قرار میگیره و معما خیلی زود حل میشه، این کتاب تعلیق و توصیفات زیادی داره. "جک ایووی" نویسنده

- بیشتر
LeNa
۱۴۰۱/۰۳/۳۱

یک داستان معرکه سرشار از تعلیق و هیجان. از کانلی قبلا نور پنهان و خونخواهی رو خونده بودم و هر دوتاشونو دوست داشتم. به نظرم داستان شاعر از اون دوتا جذاب‌تر و هیجان انگیزتر بود.

shojaeekia
۱۴۰۰/۱۱/۲۹

کتاب با خودکشی مشکوک یه پلیس شروع میشه و به نطرم با اینکه نسبت به دو کتاب دیگه ی مایکل کانلی طولاتی تره اما بسیار جذابه و خسته کننده نیست.

سهیلا
۱۴۰۰/۱۰/۱۷

کتاب خوبی بود ترجمه خوبی هم داشت ولی انگیزه قاتل از کشتن پلیسها و علت انتخاب آنها برای کشتن و همینطور علت بعضی از قتلها در بزرگسالان نا مشخص و مبهم باقی موند.

معصوم
۱۴۰۰/۰۷/۲۳

این سومین کتابیه که از این نویسنده خوندم و به نظرم نسبت به دو کتاب "خونخواهی" و"نورپنهان" داستان جذابتری داشت داستان خبرنگاری که درگیر با مرگ برادرِ پلیس و دوقلوی خودش میشه تعلیق و غافلگیری های خوبی داره اما طولانیه

- بیشتر
واقعیت این بود که ما مدت‌ها بود درست و حسابی به درددل یکدیگر گوش نداده بودیم. ما دو راه جداگانه را برگزیده بودیم و هر بار من این حقیقت را تأیید می‌کردم، چرخهٔ درد و اندوهم دوباره به حرکت درمی‌آمد.
zohreh
هیچ انتظاری نداشتم اما تا اندازه‌ای هم منتظر چیزی بودم. دقیقاً نمی‌دانستم چه چیزی. شاید یک احساس.
zohreh
نیچه در این مورد چی گفته؟ کسی که با هیولا می‌جنگد…» «باید طوری عمل کند که خود به هیولا تبدیل نشود.»
zohreh
وقتی به همکاری پیشنهاد دوستی بدهی که خواهانش است، آدم باحالی هستی و اگر طرف خواهانش نباشد، با شکایت و لیچار او مواجه می‌شوی. من معتقدم بهتر است آدم از کل ماجرا بپرهیزد.
zohreh
بیش از هر چیز چشمان آن‌ها را به یاد می‌آورم. بدون مرور آن چشم‌ها در ذهنم، نمی‌توانم بخوابم؛ نه برای آنچه در آن‌ها بود، بلکه برای آنچه در آن‌ها نبود، گم شده بود. در پشت آن‌ها فقط تاریکی محض بود. یأس و پوچی و بی‌معنایی، و به‌قدری جذاب که گاهی با خواب مبارزه می‌کردم تا بتوانم درباره‌اش فکر کنم.
zohreh
درست مثل این بود که آدم سعی کند قطعات شکستهٔ آیینه‌ای را به هم بچسباند. هر تکهٔ آن قسمتی از آدم را منعکس می‌کند اما اگر آدم حرکت کند، تصویرش هم حرکت می‌کند.
zohreh
آگاهی از اسرار کسی، قدرتی سکرآور است. از این‌که قادر بودم تکه‌های داستان را در کنار هم بگذارم، لذت می‌بردم.
zohreh
«شاید بعضی اوقات انتقام به همون خوبی عدالت باشه.»
zohreh
گاهی منشأ شریرانه‌تر از علته، اگرچه معمولاً علته که اسمش بد درمی‌ره.
zohreh
تیره‌ترین افکار آدم‌ها منحصربه‌فرد نیست. بدترین چیزی که ممکنه تصورش رو بکنی، هر چیزی که باشه، هر قدر هم بد باشه، براش بازاری هست…
zohreh
«حدس می‌زنم هرگز کسی بهت نگفته که آدم با شکر می‌تونه مگس بیشتری بگیره تا با لیمو.»
zohreh
به‌طور معمول کودک‌آزارها در زندان از همه خشن‌تر رفتار می‌کنن. به همین دلیل هم تمایل دارن که به همدیگه بپیوندن و صرفاً مثل جماعتی آزاد، گروه تشکیل بدن.
zohreh
گزارش مال کسیه که اونو می‌نویسه، جک. اینو یادت باشه. هر کی گزارش رو بنویسه، اون مال خودش می‌شه.
zohreh
ما کنار گذاشته شده‌ایم. ما به خانه‌به‌دوشانی در دنیای ناله‌ها تبدیل شده‌ایم. طردشدنم رنج و انگیزهٔ من است.
zohreh
ما همان هستیم که آن‌ها از ما ساختند و بااین‌حال از ما رو برمی‌گردانند.
zohreh
هیچ‌چیز بدتر از این نیست به توافقنامه‌ای پایبند بمانی که یکی از افراد طرف معامله به آن پایبند نمانده است.
zohreh
تا وقتی ته اولین فنجان قهوه‌مان را درنیاوردیم، هیچ حرفی با هم نزدیم. تصورم این بود که هر یک در تنگنایی کاملاً متفاوت به سر می‌بریم و افکاری مختلف در سر داریم.
zohreh
می‌ترسیدم که این شکست تا آخر عمرم دست از سرم برندارد. چون غریزه ممکن است دیگر هرگز برنگردد.
zohreh
در این فکر بودم که چرا باید این‌طوری باشد که بخواهی به کسی دست پیدا کنی که دستیابی به او تا این حد سخت است؟
zohreh
ما به چیزهایی که از نظرمان زیباست اعتماد می‌کنیم، به چیزهایی که آن را می‌خواهیم.
zohreh

حجم

۵۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۵۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۹۰۰
تومان