کتاب ساداکو
معرفی کتاب ساداکو
کتاب ساداکو داستان پر ماجرا و پر از معماهای عجیب نوشته سوزوکی کوجی و ترجمه مصطفی رضوی است. این داستان درباره معمای خاص مرگ چهار جوان است که همگی در یک روز و یک ساعت، جانشان را از دست میدهند.
درباره کتاب ساداکو
ساداکو ماجرایی مرموز از کشته شدن چهار جوان است. هر چهار نفر آنها جانشان را در یک روز و یک ساعت خاص از دست میدهند. هرچند ممکن است این موضوع به نظر دیگران بی اهمیت یا حتی تصادفی باشد، اما یک روزنامهنگار حرفهای نمیتواند بی تفاوت باشد و آن را نادیده بگیرد. اما اگر پای یک نفرین در میان باشد چه؟
نفرینی که تنها با حل کردن یک معما باطل میشود و فرصتش تنها یک هفته است؟ اگر او نتواند در این مدت جواب این معما را پیدا کند، چطور میتواند جانش را نجات دهد؟
کتاب ساداکو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای پر رمز و راز و ماجرایی لذت میبرید و دوست دارید گره از معماها باز کنید، کتاب ساداکو یک انتخاب عالی برای شما است.
درباره سوزوکی کوجی
سوزوکی کوجی، نویسنده ژاپنی، ۱۳ می ۱۹۵۷ در هاماماتسو به دنیا آمد.
سوزوکی کوجی خالق رمانهای حلقه است که از آنها اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی صورت گرفته است و از روی آن مانگا (رمانهای گرافیکی) و بازیهای ویدیویی نیز ساختهاند.
بخشی از کتاب ساداکو
آخر یک کسی باید از چندوچون این ماجرا خبر میداشت؛ اینکه این کوه نامهها از کجا میآمد! هیچکدام از سردبیرها موفق به حل معما نشدند و بیآنکه بتوانند به جواب معما برسند، کمکم این موج آرام شد و عقب نشست. پساز حدود شش ماه که این وضعیت غیرطبیعی ادامه یافته بود، دفتر تحریریه مانند اینکه از خوابی عمیق بیدار شده باشد به حالت قبلی خود بازگشت و دیگر حتی یک دانه از آن نامهها هم دریافت نکردند.
اُگوری بهعنوان سردبیر هفتهنامهای که منتشرکنندهٔ یک نشریه بود لازم بود در قبال اینکه چطور باید با این پدیده روبهرو شود موضعی شفاف بگیرد. جمعبندی نهایی او این بود که باید کاملاً این پدیده را نادیده گرفت. شاید آنچه آتش این پدیده را شعلهور کرده بود، نشریهای بود که خود اُگوری میگفت نشریهای معتبر است. شاید عکس و روایتهایی که آنها چاپ کرده بودند، باعث افتادن تب ارسال نامه به جان خوانندهها شده و این وضع غیرطبیعی را به وجود آورده بود. اُگوری خوب میدانست که توضیحاتش همه را قانع نمیکند، اما وظیفه داشت به یک جمعبندی عاقلانه برسد و با این پدیده روبهرو شود.
از آن پس با دستور اُگوری، سردبیر هفتهنامه، اعضای تحریریه نامههای رسیده را بیآنکه حتی بازشان کنند درون کورهٔ شوفاژخانه میبردند و میسوزاندند و طوری رفتار میکردند که گویی هیچ اتفاقی رخ نداده و ناگفته پیداست که بههیچوجه به مسائلی که به اُکولت مربوط میشدند دامن نمیزدند، پس یا بهدلیل بیتوجهی آنها یا به دلیلی دیگر، حجم نامههای ارسالی بهتدریج کاهش یافت. در همان زمان بود که آساکاوا با بلاهت روی آتشی که دیگر داشت خاموش میشد نفت ریخت.
اُگوری با حالتی جدی به چهرهٔ آساکاوا نگریست: «... میخواهی یک بار دیگر ضربهٔ دردناک دو سال پیش را تکرار کنی؟ میدانی، جنابعالی...»
اُگوری هر بار که معذب بود و نمیدانست چه بگوید، حتماً مخاطب خود را با لفظ جنابعالی صدا میزد.
«من خوب میدانم که به چه چیزی فکر میکنید آقای سردبیر.»
«خُب، ببین! چیز جالب، جالب است، قبول؛ ولی آدم نمیداند قرار است چه چیزی از داخل آن دربیاید، بااینحال ببین، اگر نتیجهٔ نهایی آن دوباره مثل قضیهٔ قبلی باشد، قبول کن که زیاد خوشایند نیست.»
مثل قضیهٔ قبلی... اُگوری هنوز معتقد بود که «اُکولتبوم» دو سال قبل ساختهوپرداختهٔ فردی خاص بوده است و هنوز هم دلش از آن قضیه پر بود. پساز آنهمه دردسری که به او تحمیل شده بود، هنوز هم نسبت به هرچیزی که ممکن بود به اُکولت مربوط باشد بدبین بود.
«من سعی ندارم بگویم این مسئلهای اسرارآمیز است، فقط میگویم امکان ندارد که چنین چیزی تصادفی باشد.»
«تصادفی باشد...» اُگوری دستش را کنار گوشش گرفت و یک بار دیگر صحبت آساکاوا را با دقت گوش کرد.
... خواهرزادهٔ همسر آساکاوا، اُئیشی ساتوکو، حوالی ساعت یازده شب پنجم سپتامبر در خانهاش در محلهٔ هونبکو۳۲ فوت کرده بود. علت مرگ: نارسایی قلبی حاد. تازه سال سوم دبیرستان و جوانی هفدهساله بود. همان روز، همان ساعت، جلوی ایستگاه قطار شهری شیناگاوا، یک دانشآموز نوزدهسالهٔ پیشدانشگاهی هم درحالیکه روی موتورسیکلتش پشت چراغقرمز منتظر مانده بود به علت ایست قلبی فوت کرده بود.
«من که هرطور فکر میکنم، بهنظرم یک تصادف ساده است. تو وقتی داستان آن حادثه را از رانندهتاکسی شنیدهای، فوتشدن خواهرزادهٔ خانمت یادت آمده، همین. مگر غیر از این است؟»
حجم
۹۵۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۹۵۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
ترجمش خیلی خوبه و با یه سری اصطلاحات ژاپنی هم آشنا میشین اگه علاقه دارین. کتاب به خودی خود ترسناک نبود برای من. معمای خوب و پرداخت شدهای داره و واقعا برام عجیبه امتیاز کمی گرفته و خواننده هاش، حداقل توی
این کتاب ژانر وحشت و سورئال بود. انتظار یک معمای قتل منطقی رو نداشته باشید و اگر مثل من از دنیای جن و پری و روح و اینا برای حل کردن یک پرونده قتل خوشتون نمیاد سراغش نرید. ولی اگر
کتاب ها خیلی کم ترسناک میشن اما من سر این کتاب به دلهره و وحشتی عجیب افتاده بودم. فصای داستان اینقدر خوب بازگو شده بود که دلم نمی خواست کتاب رو زمین بذارم و در نهایت از پایان کتاب شگفت
کتاب باحالی بود داستان جالبی داشت ولی مورد علاقه من نبود
ترجمه یه جاهاییش شما رو به خنده خواهد انداخت😁البته لطمه ای به داستان نمیزنه! من پیشنهاد میکنم فیلم اقتباس شده از این کتاب رو ببینید(نسخهی ژاپنی) چون این کتاب، حرف بیشتری برای گفتن نداره!
مطالعه نسخه چاپی، برای منی که ژانر ترسناک ، جنایی ، معمایی ، رو خیلی میپسندم کتاب جذابیه هنوز به پایان کتاب نرسیدم ولی شروع طوفانی و اونطور که شنیدم پایان شوکه کننده داره
چهار جوون در یک روز و یک ساعت جون خودشون رو از دست میدن.علت مرگ مرموزه و خبرنگاری که سرش درد میکنه برای این اخبار،دنبال علت حادثه میگرده. علت حادثه پدیدهای ماوراییه و ما با معمایی طرف هستیم که جوابش
کتاب جذابی بود دو روزه تمومش کردم داستانش تقریبا همون داستان فیلم حلقه بود اما خب فیلم به خاطر جلوه های ویژه ای که داره و بصریه مسلما ترسناکتره . کتاب ترسناکی نیست اما جالبه و علیرغم اینکه فیلمش رو
کتاب بیشتر از نرسناک بودم معمایی جنایی بود و به نظرم کاملا جدابیت داشت.
کتاب خیلی جالبی بود لذت بردم👍