دانلود و خرید کتاب چاخان عزیز نسین ترجمه رضا همراه
تصویر جلد کتاب چاخان

کتاب چاخان

نویسنده:عزیز نسین
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چاخان

کتاب چاخان داستانی از عزیز نسین، نویسنده مشهور و طنزپرداز اهل ترکیه است که در انتشارات نگاه منتشر شده است. این کتاب که یکی از کتاب‌های مورد علاقه خود او هم هست، ماجرای چاخان و دروغگویی در جامعه را با لحنی طنزآمیز بیان می‌کند. 

درباره کتاب چاخان

چاخان، داستانی از عزیز نسین است که خودش، خیلی دوست داشت. این داستان درباره موجودی به اسم آقای چاخان است؛ دیگران درباره او حرف می‌زنند. هرکسی درباره‌اش نظری می‌دهد و خلاصه همه او را یک جور تعریف می‌کنند. این آدم، زبوک زاده نام دارد. همان انسان دو رو، ریاکار و زبان‌بازی که همه درباره‌اش حرف می‌زنند و داستان کتاب هم درباره زبوک زاده و زبوک زاده‌ها است. چاخان‌ها و دروغ‌هایی که هر جامعه‌ای آن را پرورش می‌دهد در حقیقت زمینه پرورشش را مردم خود جامعه فراهم می‌کنند. فصل‌های مختلف این کتاب مانند قطعات پازلی کنار هم قرار می‌گیرد و در انتهای داستان، تصویری کامل از آقای چاخان و ماجراهایش به دست می‌آورید. 

کتاب چاخان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب چاخان را به تمام دوست‌داران آثار عزیز نسین و علاقه‌مندان به کتاب‌های طنز پیشنهاد می‌کنیم.

درباره عزیز نسین

محمت نصرت با نام هنری عزیز نسین، مترجم و نویسنده و طنزپرداز ۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ در استانبول متولد شد. او در مدرسه افسری تحصیل کرد و مدتی را هم به این شغل مشغول بود اما نمی‌توانست در چنین فضایی دوام بیاورد. بنابراین به سراغ کاری رفت که به آن علاقه داشت و در آن استعداد فراوانی نشان داد: نوشتن. او در طول دوران عمرش مدام میان زندان و دفتر تحریریه نشریات مختلف در رفت و آمد بود و اسامی مستعار زیادی برای خودش انتخاب کرده بود که مشهورترینش، عزیز نسین است.

ماجرای انتخاب این اسم مستعار برای خودش هم داستانی جذاب دارد. او عزیز که نام پدرش است را به عنوان نام هنری خود انتخاب کرد. نسین در زبان ترکی به معنای «تو چه‌کاره‌ای؟» است.

اولین باری که داستانی را نوشت، تصمیم داشت با نوشته‌اش اشک مردم را دربیاورد و آن‌ها را بگریاند. چون به نظرش داستان خوب، داستانی بود که اشک درآر باشد. اما سردبیر مجله‌ای که داستانش را برایشان ارسال کرده بود، با خواندن داستانش آنقدر خندیده بود که اشکش درآمد. این شد که به طنز نویسی روی آورد.

او که سردبیری گاهنامه طنز را بر عهده داشت، به دلیل دیدگاه‌های سیاسی‌اش، چندین بار به زندان افتاد. داستان‌های کوتاه عزیز نسین در ایران به دست مترجمان مختلفی مانند ثمین باغچه‌بان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه شد و در سراسر دنیا آثار او را به سی زبان می‌خوانند. عزیز نسین از یک سوقصد از طرف گروه‌های افراطی در حادثه آتش‌سوزی هتل جان سالم به در برد و در نهایت در ۶ ژوئیه ۱۹۹۵ در آلاچاتی در استان ازمیر ترکیه چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب چاخان

آقا رضا کاتب که عضلات صورتش آشکارا می‌لرزید گفت:

_ شما را به خدا به این زبوک‌زاده نگاه کنید... داره با باروت بازی می‌کنه!.. وقتی جواب دولت را ندهد و عذر استاندار را بخواهد همهٔ ما را تبعید می‌کنند!..

ملا بدر بادی به غبغبش انداخت:

_ چی؟!.. ما را تبعید کنند؟! مگر کسی جرأت داره در مقابل زبوک‌زاده همچین کاری بکنه!.. شما زبوک‌زاده را چی فرض می‌کنید؟.

او درموقع خودش تمام حرف‌ها را به نخست وزیر و وزراء گفته درهر مورد نظرش را اعلام کرده حتی تهدیدشان کرده که 'شما دارید اشتباه می‌کنید اگر گندش دربیاید من کاری ندارم!.'

ولی به گوش دولت نرفته وبه همین جهت او هم حالا با نخست‌وزیر قهر کرده و میگه:

'به من ربطی نداره و کاری به کار دولت ندارم!' ولی مگر نخست وزیر ول می‌کند! پیغام داده:

'تو هیچ‌وقت نمی تونی با من قهر کنی!.. این یک وظیفه ملی است. اگر دلت برای ما نمی‌سوزد لااقل به حال ملت بسوزد!.. حالا که تو به آنکارا نمی آئی ما پیش تو می آئیم!..'

گمان می‌کنم همین امشب وفردا شب نخست وزیر خودش یا نماینده‌اش پیش آقای زبوک‌زاده بیاید!.

مغز من داشت مثل پتک می‌کوبید اگر بگویم حرف‌های اینها مسخره است که نیست اصلاً وابداً کوچک‌ترین علامت تمسخر در حرکات و رفتارشان دیده نمی‌شد.. اگر بگویم حرف‌های آنها حقیقت ندارد که همچین چیزی به عقل جور در نمی‌آید نخست وزیر مملکت آنقدر بی دست وپا نیست که در حل مشکلاتش عاجز باشد ودست به دامان یک آدم گمنام در یک قصبه کوچک بزند!!!!

خدایا خودت از این معما پرده بردار. مسلماً یارو به نام اینکه نخست وزیر یا نماینده دولت به خانه‌اش می‌آید می‌خواهد مردم را گول بزند والا ابراهیم زبوک‌زاده کی هست که دولت از او راهنمائی بخواهد؟.. معلوم می‌شود یارو عقل انگلیس‌ها را داره! خوب اهالی اینجا را تحت نفوذ قرار داده..

نمی‌دانی چقدر دلم می‌خواهد او را ببینم.. دیدن این مرد از واجبات است اما راستش ترس و وحشت مخصوصی دلم را فرا گرفته و تا اطلاعات کاملی از وضع او پیدا نکنم صلاح نیست پیشش بروم..

کاربر ۳۶۰۱۲۸۴
۱۴۰۰/۰۷/۱۰

من کتاب قبلاً کامل خواندم فقط به جایی رسیدم که گفته بود که شخصیت اصلی داستان جدش فارس بوده به من برخورد وازمترجم تعجب کردم که در مقدمه اگر میخواست حفظ امانت نماید ازاین مسله تبری نجسته.درهر حال چون زبان

- بیشتر
a66as1980
۱۴۰۰/۰۵/۳۱

نظر شخصی: با این‌که محیطی که وقایع داستان در اونجا اتفاق می‌افته از نظر فرهنگی به ما نزدیکه ولی بازم برام جذاب نبود، نویسنده موضوع اصلی رو تو فصل‌های مختلف تکرار و تکرار و تکرار می‌کنه، نمی‌دونم ته‌ش قراره چی بشه

- بیشتر
کاربر ۸۶۵۳۹۰
۱۴۰۱/۱۱/۲۳

اول که کتاب رو میخونی،با خودت میگی مگه میشه آدم آنقدر خنگ باشه .امکان نداره.بعد یهو به خودت میای میبینی ای داد بیداد نه تنها دنیای امروز ما، بلکه در کل تاریخ زبوک زاده ها بودند و هستند و خواهند

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۱۰

یکی از رفتارهای زشت و ناپسند افراد که می‌تواند مشکلات و سوءتفاهم‌های فراوانی به دنبال خودش داشته باشد دروغ یا در زبان محاوره چاخان است. این رفتار را شاید بتوان ماحصل جامعه‌ای نابسامان دانست که مسائل و مشکلات رفتاری و

- بیشتر
amir.m
۱۴۰۱/۱۱/۰۲

بسیار پیام و معنی خوب و عالییی داشت، خوندن کتاب تا آخر کمی کشش و حوصله می خواد ولی قطعا مهم ترین بخش داستان آخرشه... پایانی بی نظیری داشت به نظرم..

آدم‌های عاقل هر کلمه را مدتی می‌سنجد.
Anonymous
راستی که زندگی سرتاسرش یک «سراب» بزرگ است وقتی که آدم از دور تماشایش می‌کند باغ و سبزه و درخت و چشمه به نظرش می‌رسید ولی هنگامی که به محل می‌رسد می‌بیند جز سنگ و شن وخاک وخاشاک بیابان چیز دیگری نیست .
Anonymous
لابد تو روزنامه خوندی.. هروقت می خوان یک عده را استخدام کنن امتحان ورودی براشون می گذارن.. می دانی این امتحانی که می گویند چیه؟.. امتحان پدرسوختگی و زرنگی و پشت هم اندازیه!.. هرکس این صفات را بیشتر داشته باشه موفقیتش حتمی تره!!!
Anonymous
خدایا.. خداوندا چرا ما ملت اینجوری هستیم و به قول معروف "هرطرف باد بیاد بادش میدیم!.."
Anonymous
راست گفته‌اند (انسان شیر خام خورده) خر باهمهٔ خریتش وقتی پاش توی یک چاله افتاد دیگه اگر بکشیدش از اون طرف نمی‌ره.. ولی آدم که اشرف مخلوقاته هزار بار کلاه سرش میره.. صد دفعه ضرر یک کاری را می بینه بازم دست بردار نیست..
Anonymous
ما چقدر خوب وآسان می‌توانیم خودمان را گول بزنیم.. سرتاسر زندگی ما دروغ وکلاشی وکلاهبرداری است وما هر روز گرفتار نیرنگ‌ها وفریب ها هستیم وفقط به خاطر یک جمله از همه چیز صرفنظر می‌کنیم.. "مردم همه چیز را می‌فهمند!.." اشخاص زیادی به محض شنیدن این جمله تملق آمیز ساکت می‌شوند.. ما عادت کرده‌ایم درمیان این دروغ‌ها زندگی کنیم.. "مردم هیچ چیزی را احساس نمی‌کنند، اگر می‌دانستند یا احساس می‌کردند.. این همه گول نمی‌خوردند وکلاه سرشان نمی‌رفت!..
Anonymous
اگر حقایق تلخ را می‌فهمیدیم ومی دانستیم که مردم بدون اینکه یاد بگیرند نمی‌توانند دانا وفهمیده شوند به فکر چاره می‌افتادیم حتماً به هدفمان می‌رسیدیم.. اما حیف که تعصب‌های بیجا جلوی چشم ما را گرفته وملت خودمان را از همه قوی‌تر وبالا تر می دانیم..
Anonymous
تا به حال کی دیده که کاری بدون توصیه وسفارش خود به خود وبدون پارتی بازی حل بشه!!
Anonymous

حجم

۱۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۱۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۸۳,۰۰۰
تومان