دانلود و خرید کتاب منشی حافظه حمید صدر ترجمه پریسا رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب منشی حافظه اثر حمید صدر

کتاب منشی حافظه

نویسنده:حمید صدر
انتشارات:انتشارات آده
امتیاز:
۲.۷از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب منشی حافظه

کتاب منشی حافظه نوشتهٔ حمید صدر و ترجمهٔ پریسا رضایی است. انتشارات آده این رمان معاصر آلمانی‌زبان را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب منشی حافظه

کتاب منشی حافظه حاوی داستان یک دانشجوی ایرانی است که از طرف پیرمردی بازنشسته و اهل وین، استخدام شده تا عکس‌هایی را که او در زمان جنگ از ویرانه‌های شهر برداشته، برای انتشار در یک کتاب آماده کند. این جوان هنگام پیمودن خیابان‌ها و مقایسهٔ عکس‌ها با واقعیت کنونی آن، کم‌کم دچار مالیخولیا شده و گاه می‌پندارد در دوران جنگ زندگی می‌کند. این رمان در واقع شرح بیماریِ یک جوان دانشجو از زبان خودش است که به‌توصیهٔ پزشکان بیمارستان روانی، به نگارش در آورده شده است. رمان «منشی حافظه» که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده، دومین رمان حمید صدر به زبان آلمانی است. گفته شده است که این رمان در اتریش با اقبال فراوان مواجه شده و جوایز متعددی از جمله جایزهٔ «برونو کرایسکی» را به خود اختصاص داده است. این رمان در ۹ فصل نوشته شده است.

خواندن کتاب منشی حافظه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمانی‌زبان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب منشی حافظه

«در ایستگاه بلاریا که منتظر تراموا بودم تا به کوچهٔ براندمایر بروم، برای چند لحظه به درختان داخل باغ ملی نگاه کردم و به شکل دردناکی متوجه شدم که اتاق اجاره‌ای آن‌جا دیگر وجود خارجی ندارد. به بوته‌های بیچارهٔ گل‌سرخ در باغ ملی فکر کردم و دلم نیامد بدون خداحافظی از آن‌ها بروم، به‌خصوص گل‌سرخ آمادئوس که مثل نوع ایرانی آن در اوج تابستان به‌شدت معطر می‌شد. اما سروصدای پروژکتور در سرم مرا وادار کرد به دو مرد روس که در سمت چپ‌وراست گورها به حالت احترام ایستاده بودند خیره بمانم. بوته‌های گل یاس امتداد حصار هم دیگر همانی نبودند که پیش از آن بودند. در حالت عادی ــ اگر آدم کنار برکه‌ای کوچک جلوِ ورودی میدان هلدن در مسیر باد قرار می‌گرفت ــ از آن رایحه سرگیجه می‌گرفت. برعکس، بوی شدید مهمات شلیک‌شده حال‌وهوای ناخوشایندی ایجاد می‌کرد. تقریباً با کوفتگی و خستگی به سمت ایستگاه بازگشتم و تصمیم گرفتم گریزی موقت از شهر داشته باشم.

بیمارستان اعصاب آم اشتاین هوف در نور خورشید منتظرم بود. کنار درِ اصلی اندکی تأمل کردم، اما خودم را با آرامشی که درختان زیزفون شکوفای حاشیهٔ تپه به من می‌بخشیدند تسکین دادم. از آقای دربان پرسیدم که آیا می‌داند کجا و نزد چه کسی باید یک بیمار روحی را پذیرش کنم. او به کلاهخود بلژیکی روی سرم خیره شد و کارمندان مسئول را صدا زد. بعد از یک ربع ساعت، آقای اگون آمد و مرا با خودش به بخش فوریت‌های پزشکی برد. پیش از آن‌که داخل شویم پرسید چه حال‌وهوایی دارم. گفتم «بد، چون شهر را گم کرده‌ام.» گفت که مرا می‌فهمد و پرسید که آیا از نظرم اشکالی ندارد که کلاهخود را تحویل پرستار بدهم.

در این میان، حالم اساساً بهتر است. تقریباً یک سال است که این‌جا هستم. وین را از روی تپه تماشا می‌کنم و امیدوارم که به‌زودی آن شهر سابق را پیدا کنم. اما شتابی هم در کار نیست، زیرا زندگی‌ام درحال‌حاضر به خاطر دوری از وین طاقت‌ناپذیر نشده است.»

تله موش
آگاتا کریستی
به دور از تنش
ندرا گلاور تواب
چگونه امپراتوری پلید شویم
گایوس سوئتونیوس ترنکوئیلوس
لذت های ناممنوع
آدام فيليپس
اداره جبران عمر
آریل دورفمن
اسب سیاه
تاد رز
زندگی خوب و بسنده
آورام الپرت
روز رهایی
اینس کانیاتی
زال و رودابه
الهام فلاح
درمان شوپنهاور
اروین د. یالوم
دزیره؛ جلد اول
آن‌ماری سلینکو
آناتومی پیشرفت
آدام آلتر
وقتی نیچه گریست
اروین د. یالوم
اولین آدم بد
میراندا جولای
درباره زیبایی زنان
آنیولو فیرنتزوئولا
کلکسیون شن
ایتالو کالوینو
سبز - آبی
سعید تشکری
یدک
شاهزاده هری
زمزمه های چرنوبیل
سوتلانا آلکسیویچ
آیین دوست یابی
دیل کارنگی
کتابخانه نیمه شب
مت هیگ
مغازه خودکشی
ژان تولی
آبنبات هل دار
مهرداد صدقی
رویای نیمه‌شب
مظفر سالاری
آب‌نبات پسته‌ای
مهرداد صدقی
دختری که رهایش کردی
جوجو مویز
پنج قدم فاصله
ریچل لیپینکات
مغازه خودکشی
ژان تولی
ملت عشق (اجرای جدید)
الیف شافاک
بیمار خاموش
الکس مایکلیدیس
سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
بهار برادران
یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی
کیمیاگر
پائولو کوئیلو
مردی به نام اوه
فردریک بکمن
جزء از کل
استیو تولتز
سمفونی مردگان
عباس معروفی
آبنبات هل‌دار
مهرداد صدقی
هری پاتر و سنگ جادو
جی.کی. رولینگ
سایه باد
کارلوس روئیت ثافون
چایت را من شیرین می‌کنم
زهرا بلنددوست

نظرات کاربران

mrym
۱۴۰۳/۰۱/۲۷

کتاب خیلی خسته کننده ای‌ بود

Fatemeh
۱۴۰۳/۰۱/۲۴

کتاب روند یکنواختی داره و مثل ژانر برشی از زندگیه. شاید هیجانی نداشته باشه اما نثر روان و ساده داستان جذبم کرد. شخصیت اصلی یه آدم معمولی مثل بقیه آدم هاست که مشکلات معمولی داره تا اینکه گذشته روی زندگیش

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲)
یک جور خنده از فرط غم‌وغصه هست که به گریه نزدیک‌تر است.
Fatemeh
هر چه چشم در یک عکس می‌بیند همواره فقط بخشی از آن چیزی است که انسان تجربه می‌کند.
Fatemeh

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان