دانلود کتاب صوتی اینم شد زندگی؟! با صدای حمید یزدانی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صوتی اینم شد زندگی؟!

دانلود و خرید کتاب صوتی اینم شد زندگی؟!

نویسنده:عزیز نسین
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی اینم شد زندگی؟!

کتاب صوتی «اینم شد زندگی» نوشتهٔ عزیز نسین با ترجمهٔ رضا همراه و گویندگی حمید یزدانی در انتشارات ماه آوا چاپ شده است. «اینم شد زندگی» مجموعه‌ای داستانی از عزیز نسین است. تصویری که او در آثارش ارائه می‌دهد تصویری به غایت خنده‌آور اما تکان دهنده از مردم ترکیه است.

درباره کتاب صوتی اینم شد زندگی

 طنز تلخ سیاسی که او به استادی به کار می‌گیرید تا معایب اجتماعی را برملا کرده و با نقدآن‌ها راهکار گذر از این معایب را نشان دهد. او نقاد بی‌رحم اما شیرین سخن اجتماع ترکیه است. البته او همه تقصیرات را به گردن سیستم و حکومت نمی‌اندازد و با نقد خرافات، گژ‌بینی و کم‌اندیشی می‌کوشد توازن ایجاد کند تا راه برون رفت از مشکلات را بیشتر عرضه نماید.

کتاب صوتی اینم شد زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به ادبیات ترکیه پیشنهاد می شود.

بخشی از کتاب صوتی اینم شد زندگی

پماد موش!

مرد عطاری توی خانه کوچکش برای رضای خدا به من و مادرم جایی داده بود که بنشینیم. البته برای رضای خدا. نخواسته بود در آن زمستان سرد توی کوچه بمانیم و از سرما خشک بشویم.

صاحبخانه ما یک روز توی باغچه هیزم می‌شکست من هم داشتم او را تماشا می‌کردم. زنش به من گفت:

- بیا این طرف، دارهچوب می‌بره می‌زنه سروصورتت، می‌ره تو چشمت و باباقوریت می‌کنه بیا کنار منم رفتم کنار و از دور شروع کردم به تماشا کردن صاحبخونه خدا بیامرزمان تکه چوبی لای شکاف هیزم می‌ذاشت. تبر را بلند می‌کرد و با یک (هخ) بلند که می‌گرفت می‌زد، هیزم را دو شقه می‌کرد: و بعد پاشو می‌ذاشت روی هیزم و بازور تبر را بیرون می‌کشید. مرتب این کار را می‌کرد ولی یه دفعه به جای اینکه تبر روی چوب بخوره خورد به پاش! خون مثل لوله آفتابه از پاش بیرون می‌زد صاحبخونه بیچاره مقداری پماد موش روی زخم گذاشت و پاشو محکم بست. اما این پماد چی بود؟ خودش داستان مفصلی داره. تو خونه ما موش‌های زیادی بودند که تازه بچه گذاشته بودند وهمیشه صاحبخونه بچه موش‌ها را می‌گرفت و می‌انداخت توی شیشه روغن زیتون و اونو جلوی آفتاب می‌ذاشت. بچه موشها یواش یواش توی روغن زیتون حل می‌شدند و یه پماد درست می‌شد!! بالاخره مثلیهمعروف (هر کی دردی بکشه طبیب میشه!).

بله ما توی آن خانه در یک اتاق کوچک زندگی می‌کردیم. اثاثیه ما یک قرآن، یک چرخ خیاطی و یک گلیم بود که مادرم از خانه قدیمی آورده بود روزها با چرخ خیاطی برای سرباز خانه‌ها لباس زیر می‌دوخت و شب‌ها هم دور روسری‌ها را با سوزن و نخ، نقش و نگار می‌انداخت. الان دیگر از آن روسری‌ها پیدا نمی‌شود عتیقه شده‌اند. من حاضرم تمام کتاب‌هایم که نوشته‌ام بدهم و یک دانه از آن روسری‌ها بگیریم. ولی نیست...

غیر از ما همسایه‌های دیگری هم بودند. یکیشان عموحسن بود که در نیروی دریایی باغبانی می‌کرد.

خودش بود و زنش و یک بچه شیرخواره به اندازه یک ساندویچ. توی اتاقشان طنابی از یک‌طرف درست کرده بودند و این گهواره درست مثل مرز کشورها اتاق را بدو قسمت تقسیم می‌کرد. زن عمو حسن همیشه به من می‌گفت:

- گهواره رو تکون بده تا نون کنجدی بهت بدم. منم تکون می‌دادم و بجای لالایی «قل هوالله» که تازه حفظ کرده بودم می‌خوندم. وقتی زن عمو حسن توی اتاق نبود فریاد می‌کشیدم «قل هوالله احد، الله...).

ندا
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

این کتاب برخلاف دیگر آثار عزیز نسین از طنز کمتری برخورداره. اما بسیار زیبا و گیرا نوشته شده، در این کتاب نویسنده داستان زندگی خودش رو نقل می‌کنه که بسیار دردناک و غم‌انگیزه. بعد از گوش دادن به این کتاب

- بیشتر
هیدیس
۱۴۰۲/۱۲/۲۶

من این کتاب رو به عشق طنزهای عزیزنسین انتخاب کردم ولی به نظرم‌ به زیبایی و خنده داری بقیه ی آثارش نبود و در کل انقدر خوشم‌نیومد که نیمه کاره رها کردم.

زمان

۱۰ ساعت و ۴ دقیقه

حجم

۵۶۱٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۰ ساعت و ۴ دقیقه

حجم

۵۶۱٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۶,۸۰۰
۳۲,۷۶۰
۳۰%
تومان