کتاب دست های آلوده
معرفی کتاب دست های آلوده
کتاب دست های آلوده، نمایشنامه در هفت مجلس از ژان پل سارتر با ترجمه جلال آل احمد است. این نمایشنامه در قالب داستانی جذاب با دیالوگهای عمیق و تکان دهنده، زشتی و کثیف بودن سیاست را نشان میدهد.
درباره کتاب دست های آلوده
دست های آلوده یکی از نمایشنامههای جذابی است که با گذشت سالها، هنوز تر و تازه مانده است و هنوز عمیق است و هر بخش آن، هر مکالمهای تکان دهنده است. ماجرا از این قرار است: مردی به نام هوگو، به دستور حزب باید جان یکی از رهبران را بگیرد؛ هودرر که خط مشیاش مبتنی با اتحاد با بورژوازی است. هوگو در حالیکه گرفتار این ماموریت شده است، به همسر هودد دل میبازد. اما ماموریتش را به پایان میرساند و به زندان میافتد.
حالا خط مشی حزب تغییر میکند و با این تغییر، هودرر به یک قهرمان ملی بدل میشود. هوگو هم از زندان آزاد میشود ولی دنیایش، از زمانی که پا به زندان گذاشته تا امروز، حسابی تغییر کرده است. او در جایی میگوید: «نمیدانم هودرر را برای چه کشتهام ولی میدانم برای چه میبایست او را بکشم...»
کتاب دست های آلوده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران ادبیات نمایشی هستید، خواندن کتاب دست های آلوده تجربه خوبی برای شما رقم میزند.
درباره ژان پل سارتر
ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ در سال ۱۹۰۵ به دنیا آمد و در ۱۹۸۰ از دنیا رفت. او، فیلسوف و نویسنده فرانسوی و یکی از مهمترین فیلسوفان اگزیستانسیالیسم و یکی از رهبران اصلی فلسفه در قرن بیستم در فرانسه بود. سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی همراه و همدم مادامالعمر سارتر بود. او پس از آشنایی با سارتر به شدت دلبستهاش شد و تا آخر عمر همراه وی میماند؛ هر چند این دو نفر هرگز ازدواج نکردند و این رابطه در سالهای پایانی عمر سارتر تا حدودی ضعیف شد.
سارتر علاقه فراوانی به نوشتن داشت، اما نوشتههایش را هیچ ناشری قبول نمیکرد. سرانجام با نوشتن کتاب «تهوع» در سال ۱۹۳۸، موفق شد به شهرتی فراگیر دست یابد. در این رمان تکان دهنده، از دلهره وجود و بیهودگی ذاتی هستی با جسارتی بیسابقه سخن گفته است. سارتر از طرفداران کمونیسم بود، هرچند هرگز بهطور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. وی بیشتر عمر خویش را صرف مطابقت دادن ایدههای اگزیستانسیالیستیاش کرد.
سارتر معتقد بود انسان باید خود سرنوشتش را تعیین کند. وی همچنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی-اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
در ۱۹۶۴ جایزه ادبی نوبل به او تعلق گرفت، ولی از پذیرفتن این جایزه سر باز زد.
درباره جلال آل احمد
جلال آل احمد، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم و روشنفکر ایرانی در تاریخ ۲ آذر ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمد و ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در اَسالِم، گیلان از دنیا رفت. او همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.
جلال در در خانوادهای مذهبی متولدش شده بود و از اقوام سید محمود طالقانی بود. پدرش او را به نجف فرستاد تا علوم دینی بیاموزد اما کمی بعد به تهران بازگشت و به حزب توده پیوست. او آثار و نوشتههای بسیاری دارد که از میان آنها میتوان به مدیر مدرسه، نون والقلم، سهتار، از رنجی که میبریم، نیما چشم جلال بود و خسی در میقات اشاره کرد. خسی در میقات سفرنامه او از سفر مکه است. علاوه بر این سفرنامههای دیگری مانند سفر روس و سفر آمریکا هم دارد که به دلیل توجه زیاد او به جزئیات و بیان مطالب بسیار، در زمره آثار مهم ادبی به شمار میآیند.
سبک نوشتاری او، جملاتی کوتاه و مقطع است. سبکی که بر بسیاری از نویسندگان دوران خود تاثیر گذاشت و امروزه نیز به عنوان معیار در نوشتار فارسی به شمار میآید. جشنواری ادبی به یاد او، با جایزه جلال هرساله برگزار میشود. این جایزه با صد و ده سکه بهارآزادی، گرانترین جایزه ادبی ایران است.
بخشی از کتاب دست های آلوده
لویی: دلم میخواست همانطور که هست او را میدیدی. تو همیشه در مقابل او ضعف داشتهای.
اولگا: و تو هم علیه او ضعف داشتهای. (پساز یک لحظه) لویی، من نگفتم بیایی که از ضعفهامان حرف بزنیم. من بهخاطر حزب با تو حرف میزنم. از وقتی که آلمانها آمدهاند اینجا، خیلی از اعضای حزب را ازدست دادهایم. دیگر نمیتوانیم به خودمان اجازه کشتن این جوان را بدهیم، آن هم قبلاز اینکه امتحانش بکنیم و ببینیم که آیا علاجپذیر هست یا نه.
لویی: علاجپذیر؟ این پسره آنارشیست هرج و مرج طلب و غیرتشکیلاتی، یکی از آن روشنفکرهایی است که فقط در فکر بامبولزدن و ایرادگرفتن هستند. یکی از آن بورژواها که هروقت عشقش کشید کار میکند و هر کاری را تا بگویی بالای چشمت ابرو است، ول میکند.
اولگا: با وجود این، همین جوان وقتی ۲۰ ساله بود «هودهرر» را جلوی چشم تمام نگهبانهایش کشت و کار را هم جوری ترتیب داد که جنایت سیاسی را بهعنوان جنایت عاشقانه جا زد.
لویی: یعنی راستی جنایت سیاسی بود؟ این قضیه هنوز هم که هنوز است روشن نشده.
اولگا: خیلی خوب. درست است. این داستان را همین حالا باید روشن کرد.
لویی: داستان مضحکی است. من ابدآ نمیخواهم خودم را بهش آلوده کنم و تازه به هر صورت، وقت این را هم ندارم که بتوانم او را امتحان کنم.
اولگا: من وقتش را دارم. (لویی قیافه میگیرد) لویی، میترسم بیش از اندازه احساسات را در این قضیه دخالت بدهی.
لویی: اولگا من هم میترسم تو بیشتر از من احساسات را در آن دخالت بدهی.
اولگا: هیچوقت دیدهای که من در مقابل او احساس ضعف نشان بدهم؟ من نمیخواهم تو بیهیچ قرار و مداری زندهاش بگذاری. گور پدرش هم کرده. من فقط میگویم قبل از سربهنیستکردنش باید سنجید که آیا «حزب» میتواند دوباره او را بپذیرد یا نه؟
لویی: حزب دیگر نمیتواند او را بپذیرد. حالا دیگر نمیتواند. تو خودت هم خوب میدانی.
اولگا: با نام مستعار کار خواهد کرد و هیچکس هم او را نخواهد شناخت جز «لوران» که مرده و «درسدن» که در جبهه است. میترسی که چیزی بروز بدهد؟ اگر خوب بپاییمش چیزی بروز نخواهد داد. روشنفکر و آنارشیست است؟ درست است، اما در عین حال یک آدم نومید و وازده هم هست. اگر خوب ادارهاش کنیم، بهعنوان یک آدم کاری بهدرد هر خرحمالی که بهش رجوع کنیم میخورد. این مطلب را قبلا هم ثابت کرده.
لویی: خوب؟ چه پیشنهادی داری؟
حجم
۱۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
از خوندنش به شدت لذت بردم...به معنای واقعی کلمه فوق العاده بود
نمایشنامهای برآمده از سیاستهای حزبی...