کتاب یک ساعت انتظار
معرفی کتاب یک ساعت انتظار
نمایشنامه یک ساعت انتظار، یکی از بهترین نمایشنامههای هاینریش بل، نویسندهی معروف آلمانی است که دربارهی جنگ و اثرات مخرب آن نوشته شده است. علیرضا مهیتی این اثر را به فارسی برگردانده است و انتشارات ویکتور هوگو آن را منتشر کرده است.
دربارهی کتاب یک ساعت انتظار
یک ساعت انتظار در ردیف بهترین نمایشنامه های هاینریش بل است که جنگ همچنان در آن حضور هولناک خود را نشان می دهد. کرانتوس بعد از بیست سال در حین عبور از شهری که آن را ترک کرده است به دلیل توقف قطار مجبور می شود یک ساعت به انتظار بماند. این شهر یادآور خاطره تلخی است که در آن برادر کوچک و عشق خود را از دست داده است. ضربه مهلک زمانی بر روح وارد می شود که در می یابد مسبب آن وقایع تلخ خود او بوده است...
کتاب یک ساعت انتظار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نمایشنامه یک ساعت انتظار برای دوست داران آثار هاینریش بل و کسانی که به مطالعه نمایشنامه علاقهمندند، جذاب و خواندنی است.
دربارهی هاینریش بل
هاینریش بل با نام کامل هاینریش تئودور بل در ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن متولد شد. همزمان با جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی درآمد و تا مدتها در جبهههای جنگ بود و چندین بار زخمی شد. او برندهی جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (بهخصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد. آثار او به زبانهای بسیار از جمله فارسی ترجمه شدهاند. از میان آثار محبوب او میتوان به نان سالهای جوانی، بیلیارد در ساعت نه و نیم، عقاید یک دلقک، سیمای زنی در میان جمع و میراث اشاره کرد.
هاینریش بل در ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۸۵ درگذشت.
جملاتی از کتاب یک ساعت انتظار
باربر- قطار بعدی در ساعت یک و نه دقیقه بعد از ظهر حرکت می کند. یک ساعت باید انتظار بکشید. راه دیگری هم ندارید. انتظار (آه می کشد) چیز خوبی نیست اما اجباراً باید تحمل کرد.
کرانتوکس- من روی این انتظار حساب نکرده بودم. فکر نمی کردم که قطار اینجا توقف کند. اگر می دانستم مسیر دیگری انتخاب می کردم متاسفانه حالا باید اینجا قطارم را عوض کنم.
باربر- یعنی اینقدر مسئله بد است؟ شما تا شهر آتن سه روز باید در قطار باشید، حالا یک ساعت روی آن خیلی تفاوت نمی کند.
کرانتوکس- موضوع ربطی به یک ساعت انتظار ندارد، ناراحتی من از این شهر است نه از انتظار.
باربر- شاید شما بتوانید در یک ساعت، قسمتی از این شهر را از نزدیک ببینید. شهر ما، شهر بدی نیست. جاهای دیدنی زیاد دارد. کلیساهای قدیمی، ساختمان های جالب، خرابه های کاخ ها، برج های قدیمی، پارک های زیبا و از همه مهمتر مردم خوب و مهربان.
کرانتوکس- من این شهر را می شناسم و همه نقاط آن را هم بلدم.
باربر- آه پس شما قبلا اینجا بوده اید؟
کرانتوکس- بله.
باربر- مدت زیادی؟
کرانتوکس- هفده سال تمام.
باربر- شما زبان ما را خوب صحبت می کنید. فکر می کنم...
کرانتوکس- چه فکری می کنید؟
باربر- فکر می کنم که لهجه شما خیلی شبیه لهجه ماست یعنی به نظرم اینطور رسید.
کرانتوکس- شاید حق با شما باشد.
باربر- بسیار خب. چمدان شما را چکار کنم. بدهم به انبار توشه؟ یا اینکه آنها را ببرم روی سکوی قطار بعدی؟ آنجا بهتر می توانید منتظر بمانید چون اقلاً صندلی برای نشستن هست.
کرانتوکس- نه بهتر است با اولین قطار از این ایستگاه به یک ایستگاه دیگر بروم و آنجا منتظر قطار آتن بشوم.
باربر- این اولین مرتبه است که می بینم کسی اینطور خاطره بد از شهر ما دارد.
کرانتوکس- هم خاطره بد و هم خاطره خوب.
باربر- بهتر است خاطرات خوب را در ذهنتان زنده کنید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵ صفحه
نظرات کاربران
در مورد متن نظری نمیدهم چون هر کسی ممکن است نظری داشته باشد اما از نظر من بینظیر بود. ترجمه و تایپ ایرادات زیادی دارد. بارها نوشتهام که باید امکانی میسر شود تا اشکالات تایپی و یا حتی ترجمه از درون
نمایشنامه کوتاه و خواندنی. یک ساعت مطالعه مفید…
نمایشنامه با وجود کوتاهبودنش داستان بلندی رو در خودش جایداده. فضای متنوعی داره( ایستگاه اتوبوس_ خیابان_ گورستان_قطار) اثر دیگهای از هاینریشبل نخوندم و نمیتونم مقایسهای انجام بدم اما بهعنوان اثر کسی که در جنگ حضور داشته اون احساس ملموس و واقعی بعد
عالی
ابتدا ازکتابخانه همگانی خواندم، بقدری جالب بود، خریدم که درفرصتی دوباره بازهم بخوانم، بخوانید ولذت ببرید، عالی.
کتاب نود و دوم
mn nkhondm