تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

دانلود و خرید کتاب صوتی اضطراب
معرفی کتاب صوتی اضطراب
کتاب صوتی «اضطراب؛ یک راهنمای فلسفی» نوشتهٔ سمیر چوپرا با ترجمه و گویندگی نصراله مرادیانی و انتشار نشر بیدگل و نشر صوتی رادیو گوشه، اثری در حوزهٔ فلسفه و روانشناسی است که به بررسی ریشهها و معنای اضطراب در زندگی انسان معاصر میپردازد. این کتاب با رویکردی تحلیلی و روایت شخصی نویسنده، تلاش میکند اضطراب را نه صرفاً یک اختلال روانی، بلکه پدیدهای فلسفی و وجودی معرفی کند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اضطراب
«اضطراب؛ یک راهنمای فلسفی» اثری ناداستانی و تحلیلی است که در قالبی روایی و پژوهشی، به واکاوی مفهوم اضطراب در زندگی انسان امروز میپردازد. سمیر چوپرا، نویسندهٔ کتاب، استاد فلسفه است و با بهرهگیری از تجربههای شخصی و دانش فلسفی خود، اضطراب را از منظر سنتهای مختلف فکری و فرهنگی بررسی کرده است. ساختار کتاب بر پایهٔ ترکیب روایتهای شخصی، تحلیلهای فلسفی و ارجاع به سنتهای فکری چون بودیسم، اگزیستانسیالیسم، روانکاوی و نظریهٔ انتقادی بنا شده است. نویسنده با تکیهبر تجربههای زیستهٔ خود، از جمله مهاجرت، فقدان و سوگ، تلاش کرده است تا نشان دهد اضطراب چگونه در تار و پود زندگی انسان ریشه دوانده و چه جایگاهی در خودآگاهی و معنای زندگی دارد. این کتاب نهتنها به جنبههای روانشناختی اضطراب میپردازد، بلکه آن را بهعنوان مسئلهای فلسفی و وجودی مطرح میکند و خواننده را به تأملی عمیق دربارهٔ ماهیت اضطراب و نسبت آن با انسانیت دعوت میکند.
خلاصه کتاب اضطراب
کتاب «اضطراب؛ یک راهنمای فلسفی» با روایت زندگی شخصی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که چوپرا از تجربههای تلخ فقدان پدر و مادرش و تأثیر این رویدادها بر شکلگیری اضطراب وجودی خود سخن میگوید. او اضطراب را نه صرفاً یک اختلال روانی، بلکه بخشی جداییناپذیر از تجربهٔ انسانی میداند که در مواجهه با مرگ، فقدان، ناپایداری جهان و محدودیتهای وجودی شکل میگیرد. نویسنده با مروری بر سنتهای فلسفی و رواندرمانی، از بودیسم و اگزیستانسیالیسم تا روانکاوی فرویدی و نظریهٔ انتقادی، نشان میدهد که اضطراب همواره در تاریخ اندیشه و فرهنگ بشر حضور داشته و هر مکتب فکری راهی برای فهم یا مواجهه با آن پیشنهاد داده است. در این میان، بودیسم اضطراب را ریشهدار در ناآگاهی نسبت به ماهیت جهان و خود میداند و راه رهایی را در شناخت و پذیرش این حقیقت جستوجو میکند. اگزیستانسیالیسم، برعکس، اضطراب را نشانهٔ آزادی و اصالت انسان میداند و آن را فرصتی برای خودیابی و زیستن اصیل تلقی میکند. روانکاوی فروید، اضطراب را پیامد تعارضات درونی و سرکوبها میداند و نظریهٔ انتقادی، آن را واکنشی به شرایط اجتماعی و ازخودبیگانگی انسان معاصر معرفی میکند. چوپرا در خلال روایتهای شخصی و تحلیلهای فلسفی، بر این نکته تأکید دارد که اضطراب نهتنها اجتنابناپذیر است، بلکه میتواند به خودآگاهی و پذیرش عمیقتر خود و جهان منجر شود. او با اشاره به تجربههای درمانی و مواجهه با رواندرمانگر، نشان میدهد که اضطراب را نمیتوان بهکلی ریشهکن کرد، بلکه باید آن را شناخت، پذیرفت و در زندگی ادغام کرد. در نهایت، کتاب به این نتیجه میرسد که اضطراب بخشی از انسانبودن است و فلسفه میتواند به ما کمک کند تا رابطهای سالمتر و آگاهانهتر با اضطراب خود برقرار کنیم.
چرا باید کتاب اضطراب را بشنویم؟
این کتاب با ترکیب روایتهای شخصی و تحلیلهای فلسفی، تصویری چندلایه و عمیق از اضطراب ارائه میدهد که فراتر از نگاههای صرفاً روانشناختی یا پزشکی است. خواننده با مطالعهٔ این اثر میتواند دریابد که اضطراب نهتنها یک مشکل فردی، بلکه مسئلهای وجودی و فلسفی است که در تجربهٔ زیستهٔ هر انسان حضور دارد. کتاب با بررسی سنتهای مختلف فکری و فرهنگی، امکان مقایسه و تأمل دربارهٔ راههای مواجهه با اضطراب را فراهم میکند و به مخاطب کمک میکند تا اضطراب خود را بهتر بشناسد و با آن کنار بیاید. همچنین، روایتهای صادقانه و بیپردهٔ نویسنده از تجربههای شخصی، کتاب را به اثری ملموس و قابلدرک بدل کرده است که میتواند برای بسیاری از مخاطبان الهامبخش باشد.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به فلسفه، روانشناسی، مطالعات فرهنگی و کسانی که با اضطراب و دغدغههای وجودی دستوپنجه نرم میکنند مفید است. همچنین برای افرادی که به دنبال فهم عمیقتر از ریشهها و معنای اضطراب در زندگی شخصی و اجتماعی خود هستند، این کتاب میتواند راهگشا باشد.
بخشی از کتاب اضطراب
«مرگ پدر و مادرم، که در دو سر طیف مرگهای ناگهانی قرار میگرفتند، زندگیام را به وحشتی مزمن آلودند؛ زندگیام را از اضطرابی علاجناپذیر آکندند. این درسهای سخت و ظالمانه به من آموخت که پیشامدهای بیرحمانه بر جهان حاکماند؛ هیچ هشداری یا اشارهای ضمیمهٔ آغاز روزتان نمیشود که بهتان خبر بدهد امروز مصیبتی فاجعهبار یا رویدادی جانگداز در راه است. جون دیدیون جایی نوشته است همیشه با یادآوری خاطرهای از مصیبتها میبینیم که از روزی عادی آغاز شدهاند؛ روز مرگ پدرم، روزی که سرطان مادرم را تشخیص دادند، درست مثل همهٔ روزهای عادی دیگر آغاز شدند و بعد به روزهایی غیرعادی و تاریخی و سرنوشتساز مبدل گشتند. به بهای گزاف یاد گرفتم که آشفتگی و بیقراری بیدلیل نیست، که باید مضطرب بود، حتی وقتی هیچ نشانی از مصیبت و بلا در کار نیست؛ این جهانی بر وفق مراد ما نیست، جهانی نیست که امیال ما را برآوَرَد. از وقتی خاکستر پیکر مادرم را در آب رودخانهٔ مقدس هندوستان ریختم بهخصوص به آن چیزی که ظاهراً بنا بود بُعدی جدید از زندگیام باشد آگاه شدم؛ بیمهای تازهای در دایرهٔ نگاهم پدیدار شده بود و احتمالات وحشتناک دیگری در افق دیدم نمایان گشته بود. اگر امکان داشت صاعقه دوبار به آدم بزند، چه چیز میتوانست از اینکه دوبارهودوباره به آدم بزند بازداردش؟ چه چیز میتوانست بازداردش که در لباسی نو، چهبسا اینبار در قالب خباثتی دیگر، جان مرا نیالاید و برنیاشوبد؟ مرگ پدر و مادرم دروازهٔ پیشامدهای مصیبتزا را گشوده بودند؛ چشمم به بیمهایی افتاده بود که قبلا دور و بعید بودند.»
زمان
۷ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۱۰۲۱٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۱۰۲۱٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد