
کتاب اضطراب
معرفی کتاب اضطراب
کتاب اضطراب (یک راهنمای فلسفی) با عنوان اصلی Anxiety نوشتهٔ سمیر چوپرا و ترجمهٔ نصراله مرادیانی توسط نشر بیدگل منتشر شده است. کتاب حاضر در سال ۲۰۲۴ منتشر شده است. از ویژگیهای برجسته این اثر، رویکرد بهروز و امروزی آن به مسئلهٔ اضطراب است؛ موضوعی که در جهان امروز برای همهٔ ما آشنا و قابللمس است. نویسنده در این کتاب، چهار رویکرد متفاوت به مسئلهٔ اضطراب را بررسی میکند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اضطراب
سمیر چوپرا، نویسندهٔ کتاب اضطراب که خود استاد کالج بروکلین در نیویورک است، اثری را به رشته تحریر درآورده که در سال ۲۰۲۴ میلادی به چاپ رسیده است. از همین رو، یکی از نقاط قوت این اثر، نگاه کاملاً معاصر آن به مسئله اضطراب است؛ اضطرابهایی که در دنیای امروز برای همگان ملموس و آشنا هستند. مزیت دیگرِ قلم چوپرا، نگرش او به موضوعاتی چون تفاوتهای جنسیتی، نژادی و طبقاتی است که از زاویهای صرفاً غربی به آنها نمینگرد. نام او گواه بر اصالت هندیاش دارد و خود نیز در جایجای کتاب به تجربه مهاجرتش اشاره میکند. به این ترتیب، سومین ویژگی برجستهٔ کتاب، لحن داستانی آن است. نویسنده در فصول مختلف به زندگی شخصی خود میپردازد، از آسیبهای روحی که او را به وحشت انداختهاند سخن میگوید و اضطرابهایی را به تصویر میکشد که سراسر وجودش را فرا گرفتهاند. چهارمین و مهمترین ویژگی این کتاب برای خوانندهٔ فارسیزبان آن است که میتواند از ایدهها، تحلیلها و تفسیرهای هوشمندانه چوپرا در زندگی فردی و اجتماعی خود بهره ببرد. در شرایطی که چه بسا اضطرابهای زمانه ما، تاب و توانمان را در مواجهه با چالشهای زندگی بگیرد و مسیر زندگیمان را منحرف سازد. نویسنده معتقد است هر بحثی دربارهٔ اضطراب باید با آمار و مشاهدات مربوط به شیوع آن در دنیای امروز آغاز شود، چراکه اضطراب همواره جزء دلهرهآور و به ظاهر ابدی زندگی بشر بوده است. در طول تاریخ، هر نسلی تصور میکرده گرفتار بدترین نوع اضطراب است که ریشه در فرهنگ و محیط زندگیشان دارد. اگرچه اشکال اضطراب تغییر کردهاند، اما به نظر میرسد تمام دورانها به نوعی «عصر اضطراب» بودهاند و هر دورهای ترس و وحشت خاص خود را داشته است. در حالی که ترس معمولاً معطوف به یک شیء یا وضعیت مشخص است، اضطراب اغلب بیدلیل و بیشکل است. پاسخ به چرایی این حس در طول تاریخ متفاوت بوده است: از بحران معنوی گرفته تا واکنشهای رفتاری، غریزه، فشارهای اجتماعی و مشکلات عصبی. رویکردهای درمانی نیز متنوع بودهاند، از روانکاوی تا روانپزشکی و علم اعصاب، در حالی که فلسفه بیشتر به معنای اضطراب برای فرد میپردازد. اضطراب با آگاهی از زمان و ترس از آینده ناشناخته مرتبط است و میتواند ریشه در عوامل بیولوژیکی، محیطی، معنوی یا حتی ماهیت آگاه بشر داشته باشد. به نظر میرسد اضطراب پدیدهای فراگیر و رازآمیز در طول تاریخ بشر بوده است، حتی با وجود پیشرفتهای علمی. تنوع و پیچیدگی آن نشان میدهد که انسان موجودی پیچیده است و نمیتوان او را به سادگی در چارچوبهای نظری محدود کرد. شاید اضطراب عصر ما ناشی از ناتوانی دستاوردهای مادی در حل مسائل اساسی وجودی مانند مرگ و محدودیت باشد. پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی نتوانستهاند از ما در برابر آسیبپذیریهای بنیادین محافظت کنند و حتی ممکن است با ایجاد توهم پیشرفت و تسلط، اضطراب را تشدید کرده باشند. شیوع و تداوم اضطراب نشان میدهد که این موضوع ارتباط نزدیکی با فلسفه دارد. نویسنده در این کتاب قصد دارد با استفاده از سنتهای فلسفی مختلف، درآمدی فلسفی بر اضطراب ارائه دهد و نشان دهد که اضطراب جزء جداییناپذیر انسان بودن است، نه صرفاً یک عارضه که باید درمان شود. درک ماهیت وجود و ارتباط ما با جهان، کلید فهم اضطرابهای ماست و بالعکس.
خلاصه کتاب اضطراب اثری از سمیر چوپرا
در این کتاب، نویسنده چهار رویکرد متفاوت به مسئلهٔ اضطراب را بررسی میکند. نخست، آیین بودا به عنوان یک فلسفه - درمان باستانی معرفی میشود که معتقد است اضطراب ناشی از درک نادرست ما از خودمان است و میتوان آن را از بین برد، هرچند مسیری طولانی و دشوار در پیش است. دوم، اگزیستانسیالیسم قرن نوزدهم و بیستم بررسی میشود که اضطراب را نشانهای از آزادی و زندگی اصیل میداند و معتقد است باید با آن همزیستی کرد و از آن برای خودشناسی بهره برد، زیرا گریز از آن منجر به زندگی غیراصیل و خودفریبی میشود. سوم، نظریهٔ روانکاوی فروید مطرح میشود که اضطراب را بخشی اجتنابناپذیر از وضعیت بشر متمدن میداند و آن را ناشی از سرکوبهای درونی و بیرونی و تعارضات روانی میداند که باید فهمیده و پذیرفته شوند. در نهایت، مفهوم ازخودبیگانگی مادی از دیدگاه مارکس و مارکوزه بررسی میشود که اضطراب را واکنشی انسانی به شرایط غیرانسانی و ازخودبیگانهکنندهٔ زندگی اجتماعی میداند و معتقد است برای کاهش آن باید برای تغییر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تلاش کرد. نویسنده معتقد است که با درک این چهار دیدگاه میتوان اضطراب را به نوعی «درمان» کرد، اما این درمان مستلزم تردید در نیروهایی است که باعث اضطراب ما میشوند. اگرچه ماهیت محدود و متناهی انسان همواره باعث اضطراب میشود، اما نباید با واکنشهایمان یا قوانین اجتماعی خودساخته آن را تشدید کنیم. این رویکرد فلسفی به ما اجازه میدهد تا اضطراب را هم به عنوان یک مشکل و هم به عنوان بخشی از زندگی بپذیریم و در عین حال در برابر جنبههای مخرب آن مقاومت کنیم. علاوه بر این، نویسنده به طور ضمنی نشان میدهد که چگونه میتوان از روشهای فلسفی برای بهبود اضطراب استفاده کرد. او با ارائهٔ یک فهم فلسفی جدید، تصویری متفاوت از اضطراب ترسیم میکند و آن را قابل فهم میسازد. فلسفه میتواند به ما کمک کند تا اضطراب را نه صرفاً یک عارضه، بلکه یک عنصر مهم در آگاهی انسان بدانیم که میتوان آن را بازتفسیر کرد و در زندگی ادغام نمود. تفکر فلسفی درباره اضطراب به معنای تلاش برای فهم آن است، نه صرفاً واکنش نشان دادن یا رنج بردن از آن. این فرایند میتواند منجر به خودآگاهی عمیقتر و درک بهتری از چالشها و فرصتهای زندگی شود. با این حال، نویسنده اذعان میکند که اختلالات اضطرابی شدید و حملات عصبی ممکن است در برابر تأملات فلسفی مقاوم باشند، زیرا در این شرایط، ذهن ممکن است آمادگی پذیرش استدلالهای عقلانی را نداشته باشد. برای افرادی که از این اختلالات رنج میبرند، اضطراب ممکن است بهعنوان یک عنصر بیگانه تجربه شود که ابتدا باید آن را دفع کنند. با این وجود، حتی درمانهای مؤثر نیز نمیتوانند اضطراب وجودی بنیادین را که نویسنده در ادامه به آن خواهد پرداخت، به طور کامل از بین ببرند. در نهایت، نویسنده تأکید میکند که صرفاً مطالعهٔ تفاسیر فلسفی منجر به رفع اضطراب نخواهد شد. یک آموزهٔ فلسفی برای درمان بالقوه باید هم از نظر عاطفی و هم از نظر فکری برای ما معنادار باشد. این امر زمانی رخ میدهد که بین نحوهٔ زندگی ما و درک ما از آن، و همچنین فهم ما از ادعاهای فلسفی مرتبط با زندگیمان، تناسبی وجود داشته باشد. با بازنگری در این ادعاها، ممکن است حتی در لحظات اضطرابآور نیز تجربه متفاوتی از آن داشته باشیم. برای فهم اضطراب، باید آن را در حین تجربه بررسی کنیم و دریابیم که نشانگر چیست. در این معنا، فلسفه میتواند به ما کمک کند تا اضطراب را نه به عنوان یک مسئله برای حذف، بلکه به عنوان چیزی که میتوان با آن کنار آمد، درک کنیم و از این طریق، فهم متفاوتی از خود و دغدغههایمان به دست آوریم. در پایان، نویسنده با بررسی تاریخچه رواندرمانی و اشاره به نقش تأملات فلسفی در بنیانگذاری آن، به ویژه در مورد درمان شناختی - رفتاری، استدلال میکند که فلسفه و تفکر فلسفی نقش مهمی در بهبود اضطراب دارند، همانطور که آثار فلسفی درباره اضطراب به خوبی نشان میدهند.
چرا باید کتاب اضطراب اثری از سمیر چوپرا را بخوانیم؟
برای درک چرایی اضطراب، حتی در غیاب خطر آشکار، نیازمند تأمل و خودکاوی فلسفی هستیم. فلسفه از دیرباز بهعنوان درمانگر روح شناخته میشده است. اضطراب نه تنها مشکلی است که فلسفه به دنبال حل آن است، بلکه بستری است که فلسفه از آن نشأت میگیرد. کنجکاوی و پرسشهای فلسفی ریشه در اضطراب ما نسبت به محدودیتها و عدم قطعیتها دارند.
خواندن کتاب اضطراب اثری از سمیر چوپرا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
افرادی که با اضطراب دست و پنجه نرم میکنند، خانواده و دوستان افراد مضطرب برای درک بهتر شرایط آنها، متخصصان حوزهٔ بهداشت روان برای افزایش دانش خود در زمینهٔ اضطراب و عموم افرادی که به سلامت روان خود اهمیت میدهند و به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه هستند، میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
بخشی از کتاب اضطراب اثری از سمیر چوپرا
«برای عوامالناس تحصیلکرده، ژانپل سارتر، فیلسوف فرانسویِ پیپبهلبِ قهوهخور، ممتازترین اگزیستانسیالیست است. این مسئله دلایلی دارد: او برای اندیشههای اگزیستانسیالیستی فرمولهایی مختصرومفید ارائه میکرد و بهواسطهٔ رسالههای فلسفی تزهای عمدهٔ آن را هوشمندانه و دقیق توضیح میداد (ازجمله بهواسطهٔ رسالهٔ بهویژه دشوار و غامض هستی و نیستی) و نیز بهواسطهٔ رمانها و نمایشنامههایش. عموماً سارتر را بهلحاظ نظری، بهخصوص برای طرح مفاهیم آزادی بشری، آگاهی، پوچی اگزیستانسیالیستی و نیستی، وامدار اسلافِ فیلسوفش سورن کیرکگور و مارتین هایدگر میدانند. ولی آشنایی تعداد زیادی از خوانندهها با این مفاهیم از طریق سارتر بوده تا هایدگر یا کیرکگور؛ خصوصاً نوشتههایش درباب نااصیلبودن و «خودفریبی» نیز بیشتر از آنها اینجاوآنجا نقل شده است. (میزانی از محبوبیت سارتر بهخاطر استفادهٔ او از فرمهای ادبی برای شرح ادعاهای خود است؛ رمانش با عنوان تهوع و نمایشنامهٔ خروج ممنوع شمایل فرهنگی دورهای خاص هستند که ماندگارترین سطور آنها را میتوان بهراحتی به دورههای دیگر تعمیم داد.) گاه سارتر را در تداول عام سرمنشأ اگزیستانسیالیسم به شمار میآورند، چراکه فرمول (یا شعارش) «وجود بر جوهر مقدم است» یک دیدگاه مرکزی اگزیستانسیال را در قالبی روشن بیان میکرد: ما به دنیا نمیآییم تا به جوهری متافیزیکی و از پیش تعیینشده عینیت ببخشیم، مثال افلاطونیای بینقص و انتزاعی که من فقط تجسم معیوب آن باشم؛ بلکه من وجود دارم، اول به وجود میآیم و بعد خودم را میسازم. زندگیام تاریخچهٔ جدوجهدهایم در راستای برساختن خودم از طریق تصمیمها و انتخابهایم است؛ در حین پیشروی و ساختن خودم است که کشف میکنم که هستم. پایان سرگذشتم آن لحظهٔ کشف است که پی میبرم اعمال و انتخابهایم از زندگیام و از خودم چه ساختهاند؛ درواقع این همان وقتی است که نوع بشر پی میبرد سرشت «بشر» چیست. این نمایانگشتن همچون کشف متنی از پیش موجود نیست؛ بلکه ما آدمها شاهد بهوجودآمدن انسان در گذر زمان میشویم، انسانی که خودش خود را میسازد.»
حجم
۴۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۴۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه