دانلود و خرید کتاب صوتی لذتی که حرفش بود
معرفی کتاب صوتی لذتی که حرفش بود
کتاب صوتی لذتی که حرفش بود نوشتهٔ پیمان هوشمندزاده است. خودِ او گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی حاوی ۶ تکنگاری دربارهٔ دیدن و زیستن است.
درباره کتاب صوتی لذتی که حرفش بود
پیمان هوشمندزاده در کتاب صوتی لذتی که حرفش بود، ۶ تکنگاری دربارهٔ دیدن و زیستن را ارائه کرده است؛ دربارهٔ طبیعیبودن، فراموشی، سکوت، خیال، لذت و ترس از برهنهبودن. این موضوعات و دلمشغولیها شاید در زندگی هر کسی اتفاق بیفتند؛ موضوعاتی رومزه و شاید در نگاه اول کوچک، اما دربارهٔ انسان و مخصوص آدمی که فکر و روح او را مشغول خود میکنند و گاه باعث حسرتش میشوند و گاه هم یک حس خفته را در او بیدار میکنند؛ موضوعاتی که باعث میشوند چند لحظهای هر چند کوتاه، دربارهٔ خودمان و وجودمان فکر کنیم؛ بیهیچ ترس و دغدغهای.
پیمان هوشمندزاده در این تکنگاریهای تلنگرزننده، عریانکننده و حیرتانگیز جوری از اتفاقات روزمرهٔ زندگی انسانها حرف میزند که انگار هر کدام یک کشف جدید هستند؛ یک یافتهٔ تازه در زندگی که بینشی عمیق و ناگهانی به انسان میدهند.
شنیدن کتاب صوتی لذتی که حرفش بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ناداستان و قالب جستار با موضوعات گوناگون پیشنهاد میکنیم.
درباره پیمان هوشمندزاده
پیمان هوشمندزاده در سال ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده و عکاسی ایرانی است که چند کتاب نوشته، در زمینهٔ عکاسی برندهٔ جایزههای گوناگون شده و نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در تهران، بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس برگزار کرده است. پیمان هوشمندزاده دانشآموختهٔ رشتهٔ عکاسی از دانشگاه آزاد اسلامی است. او کار خود بهعنوان عکاس را ابتدا با نشریات و آژانسهای عکس شروع کرد و پس از مدتی با همراهی «جواد منتظری» و «امید صالحی»، آژانس عکس 135Photos را تأسیس کرد. مجموعهٔ «قهوهخانههای گمرک» و «دستها و کمربندها» از معروفترین آثار او محسوب میشوند. او نویسندهٔ کتابهای «لذتی که حرفش بود» و «جمعه را گذاشتم برای خودکشی؛ ۵ تکنگاری دربارهٔ دیدن و زیستن» است.
بخشی از کتاب صوتی لذتی که حرفش بود
«شاید در مجموع ده دوازدهباری رفته باشم تئاتر. یکی دوبارِ اول فقط به خاطر آنکه ببینم این تئاتری که اینقدر حرفش را میزنند چیست. بقیه را فقط از روی اجبار رفتهام، یا کارگردانش رفیقم بوده یا بازیگرش. تئاتر را کلن باور نمیکنم. از دیدنش لذت نمیبرم. میدانم که بنا را باید بر غیرواقعی بودن بگذارم، این را میفهمم ولی نمیتوانم. همیشه یک اتفاقهای واقعی قاتی جریان میشود که بلد نیستم در غیرواقعیها حلشان کنم.
متأسفانه همیشه یک نفر که قدش از همه تماشاچیها بلندتر است جلوی من نشسته. یک آدم وقعی. نمیتوانم این آدم را حذف کنم. نمیتوانم نبینمش. او همیشه یکی از بازیگرهاست با این تفاوت که واقعیست. هر جایی را که میخواهم ببینم سرش را همان طرف خم میکند. خودش را بهزور وارد بازی میکند. بهدرک، بهدرک که یه لکهی سیاه متحرک جلوم کار گذاشتهاند، بهدرک که همیشه هست. از خیرش میگذرم ولی آن را چهطور باور کنم؟! هیچوقت یادم نمیرود، آنهایی که آن بالا ایستادهاند، بازی میکنند.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
دیدن زندگی از زاویه دید یک عکاس ؛ بسیار زیبا نوشته شده است .
مفهوم کتاب خیلی خوب بود
نگاهی نو به عکس و عکاسی. داستان های کوتاه و لطیف.
کتابی بسیار معنوی و از زاویه دید یک هنرمند،که دغدغه ها و ترس ها و اندوه وی را درباره مسائل متفاوتی بیان میکند. من شخصا از قلم و از صدای گرم و احساسات بی پرده و صادق ایشون بسیار لذت برده