دانلود و خرید کتاب صوتی تب بشکه
معرفی کتاب صوتی تب بشکه
کتاب صوتی تب بشکه نوشتهٔ دیوید سداریس و ترجمهٔ علی مجتهدزاده است. فرهاد اتقیایی و شهره روحی گویندگی این مجموعه داستان کوتاه صوتی را انجام دادهاند و بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی تب بشکه
کتاب صوتی تب بشکه مجموعهٔ ۱۳ داستان کوتاه نوشتهٔ دیوید سداریس، نویسنده، طنزپرداز و برنامهساز مشهور رادیو در آمریکا است. سداریس شهرتش را بیشتر مدیون نوشتن داستانهای کوتاه از زندگی شخصی خودش است. داستانهایی که ماهیتی طنز و طعنهآمیز دارند. سداریس در این داستانها به تفسیر طعنهآمیز مسایل اجتماعی میپردازد.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی تب بشکه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی طنز و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره دیوید سداریس
دیوید سداریس در سال ۱۹۵۶ در نیویورک زاده شد. در جوانی مدتی پرفورمنس آرتیست بود. شرح ناکامیهایش را در این حرفه در خیلی از داستانهایش آورده است؛ از جمله «دوازده لحظه در زندگی هنرمند» در کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم». در سال ۱۹۸۳ به شیکاگو رفت و در سال ۱۹۸۷ از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شد. پس از آن در شغلهای دستپایین مشغول شد؛ تا اینکه یک شب وقتی داشت دفترچهٔ خاطراتش را در یک کلوب میخواند، یک مجری رادیو به اسم «آیرا گلس» او را کشف کرد. گلس از او خواست تا در یک برنامهٔ رادیویی محلی نوشتههایش را بخواند. موفقیت سداریس در آن برنامه باعث شد به رادیوی ملی راه پیدا کند. در اولین حضورش در رادیوی سراسری نوشتهای خواند به نام «خاطرات سرزمین بابانوئل» که گزارشی بود از دورانی که با لباس و آرایش یک جِن کوتوله در فروشگاهی کار کرده بود. موفقیت این نوشته غیرمنتظره بود؛ طوری که نیویورکتایمز او را یک پدیدهٔ بزرگ خواند. اولین کتابش در سال ۱۹۹۵ چاپ شد. کتاب سومش با عنوان «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» را در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. دیوید سداریس در دسامبر سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بیرمنگام دکترای افتخاری دریافت کرد. او بیش از ۴۰ مقاله در مجلهٔ نیویورکر چاپ کرده است.
بخشی از کتاب صوتی تب بشکه
«یکی از یادداشتهای مادرم را روی یخچال خانه زدهام، کنار فهرست غذاهای رستوران چینی نزدیک خانهمان و آن پیام تسلیتی که دوست سابقم جیل پولن برایم نوشته و فرستاده بود. برای من، خوشنویسی و تسلیت، دو تا چیزی هستند که اگر آنها را از دنیا بردارید هیچچیز کم نمیآید. ولی جای خالی جیل پولن همیشه به چشمام میآید و دارم زور میزنم تا جوری یاد بگیرم که بدون او زندگی کنم. بعدِ هفت سال زندگی مشترک لذتبخش، دیگر پروایی نداشتیم از اینکه بگوییم چقدر به هم نزدیک شدهایم. اگرچه او تنها دوستی بود که من داشتم اما بازهم میشد بگویم که بهترین دوست من هم هست. البته که دعواهای کوچکی هم بین ما بود. گاهی اعصاب همدیگر را بههم میریختیم و همین میشد که از هم فاصله میگرفتیم و قهری شروع میشد که چند روزی ادامه پیدا میکرد تا اینکه بالاخره چیز جالبی توی تلویزیون پخش میشد و آنوقت بود که یکیمان دیگری را صدا میزد که «بدو بیا ببین کانال هفت، یه دونه قُب.» این قب، مخفف «قربانی بیگناه» بود و یعنی آدم بدبختی که هنوز از هول اتفاقی که بهسرش آمده بود داشت مثل بید میلرزید و او را نزدیک صحنهٔ وقوع حادثه گیر آورده بودند.»
زمان
۶ ساعت و ۱ دقیقه
حجم
۳۳۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۱ دقیقه
حجم
۳۳۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد