
دانلود و خرید کتاب صوتی اتحادیه ابلهان
برای خرید و دانلود کتاب صوتی اتحادیه ابلهان نوشته جان کندی تول و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی اتحادیه ابلهان
کتاب صوتی اتحادیه ابلهان رمانی جذابی نوشته جان کندی تول است که با ترجمه پیمان خاکسار و صدای اشکان عقیلیپور منتشر شده است. کتاب اتحادیه ابلهان بعد از خودکشی منتشر شده است، این کتاب داستان جوانی است که زندگی سختی را پشتسر گذاشته است.
درباره کتاب اتحادیه ابلهان
اتحادیه ابلهان داستان زندگی پسری به نام «ایگنیشس» است. او فوق لیسانس فلسفه قرون وسطی دارد و ۴۰ سالش است، او نه در زندگیاش نه توانسته ازدواج کند و نه شغل مناسبی دارد. ایگنیشس، با مادر پیرش زندگی میکند. هر دو آنها روحیهای بسیار عجیب دارند، این ویژگی داستان را پیش میبرد و مارا با شناخت آنها همراه میکند.
ایگنیشس با اصرار مادرش در یک کارخانه کار میکند و شغلی ساده و اداری دارد. ویژگیهای رفتاری او باعث میشود نتواند خودش را در محیط کاری با دیگران هماهنگ کند و همین موضوع موقعیتهای جذاب و گاه خندهداری برای میسازد و گاهی هم عصبانیمان میکند. اتحادیه ابلهان سال ۱۳۹۱ با ترجمه خوب و روان پیمان خاکسار وارد بازار شد و به سرعت در لیست کتابهای پرفروش قرار گرفت.
این رمان در سال ۱۹۸۱، بعد از خودکشی نویسنده، جایزه پولیتزر را برای خالقش به ارمغان آورد. این جایزه یکی از معتبرترین جوایز ادبی آمریکاست.
شنیدن کتاب اتحادیه ابلهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره جان کندی تول
جان کندی تول متولد ۱۷ دسامبر ۱۹۳۷ است. او اولین رمان خود را در سیسالگی در سال ۱۹۶۹ نوشت و مدت زیادی به دنبال چاپ کتابش سراغ ناشران مختلف رفت، اما کسی حاضر به چاپ کتابش نشد، بعد از مدتی در پی سرخوردگی از چاپ کتابش، ناامید و افسرده در ۳۲ سالگی خودکشی کرد. بعد از مرگ جان کندی تول، مادرش نسخههای پرینت شده کتاب را پیش ناشران زیادی برد و بعد از چند ماه دوندگی موفق به چاپ این کتاب شد. رمانی که به سرعت مورد توجه مخاطبان و تحسین منتقدان قرار گرفت. اتحادیه ابلهان در همان سال موفق شد جایزه ادبی پولیتزر را دریافت کند و تنها کتابی است که بعد از مرگ نویسندهاش برنده این جایزه شد.
بخشی از کتاب اتحادیه ابلهان
در کلانتری پیرمرد به همراه بقیه که اکثراً دلهدزد بودند و صیدِ عصر، روی نیمکت نشسته بود. این اقلام را با نظموترتیب روی پایش چیده بود: کارت تأمین اجتماعی، کارت عضویتش در انجمن سنت اودوی کلانی، آرم باشگاه سالخوردگان و یک تکهکاغذ که ثابت میکرد کهنهسرباز است. یک مرد سیاهپوست جوان که چشمش از پشت عینکآفتابیاش پیدا نبود داشت سوابق او را بررسی میکرد.
با پوزخند گفت «هوی! بگو عضو همهجا هستی دیگه.»
پیرمرد با دقت کارتهایش را جمع کرد و چیزی نگفت.
«چهطور آدمی مثل تو رو آوردن اینجا؟» دود سیگارِ عینکآفتابی لای تمام کارتهای پیرمرد پیچید. «این پلیسا هم دیگه خیلی بدبخت و بیکار شدن.»
پیرمرد با خشمی ناگهانی گفت «من به خاطر عدم رعایت حقوقی که قانون اساسی برای هر فرد معین کرده اینجام.»
«خب، اینجا کسی این حرفا رو باور نمیکنه. بهتره یه چیز دیگه از خودت دربیاری.» دستی سیاه برای برداشتن یکی از کارتها دراز شد. «هی، این یعنی چی؟ ساخلودرگی؟»
پیرمرد کارت را قاپید و دوباره روی پایش گذاشت.
«این کارتا هیچ نفعی به حالت ندارن. بههرحال میندازنت زندون. همه رو میندازن زندون.»
پیرمرد از ابرِ دود پرسید «راست میگی؟»
«پس چی؟» یک ابر دیگر شکل گرفت. «چی شد آوردنت اینجا مرد؟»
«نمیدونم.»
«نمیدونی؟ زکی! خیلی مسخرهست. بالاخره یه کاری کردی که آوردنت اینجا. آره، به سیاهپوستا وقتوبیوقت الکی گیر میدن، ولی شما باید یه کاری کرده باشین آقا.»
پیرمرد با ترشرویی گفت «واقعاً نمیدونم، من فقط قاطی جمعیت روبهروی دی. اچ. هولمز وایستاده بودم.»
«که یهو کیف یکی رو زدی.»
«نه، به پلیس یه چیزی گفتم.»
«مثلاً چی به پلیس گفتی؟»
«کمونیست.»
«کامونیس! اوووه. اگه من به پلیس گفته بودم کامونیس تا حالا دُمم رو گرفته بودن پرتم کرده بودن آنگولا۶. راستش منم بدم نمیآد به یکی از این خوارمادرا بگم کامونیس. امروز عصر تو فروشگاه وولزورث وایستاده بودم که یهو یه یارو یه کیسه بادومهندی از آجیلفروشی کف رفت. زنیکه همچین جیغوفریاد راه انداخت انگار با چاقو زدنش. هی! تازه بعدش، دربون مغازه اومد منو گرفت و پلیسِ خوارمادر هم منو کشونکشون آورد اینجا. شانس نداریم که.» به سیگارش پک زد. «پلیسه هیچجا بادومهندی پیدا نکرد ولی بازم دست از سرم ورنداشت، خِرکشم کرد تا خودِ اینجا. فکر کنم نگهبونه کامونیس بود. عوضی بیوجدان.»
دیگران دریافت کردهاند
اطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۱۶ ساعت و ۴۷ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۲ گیگابایت, ۲۵۷٫۴ مگابایت |
نظرات کاربران
من این کتابو از جای دیگه ای با ترجمه دیگه ای خوندم ،واقعا انگاری کمتر بود و البته بی سر و ته ،این ترجمه واقعا فرق داشت یجا تو نقد کتاب خوندم نوشته بود یجورایی کتاب طنزه و الحق هم طنز
لطفا در طاقچه بی نهایت قرار بکیرید
سلام فرهیختگان دوست داشتنی نسخه چاپی اتحادیه ابلهان رو دو بار خوندم به جرات یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر و آمریکاست احتملا نسخه صوتی هم باید جذاب باشه
* نظر ارسالی پس از شنیدن ۷ فصل: طنز سطحی، داستان ساده. متن طنز است اما شاید موقعیتها برای فرهنگ امریکایی قابل درک باشد اما برای ما احتمالا خیر! خوانش حرفه ای نبود .. هرچند باید گفت بخش زیادی از
کتاب عالیه مخصوصا که آقای خاکستر ترجمه کرده. ولی گویندگی واقعا ناجوره
کتاب به نیمه رسیده،سالها بود که خوندن هیچ کتابی اینقدر هیجان زده م نکرده بود .طوری که هر فصلو چند باره گوش میدم و لغات نامفهومو سرچ میکنم تا کاملا متوجه بشم....
فوقالعاده ای کاش نویسنده خودکشی نمی کرد و کتابهای دیگری می نوشت
من این کتاب رو از یک اپلیکیشن دیگه گوش دادم ولی بنظرم اصلا جالب نبود
اصلا جالب نبود
به نظر من این داستان خیلی خوبه و خوانش هم فوق العاده عالیه