دانلود و خرید کتاب صوتی اگر حقیقت این باشد
معرفی کتاب صوتی اگر حقیقت این باشد
کتاب صوتی اگر حقیقت این باشد رمانی نوشته کالین هوور است که با ترجمه عباس زارعی و صدای سارا فیض منتشر شده است. این کتاب، داستان نویسندهای در آغاز مسیر شهرت است درگیر مشکلات زیادی است اما ناگهان یک پیشنهاد زندگیاش را تغییر میدهد.
درباره کتاب اگر حقیقت این باشد
لوئن اشلی نویسنده تازهکاری است که درگیر مشکلات بسیار است. او نمیداند چطور ورشکستیاش را مدیریت کند و زندگیاش در مرز نابودی است اما ناگهان چیزی زندگیاش را تغییر میدهد. جرمی کرافورد که شوهر نویسنده معروف، وریتی کرافورد است، به او پیشنهاد کاری پردرآمد میدهد. جرمی از لوئن میخواهد تا مجموعه رمان ناتمام همسر ناتوانش را تمام کند، این میان اتفاقاتی میافتد که لوئن را بددل میکند مانند اصرار ناشر بر امضای قرارداد عدم افشا اما او آنقدر به این پول احتیاج دارد که میپذیرد زیرا پولی که قرار است بگیرد دوبرابر درآمد یک سالش است. همسر وریتی ادعا میکند همسرش تصادف کرده است و نمیتواند کتاب را کامل کند اما لوئن به او بخاطر خونسردی عجیبش کمی بدبین است، کمکم داستان اتفاقات عجیبی را پیش روی ما میگذارد.
شنیدن کتاب اگر حقیقت این باشد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران داستانهای عاشقانه هستید، شنیدن کتاب اگر حقیقت این باشد را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره کالین هوور
کالین هوور در سال ۱۹۷۹ در تگزاس به دنیا آمد و در سال ۲۰۱۱ اولین رمان خود،بسته، را منتشر کرد. وبلاگنویس معروف، ماریس بلک، به این رمان پنچ ستاره داد و این کتاب به سرعت از پرفروشهای نیویورک تایمز شد. هوور کتابهای زیادی نوشته است که بیشتر آنها مانند «عقبنشینی»، «ما تمامش میکنیم»، «این دختر» جوایز و دستاوردهای ارزشمندی داشتهاند.
زندگینامه و معرفی آثار کالین هوور را در صفحه این نویسنده میتوانید مطالعه کنید.
بخشی از کتاب اگر حقیقت این باشد
آماندا میگوید: «سری کتابهای وریتی خیلی موفق بوده و ما دوست نداریم نیمهکاره رها بشه. دنبال نویسندهای هستیم که بقیهٔ کتابها رو بنویسه، تورهای معرفی کتاب برگزار کنه، با رسانهها گفتگو کنه و هر کاری رو که قبلا وریتی انجام میداد پوشش بده. میخوایم نویسندهٔ همکار وریتی رو به طور رسمی معرفی کنیم و تا جایی که بشه حریم خصوصی وریتی رو هم حفظ کنیم.»
تورهای معرفی کتاب؟ مصاحبه با رسانهها؟
کوری به من نگاه میکند. میداند من با این مسائل راحت نیستم. بسیاری از نویسندهها با مخاطبانشان تعامل دارند، اما من با این کار راحت نیستم. اگر خوانندهها مرا از نزدیک ببینند، دیگر کتابهایم را نخواهند خواند. یکبار جلسهٔ جشن امضا داشتیم و من از یک هفته قبلش نتوانسته بودم درست بخوابم. در جلسهٔ جشن امضا آنقدر ترسیده بودم که به زحمت میتوانستم حرف بزنم. روز بعد ایمیلی دریافت کردم که در آن، یکی از مخاطبان مرا زنی زشت، احمق و مغرور خطاب کرده بود! همچنین نوشته بودکه دیگر هرگز سراغ کتابهایم نخواهد رفت.
برای همین توی خانه مینشینم و مینویسم. فکر میکنم ایدههایم بهتر از خود واقعیام هستند.
کوری پوشهای را از آماندا میگیرد. آن را باز میکند و میپرسد: «دستمزد خانم کرافورد برای سه رمان باقیمانده چقدره؟»
بارون به این سؤال جواب میدهد. «شرایط قرارداد بین ناشر و خانم کرافورد به قوت خودش باقیه و البته افشا نخواهد شد. همه چکها هم در وجه وریتی خواهند بود. اما موکل من، جرمی کرافورد، حاضره برای هر کتاب هفتادوپنج هزارتا بپردازه.»
مبلغ قابلتوجهی است. اما دوست ندارم به عنوان نویسندهٔ همکار جای نویسندهٔ معروفی را بگیرم و کارش را ادامه دهم. همین حالا هم فکر کردن به آن مرا مضطرب کرده است.
کوری به جلو خم میشود و دستهایش را روی هم روی میز میگذارد. «فکر میکنم این مبلغ قابل مذاکره باشه.»
سعی میکنم توجه کوری را به خود جلب کنم. میخواهم به او بگویم مذاکره ضرورتی ندارد. قصد ندارم این پیشنهاد را قبول کنم.
زمان
۹ ساعت و ۴ دقیقه
حجم
۷۵۵٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۹ ساعت و ۴ دقیقه
حجم
۷۵۵٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
به نظرم این تبدیل به یک عادت برای این نویسنده است که فشار عصبی شدیدی به خواننده وارد کنه. در این داستان دیگه این موضوع رو به غایت رسونده. داستان به شدت جذبتون میکنه، بیخود از شخصیت های اضافی پر نشده
کتاب در حالی که یک اثر گیراست، اما مریض گونهست. داستان در پایان دچار دوگانگی هست و خود مخاطب باید انتخاب کنه که کدوم موضوع عقلانی تر جلوه میکنه، "اگر حقیقت این باشد؟ یا این؟" و نویسنده صحنه های بسیار
کتاب خوبیه اما به شدت غم انگیزه
کتاب پر رمز و رازی است که از ابتدا شما را دنبال خود میکشاند.
به علاقه مندان کتابهای عاشقانه و رمانتیک توصیه نمیکنم اما به کسانی که علاقه مند به کتابهای رازآلود، معمایی با شخصیت های متفاوتو روان پریش هستند توصیه میکنم I
من مدت زیادی نیست که کتاب خوندن رو شروع کردم ولی تا الان چند تا از کتاب های کالین هوور رو خوندم و بدون شک میتونم بگم این رمان واقعا محشر بود.از همه نظر خوب بود.هیجانی داشت که تا به
به نظرم عالی و نفسگیر بود
به طرز عجیبی داستان مریض گونه ست! از دارک ترین و وحشتناک ترین رمان هایی که تاحالا خوندمه. از اون داستان هاست که همش میخوای ببینی چی میشه و تهش هم نمیفهمی...!
واقعاً کتاب خوبیه هیچ کجای کتاب اصلا براتون قابل حدس نیست
خیلی دوست داشتم وتا آخر جذبش شده بودم