دانلود و خرید کتاب قلب های استخوانی کالین هوور ترجمه طناز فروهر
تصویر جلد کتاب قلب های استخوانی

کتاب قلب های استخوانی

نویسنده:کالین هوور
انتشارات:انتشارات آهین
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قلب های استخوانی

کتاب قلب های استخوانی نوشتهٔ کالین هوور و ترجمهٔ طناز فروهر است و انتشارات آهین آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب قلب های استخوانی

بایا، هرگز مورد توجه نبوده و زندگی فقیرانه‌ای داشته، در عوض سامسون بزرگ‌شدهٔ ‌خانواده‌ای متمول است.

وقتی این دو نفر، تابستان را در همسایگی هم می‌گذرانند، در می‌یابند دارایی و ثروت،‌ تنها نقطة‌ غیر مشترک بین آنهاست.

ارتباط بینشان به‌ اندازه‌ای قدرتمند است که قابل نادیده‌گرفتن نیست. اما قرار است پایان تابستان از هم جدا شوند و هرکدام به ایالتی در دو سمت مخالف کشور بروند. به همین خاطر، هر دو تصمیم می‌گیرند به دوستی تابستانی سطحی و کوتاه مدتی اکتفا کنند.

آنچه که نمی‌دانند این است که موجی عظیم خواهد آمد و قلب‌های هر دو را با خود به دریا خواهد برد...

خواندن کتاب قلب های استخوانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان و رمان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قلب های استخوانی

«روی دیوار نشیمن خانه‌مان، عکسی از مادر ترزا آویزان کرده‌ایم. همان‌جاییست که باید تلوزیون را نصب می‌کردیم، البته اگر از آن مدل تلویزیون‌ها داشتیم که قابل نصب روی دیوار بود، یا دیوار خانه آن‌قدر استحکام داشت که وزنش را تحمل کند.

دیوارهای خانه‌های سیار، از جنس دیوار خانه‌های معمولی نیست. اگر زیاد به دیوارش چنگ بزنی، درست مثل گچِ تخته سیاه مدرسه، زیر ناخن‌هایت پودر می‌شوند.

یک بار از مادرم جِنین پرسیدم چرا عکس مادر ترزا را از روی دیوار اتاق نشیمن برنمی‌دارد.

جواب داد: «چون یه مادر به خطای دروغگوئه!»

این‌ها حرف او هستند، نه من.

گمان می‌کنم وقتی آدم بی‌خودی هستی، یکی از راه‌ها برای ادامهٔ زندگی، پیدا کردن عیب و ایراد در باقی آدم‌هاست. با امید مخفی کردن بدبختی‌های خودت پشت بیچارگی‌های بقیه، به شدت روی بدی‌ها و بدبختی‌های دیگران متمرکز می‌شوی. این شیوهٔ مادرم در تمام زندگی‌اش بوده است. همیشه دنبال عیب و ایراد و بدبختی بقیه می‌گردد. برخوردش با دختر خودش هم، همین است.

حتی با مادر ترزا هم همینطور.

جنین روی کاناپه دراز کشیده بود و کل هشت ساعتی که در مک‌دونالدز سر کار بودم، از جایش جنب نخورده بود. به عکس مادر ترزا زل زده بود اما واقعاً نگاهش نمی‌کرد، گویی تخم چشم‌هایش از کار افتاده بودند.

چشم‌ها تمرکزشان را از دست داده بودند.

جنین معتاد است. حول و حوش نه‌سالگی‌ام متوجه قضیه شدم. ولیکن در گذشته‌های دور، اعتیادش فقط به مردها، الکل و قمار خلاصه می‌شد.

در طول این سال‌ها، اعتیادش آشکارتر و کشنده‌تر شد. گمانم پنج سال پیش بود، دور و بر چهارده سالگی‌ام که اولین دفعه مچش را موقع شیشه کشیدن گرفتم. اگر کسی مداوم شیشه مصرف کند، عمرش خیلی کوتاه می‌شود. یک بار در کتابخانهٔ مدرسه درباره‌اش در گوگل جستجو کردم. یه معتاد به شیشه چقدر عمر می‌کنه؟

پاسخ اینترنت شش یا هفت سال بود.

در طول این سال‌ها، چندین بار او را در حالت گیجی و منگی دیده بودم اما این دفعه فرق داشت. انگار بار آخر بود.

«جنین؟» صدایم آرام است و اصلاً با این شرایط متناسب نیست. حس می‌کنم یا باید بلرزد یا اصلاً صدایی از دهانم درنیاید. کمی بابت بی تفاوتی‌ام در این موقعیت، شرمنده بودم.»

معرفی نویسنده
عکس کالین  هوور
کالین هوور

کالین هوور در ۱۱ دسامبر ۱۹۷۹ در سولفور اسپرینگز در تگزاس به دنیا آمد و در سالتیلو در تگزاس بزرگ شد. هوور مدت‌ها پیش از اینکه هویت خود را درک کند، عاشق نوشتن بود. او خود درباره‌ی کودکی‌اش این‌گونه می‌گوید: «به یاد دارم که در کودکی احساس می‌کردم که داستان‌هایی برای گفتن دارم.»

باران
۱۴۰۲/۰۱/۰۸

لطفااااا به طاقچه بی نهایت اضافه کنید

nn
۱۴۰۲/۰۱/۳۱

من کتاب های این نویسنده رو خیلی دوست دارم مثل ما تمامش میکنیم و شروعش میکنیم و ... تو اکثر کتاب هاش تصویر سازی و شخصیت سازی خیلی خوبی داره که مخاطب رو جذب میکنه

به دنبال آلاسکا
۱۴۰۳/۰۵/۰۳

من نسخه زبان اصلی این کتاب رو خوندم اگه کتاب های زیادی از کالین هوور خونده باشید سبکش دستتون میاد و میتونم بگم درون مایه همشون شبیه به همه برای همین کتابهاش حداقل برای تقویت زبان گزینه خیلی خوبین چون هم عاشقانست و

- بیشتر
نوشين هاشمي
۱۴۰۲/۰۸/۰۶

عالی، وقتی کتابهای خانم کالین هوور رو میخونم فکر می کردم موضوع و در کل خود کتابا از اسمهاشون عالی ترن، ولی واقعا اسم کتاب به عنوان قلب های استخوانی معرکه بود ، چون خودم هم یک قلب استخوانی هستم،

- بیشتر
کاربر ۶۵۶۴۳۸۶
۱۴۰۳/۰۵/۱۹

یه داستان تینیجه از دختری که بچگی سختی داشته و زندگیش با رفتن پیش پدرش که مدت زیادیه ندیدتش زیر و رو میشه حس میکنم ترجمه و ویراستاری یکم ایراد داشت یه سری جمله ها رو من نفهمیدم چی میگه

- بیشتر
شیوا
۱۴۰۳/۰۵/۰۸

داستان جذاب و پرکششی داشت و خیلی خیلی بهتر می شد اگر ترجمه درست و ویرایش درست تری می داشت... با خوندن این کتاب، با نوع ترجمه گوگل ترنسلیت آشنا شدم!

زهرا خ
۱۴۰۲/۰۶/۳۰

وای خیلی عالییییی بود عاشقش شدم من کلا عاشق کتابای کالین هوورم همه کتاباشو خوندم همه ام عالی حتما بخونید😍😍😍

booklover
۱۴۰۲/۰۴/۱۴

ترجمه خوبی داشت. در کل برای سرگرمی خوب بود ولی بازهم تنیجری بود همینطوری که از این نویسنده انتظار نیره اما فضای خوبی رو توصیف کرده بود به ادم ارامش میداد

Josee
۱۴۰۲/۰۳/۲۵

چرا نمیشه این کتاب رو خرید؟؟؟

گزمه
۱۴۰۲/۰۸/۲۵

ب نظرم فوق العاده خواهد بود هنوز نخوندمش ولی میخام شروع کنم و نخونده میدونم ک عالی خواهد بود کتاب های کالین همیشه عالی هستن 🥺❤

دلم می‌خواهد در او ذوب شوم. جزئی از وجودش شوم.
Faranak_naseri_
وقتی آدم‌ها خود حقیقی‌شان را به شما نشان می‌دهند، همان بار اول، باورشان کنید.
Nesa
بیشتر مواقع، لذتی که تو رو به سمت غم می‌بره، ارزش اون غم و اندوه رو داره.»
Nesa
«افسرده نیستیم. درون‌گرا هستیم. این‌ها با هم فرق دارن.»
Zahra Askari
دیدن اقیانوس باید جزو منشور حقوق بشر باشد. از واجبات است. یک بار دیدنش، برابر با یک سال روان‌درمانی است.
Nesa
بیشتر کودکان، والدینی دارند که اگر از دنیا بروند، بچه‌ها دلتنگشان می‌شوند. باقی ما، والدینی داریم که بعد از مرگ، پدر و مادر بهتری هستند.
Nesa
پدرم یه بار بهم گفت عشق مثل آب می‌مونه. می‌تونه آروم باشه. خشمگین باشه. هولناک باشه. آرامش بخش باشه. آب می‌تونه همهٔ اینها باشه اما آخر آخرش، بازم آبه. تو آب منی. گمون کنم من هم آب تو هستم. اگر داری این نوشته رو می‌خونی، یعنی من بخار شدم. ولی معنیش این نیست که تو هم باید بخار بشی. برو و توی تموم این دنیای لعنتی، جاری شو! بایا.
Faranak_naseri_
نگران نباش. قلب‌ها استخون ندارن. نمی‌تونن واقعاً بشکنن
fateme68
«حتی متجاوزها هم از سامسون کمتر زندانی می‌شن. چه بلایی سر سیستم قضایی ما اومده؟»
luna
پدرم یه بار بهم گفت عشق مثل آب می‌مونه. می‌تونه آروم باشه. خشمگین باشه. هولناک باشه. آرامش بخش باشه.
luna
پدرم یه بار بهم گفت عشق مثل آب می‌مونه. می‌تونه آروم باشه. خشمگین باشه. هولناک باشه. آرامش بخش باشه.
luna
«دلیل قانون شکنی من برای دادگاه اهمیت نداره، فقط این براش مهمه که من قانون رو شکستم.» «خب، باید درک کنن.»‌
luna
این است که بعضی رازها ارزش مخفی کردن ندارند. صداقت را در پیش می‌گیرم.
luna
خب، پس چرا باید خودم رو توی همچین هچلی بندازم؟» «چون بیشتر مواقع، لذتی که تو رو به سمت غم می‌بره، ارزش اون غم و اندوه رو داره.»
کاربر ۶۵۶۴۳۸۶
گمان می‌کنم وقتی آدم بی‌خودی هستی، یکی از راه‌ها برای ادامهٔ زندگی، پیدا کردن عیب و ایراد در باقی آدم‌هاست.
luna
مردمی که هیچ‌وقت نیاز نداشته‌اند برای کمی غذا یا سرپناه، روحشان را تکه‌تکه کنند، نمی‌توانند تصمیمات غلطی را درک کنند که انسان‌های درهم شکسته ناگزیر از گرفتن آنها هستند
Faranak_naseri_
از اینکه سامسون شبیه کتابی بسته است، خوشم می‌آید. واقعاً نمی‌شود کتابی را که هنوز نخوانده‌ای، دوست نداشته باشی.
Faranak_naseri_
وقتی تو رو بر اساس رفتار کسی که بزرگت کرده قضاوت می‌کنن، نمی‌تونی در مورد شکل دادن به شخصیت خودت بی‌تفاوت باشی. می‌تونی اجازه بدی حرفاشون روت اثر بذاره و تبدیل به همونی بشی که اون‌ها فکر می‌کنن یا می‌تونی با تمام وجودت با این مسئله مبارزه کنی
Faranak_naseri_
در برابرش مقاومت نمی‌کنم. به این بوسه نیاز دارم. انگار سپرم را در برابرش پایین آورده‌ام. تمام رازهایم را به او گفته‌ام و این رفتار واقعی من نیست. مهربانی‌اش من را به دختری تبدیل کرده که نیستم. همزمان هم عاشق این دختر هستم و هم از او بیزارم.
Faranak_naseri_
آنها به وجودم آورده بودند، اما به دنیا آمدن تنها چیزی بود که از طرف آنها دریافت کردم. به خاطر یک شب لاابالی‌گری به وجود آمده‌ام
Faranak_naseri_

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۸ صفحه

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان