کتاب معمای چشم لندن
معرفی کتاب معمای چشم لندن
کتاب معمای چشم لندن نوشته شوان داود و ترجمه علی مصلح حیدرزاده است. کتاب معمای چشم لندن را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب معمای چشم لندن
دوشنبه، بیست وچهارم ماه مِی، ساعت ۱۱:۳۲ سلیم، پسرعموی تد و کت، سوار بزرگترین چرخ و فلک اروپا شدند. چرخ و فلکی که به چشم لندن مشهور است، چرخ و فلک به آسمان رفت. کمی بعد در همان روز یعنی دوشنبه، بیست وچهارم ماه مِی، ساعت ۱۲:۰۲، گردش چرخ و فلک تمام شد و درهای آن باز شدند و مردم از آن بیرون آمدند. اما سلیم در چرخ و فلک چشم لندن نبود.
بعد از ناپدید شدن ناگهانی سلیم، پلیس هیچ سرنخی از او به دست نمیآورد. بعد از ناامیدی پلیس از یافتن پسرعموی گمشده، تد و کت، علیرغم آنکه بسیار باهم اختلاف دارند، تصمیم گرفتند او را پیدا کنند. آنها سرنخهایی در شهر لندن پیدا کردند که خبر از یک معمای بزرگ میداد و تد، با روش منحصر به فردش در فکر کردن، به دنبال سلیم میرود...
داستانهای معمایی خوب -معمای چشم لندن یکی از بهترینهاست- مثل نمایشهای شعبدهبازی هستند. حواستان پرت میشود و نگاهتان را میچرخانید و همان موقع تردستی دور از چشم شما اتفاق میافتد. باید میدیدید، البته به شرطی که در لحظهٔ مناسب حواستان بود. اما خودتان اینطور فکر نمیکنید. نویسندهٔ داستانهای معمایی باید بازی جوانمردانه را رعایت کند، اما ضمناً حقههایی هم سوار کند: همهٔ سرنخها باید جلوی چشم باشند و در عین حال خواننده قانع شود آنها را نادیده بگیرد تا زمانی که دیر شده باشد.
همچنین این کتاب نمونهٔ واقعی و درست داستان خانوادهای درگیر بحران است که در کنار عنصر معما به عنوان کلید موفقیت کتاب عمل میکند.
خواندن کتاب معمای چشم لندن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمندان به داستانهای معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب معمای چشم لندن
همهچیز از روزی شروع شد که نامهٔ خاله گلوریا رسید.
خاله گلوریا خواهر مامان است. مامان او را گِلو و کت او را خاله جان گلو صدا میزند. بابا به او میگوید تندباد گلوریا، چون به اعتقاد او خاله ردی از ویرانی پشت سرش به جا میگذارد. از بابا پرسیدم یعنی چه. یعنی مثل من دستوپاچلفتی است؟ بابا گفت او چیزهای زیادی را واژگون نمیکند، که اتفاق بدی هم نیست؛ بلکه بیشتر به آدمها و احساسات لطمه میزد. پرسیدم این یعنی او بدذات است؟ بابا گفت او از روی عمد این کار را نمیکند، پس نه، بدذات نیست، فقط چَموش است. پرسیدم معنای چموش چیست؟ و او گفت یعنی پرهیاهو. وقتی خواستم بپرسم پرهیاهو یعنی چه، بابا دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «الان نه، تِد.»
آن روز صبح که نامهٔ خاله گلوریا رسید مثل سایر روزها بود. مثل همیشه صدای افتادن پاکتهای نامه را روی پادری شنیدم. داشتم گندم برشتهٔ شمارهٔ سه را میخوردم و برنامهٔ پیشبینی آبوهوای رادیو میگفت هوا صاف است و فقط خطر رگبار در جنوب شرقی وجود دارد. کت ایستاده نان تست گاز میزد و وول میخورد. کک نداشت، البته ظاهر امر اینطور نشان میداد. داشت با هدفون موسیقی عجیبی گوش میداد. یعنی برنامهٔ هواشناسی را نمیشنید و بارانی نمیپوشید یا با خودش چتر به مدرسه نمیبرد. یعنی او خیس میشد و من خیس نمیشدم و این اتفاق خوبی بود.
بابا داشت با یک جوراب لیلی میکرد و غر میزد که ماشین لباسشویی همهٔ جورابهایش را میبلعد و دیرش شده. مامان داشت سبد رختچرکها را میگشت تا جوراب اضافی پیدا کند.
مامان گفت: «تد، نامهها رو بیار.» لباس فرم پرستاری تنش بود و میدانستم وقتی آنطور تندوتیز و کوتاه حرف میزد یعنی باید حرفش را گوش کنم، ولی بدم میآمد گندم برشتههایم را رها کنم تا در شیر خمیر شوند.
با شش پاکت برگشتم. کت من را دید و از دستم قاپشان زد و یک پاکت قهوهای بزرگ و یک پاکت سفید کوچک را برداشت. مُهر مدرسهمان را روی پاکت سفید میدیدم. شبیه یک X خردوخمیرشده بود که بالایش کلاه اسقف داشت که به آن کلاه مَطرانی میگفتند. کت سعی کرد پاکت مدرسه را زیر پاکت بزرگ قهوهای مخفی کند ولی مامان او را دید.
حجم
۱۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
ماجرای پسری بود که یه روز سوار چرخ و فلک میشه و بعد دیگه پایین نمیاد. مثل اینه که غیب شده. همین یه معما میشه برای تد و خواهرش کت. اون ها میخوان پسر خالشون رو پیدا کنن. داستان جالب
🎻✨️___ مطالعه نسخه فیزیکی ___✨️🎻 کتاب معمای چشم لندن، ترجمه ی علی آقا یکی از کتاب های مناسب برای سنین ۸ تا ۱۵ سال (خصوصا اونهایی که قصد دارند تازه شروع به خواندن کتاب های معمایی کنند.) هستش✨️🦥 خلاصه کلی داستان معمای
۱۴۹. یک داستان پلیسی بامزه برای نوجوانان. تد پسر ۱۲ سالهای که مغزش متفاوت با بقیه کار میکنه، بنظر آسپرگر یا اوتیسم داره، سعی در حل معمای عجیبی داره. پسرخالش سلیم جلوی چشم تد و خواهرش کت سوار چرخ و فلک لندن
کتاب خیلی خوبی در ژانر کاراگاهی بود .. این کتاب رو به همه ی کسانی که به کتاب های معمایی علاقه دارن توصیه میکنم حتما بخونید 👌📚
کتاب خوبی بود و خیلی خیلی هیجان انگیز من عاشقش شدم
باحال سرگرم کننده⛓🍓 ولی به نظرم علت گم شدن سلیم مسخره بود از شخصیت اصلی داستان(تد) زیاد خوشم نمیاد خیلی رو مخمه😅مثل جینی در کتاب خواهر عروسکی هستش.
کتاب از زبان پسری روایت میشه که سندرم آسپرگر داره. تد باهوشه اما برقراری ارتباط براش سخته. بداب همین هم کسی اونو جدی نمیگیره. تا اینکه روزی خاله و پسر خاله تد که قرار بوده از منچستر به نیویورک برن،
سرگرم کننده .بیشتر مناسب برای سنین راهنمایی یا همان متوسطه اول.
داستان قشنگی بود البته من تا حالا زیاد داستان معمایی و کارآگاهی نخوندم اما اینو تا لحظهی آخر نفهمیدم چه اتفاقی افتاده واقعا عجیبه در مورد پسریه که سوار چرخ و فلک میشه و اما وقتی چرخ و فلک میایسته