کتاب لاک وود و شرکا؛ جلد اول
معرفی کتاب لاک وود و شرکا؛ جلد اول
کتاب پلکان ارواح، جلد اول از مجموعه لاک وود و شرکا نوشته جاناتان استراود است که با ترجمه آرزو مقدس در انتشارات پرتقال منتشر شده است. این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
این داستان درباره شهری است که با آزارهای اشباح و ارواح مردگان دست و پنجه نرم میکند و تنها کودکان هستند که توانایی دیدن آنان را دارند. حالا بچهها باید برای نجات جهان کاری انجام دهند...
کتاب لاک وود و شرکا، نامزد جایزه بهترین داستان نوجوانان گودریدز در سال ۲۰۱۳ و نامزد جایزه ادگار و همچنین نامزد جایزه Inky در سال ۲۰۱۴ بوده است.
درباره کتاب لاک وود و شرکا؛ جلد اول
پلکان ارواح، جلد اول از مجموعه لاک وود و شرکا است. جاناتان استراود در این کتاب تخیلی از شهر لندن نوشته است که گرفتار آزار ارواح و اشباح و مردهها شده است. اما مشکل اصلی اینجاست که آدم بزرگها توانایی دیدن آنها و مقابله با آنان را ندارند و تنها کودکان هستند که توانایی دیدن فرا جهانیها و مقابله با آنها را دارند. همین موضوع باعث میشود تا در سراسر کشور، بنگاههای بررسی و رسیدگی به مسائل و مشکلات فراجهانیها به وجود بیاید و آنها هم با همدیگر در این کار خطرناک، رقابت دارند.
لوسی کارلایل بی باک و توانمند و آنتونی لاک وود که سرپرست آژانس لاک وود و شرکا است در ماموریت پلکان ارواح، کشف ترسناکی انجام میدهند که سرانجامی مصیبتبار برایشان دارد. حالا آنها مجبور شدهاند به کمک جورج بداخلاق، مسئولیت رسیدگی به پرونده پر مخاطره کوم کری هال ترسناک و خطرناکترین ساختمان روح زده انگلستان را قبول کنند…
کتاب لاک وود و شرکا؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
لاک وود و شرکا؛ جلد اول برای تمام نوجوانان و بزرگسالانی است که از خواندن داستانهای فانتزی لذت میبرند.
درباره جاناتان استراود
جاناتان آنتونی استراود، ۲۷ اکتبر ۱۹۷۰ در بدفورد انگلستان متولد شد. او در دانشگاه یورک در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و بعد از اتمام درسش در یکی از موسسات نشر کتاب در لندن مشغول به کار شد. او انتشار کتابهایش را از دهه ۱۹۹۰ آغاز کرد و به سرعت به شهرت و موفقیت رسید.
جاناتان استرواد در حال حاضر به همراه همسر و سه فرزندش در هرتفوردشایر انگلستان زندگی میکند.
بخشی از کتاب لاک وود و شرکا؛ جلد اول
نمیخواهم درباره چند پرونده اولی که همراه لاکوود و شرکا بررسی کردم، چیز زیادی بگویم. بخشی از آن به خاطر حفظ هویت قربانیان است و بخش دیگر به خاطر ماهیت دهشتناک اتفاقها؛ اما بیشتر به این دلیل است که ما موفق شدیم با به کار بستن انواع شیوههای هوشمندانه، حسابی به همهشان گند بزنیم. بفرمایید، اعتراف کردم! حتی یک دانه از آن پروندههای اول هم آنقدر که دلمان میخواست خوب پیش نرفت. بله، کابوس مورتلِیک را دور کردیم اما فقط تا ریچموند پارک، و تا به امروز همچنان شبها در میان درختانِ خاموش میپلکد. بله، هم شبح خاکستری آلدگِیت و هم موجودی که به نام «استخوانهای خونین» شناخته میشد، نابود شدند؛ اما بعد از چندین مرگ اضافه (و حالا که فکرش را میکنم، بیهوده). درباره سایه خزندهای که خانم اَندروز جوان را دنبال میکرد و سلامت عقل و لبه دامنهایش را حسابی به خطر انداخته بود هم باید بگویم هرجای دنیا که آن طفل معصوم میرود، سایه هم هنوز به دنبالش است. به این ترتیب بود که وقتی من و لاکوود در آن بعدازظهر مِهآلود پاییزی به در خانه پلاک ۶۲ در خیابان شین رفتیم و زنگ را به صدا درآوردیم، سابقه چندان درخشانی نداشتیم.
پشت به رفت و آمد ناپیدای خیابان، مقابل در ایستادیم و لاکوود با دست راستِ دستکشپوشَش، طناب زنگ را کشید. طنین صدای زنگ در اعماق خانه ساکت شد. من به در خیره شدم: به برآمدگیهای کوچکی که آفتاب روی رنگ صیقلی بهجا گذاشته بود و خراشهای روی صندوق پست؛ به چهار شیشه لوزیشکل که یخ بسته بودند و چیزی جز تاریکی در آنسویشان پیدا نبود. ایوان مقابل خانه، متروک و بیاستفاده بهنظر میرسید. همان برگهای خیسِ راش که محوطه چمن و جاده مقابل خانه را میپوشاندند، در گوشههای ایوان هم جمع شده بودند.
گفتم: «خب، قانونهای تازهمون یادت باشه: توی هرچیزی که میبینی سرک نکش. جلوی همه درباره اینکه کی به دست کی، چطور یا کِی کشته شده حدس نزن. از همه مهمتر اینکه ادای مشتری رو درنیار. خواهش میکنم. هیچوقت عاقبت خوبی نداره.»
لاکوود گفت: «اینجوری که نباید هیچ کاری بکنم.»
«کاملاً صحیحه.»
«میدونی چیه؟ گوش من خیلی به لهجهها حساسه. ناخودآگاه از مردم تقلید میکنم.»
«خیلیخب، بعد از اینکه کارمون تموم شد، ازشون تقلید کن. نه با صدای بلند، نه جلوی خودشون و مخصوصاً نه وقتی که طرف یه ملوان دومتری ایرلندیه که لکنت زبون داره و حدود یه کیلومتر تا نزدیکترین جاده فاصله داریم.»
لاکوود گفت: «بله، اون به نسبت قد و قوارهش زیادی تر و فِرز بود. بااینحال، فرارکردن از دستش باعث شد هیکلمون رو فُرم بمونه. چیزی احساس نمیکنی؟»
«نه هنوز. ولی از این بیرون سخته. تو چی؟»
لاکوود طناب زنگ را رها کرد و یقهٔ پالتویش را مرتب کرد. «خیلی عجیبه، ولی چرا. چند ساعت قبل، یه نفر توی حیاط کشته شده. زیر اون درخت برگِ بو که وسط جادهست.»
«گمون کنم الان میخوای بهم بگی فقط یه نور کوچولوئه.» سرم به یک سو خم شده بود، چشمهایم نیمهباز بودند؛ به سکوت خانه گوش سپرده بودم.
لاکوود اعتراف کرد: «آره، تقریباً اندازه یه موش. گمون کنم موش صحرایی بوده. لابد یه گربهای چیزی اون رو خورده.»
«پس... احتمالاً اگه موش باشه، به پرونده ما ربطی نداره؟»
«احتمالاً نه.»
در آن سوی شیشههای یخزده، حرکتی را داخل خانه دیدم؛ چیزی که در راهروی تاریک جابهجا میشد. گفتم: «خب، شروع شد. داره میآد. یادت باشه چی گفتم.»
لاکوود زانوهایش را خم کرد و کیفی را که کنار پایش گذاشته بود برداشت. هردو کمی عقبتر رفتیم و لبخندهای ملیح و محترمانهمان را آماده کردیم.
منتظر ماندیم. هیچ اتفاقی نیفتاد. در بسته ماند.
هیچکس آنجا نبود.
حجم
۴۵۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۴۵۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار هیجان انگیز، جنایی و یکم ترسناک. این کتاب رو باید تو شب خوند. واقعا از خوندن کتاب لذت بردم. از اسم کتاب مشخصه که درباره لاکوود و شرکا. لوسی، لاکوود و جرج استعداد های ویژه ای دارن و همینطور شجاعت.
این کتاب و به نوجونایی که از کتابای ترسناک و جنایی و فانتزی خوششون میاد پیشنهاد میکنم. اگه تجربه اولتون از جناییه بسی لذت میبرین مدل تخیلی داستان که درباره ارواح و این جریاناس هم خیلی خوب بهش پرداخته شده.
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی این کتاب را انتشارات پرتقالتا جلد اول ترجمه کرده ولی نشر سایه گستر همه ی ۵جلد کتاب رو ترجمه کرده پیشنهاد میکنم حتما بخونید
این داستان جذاب شما را تا نیمه های شب و با چراغ های روشن. بیدار نگه خواهد داشت جاناتان استرود نابغه ی خلق دنیا های متفاوت و باور نکردنی شبیه به دنیای واقعی ماست . کتاب پلکان ارواح را حتما
جلد اول یک مجموعه پنج جلدی فانتزی ارواح، قهرمان داستان نوجوانانی هستند که در انگلستان روح زده توانایی مقابله با ارواح خطرناک را دارند و ناخواسته درگیر یک پرونده قتل قدیمی می شوند. داستان واقعا جذاب و ترسناک است و
میتونم بگم یکی از بهترین کتابایی که امسال خوندم بود. بعضی از جاهای داستان کند پیش میره ولی بازم خیلی هیجان انگیزه شخصیت پردازی شخصیت لاک وود یه شخصیت فان و سرزنده و حین حال تاریک بود که به داستان وایب خیلی
فوق العاده است درباره یه دختریه که در دهه چهارم اومدن روح ها بدنیا اومده و قدرت ماورایی داره و در هشت سالگی به یه آژانس می پیونده و چند سال بعد یه اتفاق بد براش می یافته و از
یکی از بهترین و ترسناک ترین کتاب های عمرم بود همه باید بخوننش
جذاب و ترسناک
مطالعه ی نسخه ی چاپی لاک وود و شرکا : داستان توی لندن میگذره، در دورانی که ارواح غیر قابل کنترلن و به خاطر همین آژانس های رسیدگی به ارواح زیادی فعالیت میکنند. لاک وود و شرکا یک آژانس کوچیکه که به تازگی