دانلود و خرید کتاب فرمول نجات پی استیسی مک‌آنلتی ترجمه آزاده حسنی
تصویر جلد کتاب فرمول نجات پی

کتاب فرمول نجات پی

امتیاز:
۴.۹از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرمول نجات پی

کتاب فرمول نجات پی نوشته استیسی مک‌آنلتی و ترجمه آزاده حسنی است. این داستان درباره زندگی لوسی است، دختری که بعد از اینکه صاعقه به او خورد به یک نابغه ریاضی تبدیل شد!

انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب فرمول نجات پی

زندگی لوسی بعد از یک اتفاق خیلی کوتاه و عجیب از این رو به آن رو می‌شود. خودش دقیقا یادش نمی‌آید اما بعد از اینکه صاعقه به او می‌خورد او تبدیل به یک نابغه ریاضی می‌شود. او دوازده سال بیشتر ندارد اما حالا آماده رفتن به دانشگاه است. اما مادربزرگ لوسی چیز دیگری از او می‌خواهد. او می‌خواهد که لوسی تنها یک سال به مدرسه برود، با یک نفر دوست شود، یک کتاب بخواند و در یک فعالیت جمعی شرکت کند. لوسی دلیل این خواسته را نمی‎داند، اما آن را قبول می‎کند و به‎نظرش آسان می‎رسد. اما ممکن است این نابغه، این بار را اشتباه کرده باشد! 

کتاب فرمول نجات پی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

نوجوانان و علاقه‌مندان به داستان‌های نوجوان را به خواندن کتاب فرمول نجات پی دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب فرمول نجات پی

بیمارستان و سوختگی‌های کبود روی دست‌های رنگ‌پریده‌ام را خوب به‌خاطر می‌آورم. یادم می‌آید خودم را به خواب زده بودم و نانا کنار تختم دعا می‌خواند. فقط یک شب توی بیمارستان بستری شدم. دکترها همه آزمایش‌هایشان را انجام دادند. آخرش گفتند قلبم چرتی کوتاه زده است، حدود دو تا پنج دقیقه. (متنفرم که هیچ‌کس اعداد را دقیق نمی‌گوید.) نظرشان این بود که شانس آورده‌ام و حالم خوب می‌شود. گفتند چند روز دیگر به حالت طبیعی برمی‌گردم، ولی بعضی اوقات دکترها اشتباه می‌کنند.

یک هفته بعد، من و نانا داشتیم تلویزیون تماشا می‌کردیم که یک آگهی درباره معامله ماشین‌های دست‌دوم پخش شد. مرد توی آگهی نعره می‌کشید، برای همین توجهم را به خودش جلب کرد.

«آهای مردم، ۴۸ ماه، ماهی ۳۵۹ دلار.» صدایش واقعاً بلند بود. «هیچ‌کس حریف فرانک فونتانا نمی‌شه. هیچ‌کس.»

در جوابش داد زدم: «۱۷.۲۳۲»

نانا پرسید: «چی؟»

گفتم: «قیمت ماشینه رو می‌گم.»

«قیمتش رو از توی تلویزیون خوندی؟»

«خودم فهمیدم. ۳۵۹ ضربدر ۴۸ می‌شه ۱۷.۲۳۲»

نانا اخم کرد و سرش را تکان داد. بعد از جایش بلند شد و رفت تا ماشین‌حساب را پیدا کند.

پرسید: «اون عددها رو یه بار دیگه می‌گی؟»

عددها را گفتم و دکمه‌های ماشین‌حساب را زد: «جوابش می‌شه چی؟»

Maryam
۱۳۹۹/۱۰/۲۷

خیلی جذابه و در مورد به وجود آمدن تغییر در آدماس 🙂 و طبق روال همیشگی ژانر رئال درک آدم رو بالا می بره توصیه میکنم 😎💙💙 موافقید ؟ 👇👇

ShzD:)
۱۴۰۰/۰۵/۳۱

این یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم. بهتون پیشنهاد می کنم حتما بخونین. کتاب فوق العاده ایه در مورد دختری به نام لوسی که دچار سندرم ساوانت اکتسابی میشه و دوست داره با اینکه ۱۲ سالشه ، وارد دانشگاه بشه

- بیشتر
Maryam
۱۴۰۰/۰۸/۲۲

یک کتاب قشنگ و خیلی درست میگه واقعا حرف دل بعضیا هست👌📚 واقعا عالی بود از خوندنش من لذت بردم 👏⚘ امید دارم که شما هم بخونید و لذت ببرید🤲📚👌

νiყՁռՁ:)
۱۴۰۰/۰۱/۳۰

واقعا کتاب قشنگی بود عاشقش شدم با تک تک لحظاتش زندگی کردم و خیلی هم حرص خوردم😐 جزو بهترین کتاب هایی که خوندم واقعا محشره و در خوندنش شک نکنید:)

Sara
۱۴۰۰/۰۱/۰۹

این کتاب یکی از بهترین کتاب ها یی بوده که من تو عمرم خوندم. خودم به شخصه به همه پیشنهاد می کنم. داستان خیلی خیلی خیلی خیلی جالبی داشت و خیلی ز زیاد جذاب بود

فاطمه دشتی
۱۳۹۹/۰۹/۲۸

خیلی کتاب خوبیه توصیه می کنم بخونینش

iliya
۱۳۹۹/۰۹/۲۷

عالیه 👍 من نسخه چاپی‌اش رو دارم

Zahra Darvishi
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

کتاب قشنگی بود 😊🌷

♡کتابخون♡
۱۴۰۰/۰۲/۱۱

بهترین کتابه😍😍 خیلی خیلی خیلی قشنگه😍 محشره👍👍👍👍

Star batterfly
۱۳۹۹/۱۰/۰۴

وچکتاب محشریه . واقعا از موضوع کتاب خوشم اومد

هیچ‌وقت ازم ایراد نمی‌گیری که چرا از نمایش‌های موزیکال خوشم می‌آد یا چرا هدف‌های بزرگی توی سرمه. سعی نداری مردم رو عوض کنی. انگار فقط می‌خوای بقیه رو درک کنی.»
Hossein shiravand
لبخند زدن کسی رو نکشته‌ها
ShzD:)
جو، مسئول تأسیسات، برای به‌هوش آوردنم از دستگاه الکتروشوک استفاده کرد
ن. عادل
یعنی تا حالا شده کسی بفهمد دقیقاً چه لحظه‌ای خوابش می‌برد؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
دختری به اسم سیسیلیا بازی می‌کردم که طوفان و رعد و برق شروع شد.
ن. عادل
من اولین خل‌وچلی نیستم که احساس می‌کنه جاش توی مدرسه نیست
𝐑𝐎𝐒𝐄
احتمالاً در هشت‌سالگی از آن آدم‌های بی‌کله بوده‌ام؛ الان در دوازده‌سالگی که اصلاً این‌جوری نیستم.
Y25
لازم نیست آدم نابغه باشد تا حساب و کتاب کند که من به اینجا تعلق ندارم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
در دنیایی مشابه زندگی می‌کنیم، ولی چیزها را خیلی متفاوت از هم می‌بینیم. حدس می‌زنم اگر همهٔ ما با یک دید به دنیا نگاه می‌کردیم، کسل‌کننده می‌شد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
کار گروهی نوعی شکنجه است. لابد بخشی از یک آزمایش اجتماعی عجیب است که معلم‌ها آن را انجام می‌دهند تا ببینند آیا می‌شود این‌جوری دانش‌آموزها از هم متنفر شوند یا خیر.
𝐑𝐎𝐒𝐄
وانمود کن موفقی تا موفق بشی
𝐑𝐎𝐒𝐄
«سعی می‌کنی تحقیرم کنی و با کارهات عذابم بدی. ولی کارهای تو اون‌قدرها هم ناراحتم نمی‌کنه، چون بدتر از همهٔ این‌ها اینه که یه سگ مریض دارم و دوستی که... که فکر می‌کردم می‌تونم بهش اعتماد کنم. از دست دادن همچین آدمی خیلی مزخرفه.» آب بینی‌ام راه می‌افتد. جوری نفس می‌کشم که انگار دارم غرق می‌شوم: «تو برام اهمیتی نداری.» مدی بهم خیره می‌شود. چشم‌هایش پر از اشک می‌شوند. دوباره می‌گویم: «تو برام اهمیتی نداری.» بعد به لوی اشاره می‌کنم: «اون برام مهمه.» بعد ویندی: «اون مهمه. یا شاید قبلاً مهم بود. تا وقتی‌که...» ویندی به‌سختی پلک می‌زند، ولی به طرف مدی برمی‌گردم. «تو برام هیچی نیستی. هیچی نیستی. یه صفر چاق گنده‌ای.» به‌سختی آب دهانم را قورت می‌دهم و نفسی می‌کشم. «پس این‌قدر زور نزن که گند بزنی به زندگی‌م.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
لابد فقط وقتی هیچ‌کس دیگری دور و برش نباشد، من می‌شوم تنها دوستش!
𝐑𝐎𝐒𝐄
«مدرسهٔ راهنمایی باید هم بدترین باشه. تبدیل شدن به یه بزرگسال خیلی دردناکه. همه‌مون باید این رو پشت سر بذاریم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
توی جبر اگر یک متغیر مجهول داشته باشید، می‌توانید معادله را حل کنید. آدم‌ها معادلات چندمتغیره هستند. اساساً نمی‌شود حلشان کرد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«چرا، مجبورم.» صندلی‌ام را به عقب هل می‌دهم و بلند می‌شوم. با سه قدم خودم را به مدی می‌رسانم و جلویش می‌ایستم. توی صندلی‌اش مچاله می‌شود. هرگز کسی را در عمرم نترسانده‌ام. نه تا الان. «شماره تلفنت چنده؟» سرش را مثل پی یک‌وری می‌کند. ولی این ژست اصلاً بهش نمی‌آید. داد می‌زنم: «شماره تلفنت چنده؟» «۹۲۲۵ ـ ۹۹۳ ـ ۵۵۵» «جمعش می‌شه ۵۴. حاصل‌ضربش می‌شه ۵.۴۶۷.۵۰۰. جذر ۵.۵۵۹.۹۳۹.۲۲۵ می‌شه ۷۴.۵۶۵.» به اطراف کلاس نگاهی می‌اندازم. حالا آقای استوکر متعجب به نظر می‌رسد، مثل بیشتر بچه‌های کلاس، شاید حتی وحشت‌زده. فقط لوی لبخند می‌زند. «من ریاضی‌م خوبه. کارم با اعداد حرف نداره. ولی نمی‌دونم چرا این قضیه تو رو اذیت می‌کنه، مدی. از این مسئله سر درنمی‌آرم.» مدی اخم می‌کند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
گاهی اوقات غیب شدن بهترین راه‌حل است.
𝐑𝐎𝐒𝐄
تنها کسی که می‌دونه چی توی سرت می‌گذره، خودتی. چیزی هست که بخوای بهمون بگی؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
«اَاَاَه. همهٔ ما از گوش دادن به حرف‌های شما سه نفر زجر می‌کشیم.» لوی فوری جوابش را کف دستش می‌گذارد: «خب گوش نکنین.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«اگه همیشه شکلات و بیسکویت همراهم نبود، باز هم باهام دوست می‌موندی؟» می‌گوید: «معلومه. ولی احتمالاً دوست صمیمی‌ت نمی‌شدم.» می‌دانم که شوخی می‌کند. یعنی این نشان می‌دهد که دو نفر واقعاً با هم دوست هستند؟ یعنی وقتی آدم می‌داند ته حرف‌های طرف مقابل یک "شوخی کردم بابا!" هست.
𝐑𝐎𝐒𝐄

حجم

۲۱۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۱۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۶۰۰
تومان