کتاب کرگدن
معرفی کتاب کرگدن
کرگدن اثر اوژن یونسکو نمایشنامهنویس و نویسنده فرانسوی ابتدای قرن بیستم است. یونسکو بارزترین نماینده تئاتر آوانگارد فرانسه محسوب میشود. تئاتر یونسکو تئاتری شاعرانه با دغدغه انتقال تجربه بودن است که در کرگدن بار دیگر در ادبیات مقوله مسخ را بیان میکند.
درباره کتاب کرگدن
از نمایشنامه کرگدن با نام نگین تئاتر دنیا در تمام و مهمترین نمایشنامه قرن بیستم یاد میشود. این اثر را ابتدا «جلال آل احمد» به فارسی برگرداند. و نسخه حاضر با ترجمه سحر داوری منتشر شده است. آثار دیگر اوژن یونسکو هم بیشتر توسط هنرمندان و نویسندگان نامدار ایرانی مثل «داریوش مهرجویی» «جلال آل احمد» و «پری صابری» به فارسی ترجمه شدهاند.
کرگدن در سه پرده و دو مجلس نوشته شده و داستان در شهر کوچکی در فرانسه روایت میشود. کرگدن شدن ماجرا و به نوعی فاجعه اصلی این نمایشنامه است. یک مسخشدگی هراسناک که می تواند از تبدیل شدن به سوسک هم منزجرکنندهتر باشد. کرگدنها به شهر حمله میکنند و کرگدن شدن مثل یک بیماری به همه اهالی شهر سرایت میکند.همه جز شخصیت اصلی نمایشنامه، «برنژه»، که از شدت احساساتی بودن مالیخولیایی به نظر میرسد. او مردی بیبندوبار است، عقلگرا نیست بلکه حالگرا است اما هوشی سرشار دارد و از آن بیشتر بیدار و هشیار.
اوژن یونسکو در کرگدن اصالت درونی انسان را در تقابل با بیهویتیای که در جامعهی مدرن وجود دارد، به چالش کشیده است.
خواندن کتاب کرگدن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران نمایشنامههای اجتماعی- انتقادی را به خواندن کرگدن دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب کرگدن
پرده که بالا میرود، شخصیتها چند ثانیه، در همان وضعیتی که اولین جمله گفته خواهد شد، بیحرکت میمانند، بهطوری که «یک تابلوی زنده» جلوه کند. در آغاز پردهٔ یک نیز وضعیت همینطور بوده است. رئیس قسمت پنجاه سالی دارد و لباسی مرتب پوشیده: کتوشلوار سرمهای، نشان لژیون دونور، یقهٔ آهار حاضری، کراوات سیاه، سبیل کلفت خرمایی. نامش پاپیون است.
دودار سیوپنجساله، کتوشلوار خاکستری؛ آستینپوش دبیت سیاه به دست کرده تا از آستینهای کتش محافظت کند. میتواند عینک به چشم داشته باشد. نسبتاً بلندقد است، کارمندی است که در آینده میتواند در زمرهٔ «مقامات» در آید. اگر رئیسْ معاونِ مدیر شود، اوست که جایش را خواهد گرفت. بوتار او را دوست ندارد.
بوتار آموزگار بازنشسته، با حالتی مغرور، سبیلی کوچک و سفید؛ شصت سالی دارد. اما سرزنده است. (او همهچیز را میداند، همهچیز را میفهمد.) کلاه بِره بر سر دارد؛ روپوش کار بلند خاکستری پوشیده، روی بینی گندهاش عینک دارد و مدادی پشت گوش؛ او هم آستینپوشهایی از دبیت دارد.
دزی جوان، بلوند.
کمی بعد، خانم بُف: چاق، چهلپنجاهساله، گریان، و نفسنفسزنان.
شخصیتها به هنگام بالا رفتن پرده بیحرکت دور میز سمت راست ایستادهاند؛ رئیس دست و انگشت سبابهاش را بهطرف روزنامه دراز کرده است. دودار دستش را بهطرف بوتار دراز کرده است. انگار به او میگوید: «ملاحظه میکنید که!» بوتار دست در جیب روپوش دارد و لبخندی ناباورانه بر لبهاانگار میگوید: «سر من یکی رو نمیتونن کلاه بگذارن.» دزی اوراق ماشینشده در دست، حالتی دارد که با نگاه دودار را تأیید میکند. پس از چند لحظهٔ کوتاه، بوتار شروع میکند.
بوتار: همهش داستان، داستانهایی که آدم رو ایستاده خواب میکنه.
دزی: من دیدمش، من کرگدن رو دیدم!
حجم
۱۱۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
نظرات کاربران
."کرگدن" نمایشنامه معروفی از اوژن یونسکو که در فضایی کاملاً سورئال، مردم شهر یکی یکی تبدیل به کرگدن میشوند! در ابتدای امر مشاهده کرگدنی وحشی در سطح شهر باورپذیر بهنظر نمیرسد و شاهدانِ ماجرا به چشمانِ خود مشکوک میشوند اما رفته
(۵-۳-[۷۹]) این کتاب مملو از نمادها و استعاره هاست، به عقیده ی من یکی از برداشت هایی که میشه ازین کتاب کرد اینه که وقتی یه اندیشه ی (مخرب) و یا ایدئولوژی جدید وارد یه جامعه میشه به صورت اپیدمی درمیاد
از بیشتر اساتیدم تعریفش رو شنیدم؛ حتما میخونم💙💚❤💛
این نمایشنامه آدم یاد کتاب "کوری" میندازه البته نه به قوت اون کتاب
بسیار کتاب عالی و زیبا از انسان واقعی در حالی که در حال طبیعی انسان به نظر نمیاد و تضاد آن انسان های که به ظاهر آدم اما پیشرو و ماکت انسانی دارن،
موقع خوندن نمایشنامه یه جوری بود که انگار همه از یه چیزی خبر داشتن به جز من و این حس تا آخر با من بود. ولی بعد از خوندن نقد ها و توضیح های نمایشنامه فهمیدم واقعا من از یه
تلف کردن وقت ...
پول پرداخت شد اما کتاب به کتابخانه اضافه نشد