دانلود و خرید کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان هنریک ایبسن
تصویر جلد کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان

کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان

انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان

کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان نمایشنامه ای از هنریک ایبسن با ترجمه بهزاد قادری است. این داستان درباره جوان معدن کاری است که نقشه‌ هایی بلند پروازانه در سر دارد. 

درباره کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان

هنریک ایبسن در در نمایشنامه جان گابریل بورکمان از زندگی او نوشته است: پسر معدن کاری که نقشه‌های بلند پروازانه‌ای در سر دارد و بعدا موفق می‌شود که مدیریت یک بانک را بر عهده بگیرد. او زنی که دوست دارد را از خودش می‌راند چراکه فکر می‌کند یکی از دوستانش به او علاقه دارد. کمی بعد ورشکست می‌شود و به زندان می‌افتد. بعد از هشت سال زندان به خانه‌ای می‌رود و با همسرش که خواهر دوقلوی عشق اولش است زندگی می‌کند. اما بورکمان در طبقه بالا است و همسرش  در طبقه پایین. گاهی دوستش به او سر می‌زند و دخترش را می‌آورد تا برایش پیانو بنوازد.

پسر بورکمان، که ارهات نام دارد دانشجو است، در شهر زندگی می‌کند و با زن بدنامی معاشرت می‌کند. الا، همان عشق نخستین جان گابریل بورکمان که به بیماری دچار شده و در آستانه مرگ است به سراغ آن‌ها می‌رود و ارهارت را طلب می‌کند. شاید که پس از مرگش، او بتواند نام خانوادگی‌اش را زنده نگاه دارد. 

کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به تئاتر را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم. 

درباره هنریک ایبسن 

هنریک یوهان ایبسن ۲۰ مارس ۱۸۲۸ در شین، نروژ متولد شد. او شاعر، نمایش‌نامه‌نویس و درام‌نویس است که یکی از ستون‌های اصلی ادبیات مدرن نروژ به شمار می‌آید و بر نویسندگان بعد از خودش تاثیر بسیاری گذاشته است. او را به سبب آثاری که خلق کرده است و همچنین مهارتش در استادی تئاتر، هم‌سنگ با سوفوکل و شکسپیر می‌دانند. خانواده او در نوجوانی ایبسن ورشکسته شدند و فقر گریبانشان را گرفت. بازتاب همین موضوع را می‌توان در آثار او به خوبی دید. از میان آثار او می‌توان به خانه عروسک، اشباح و دشمن مردم اشاره کرد. هنریک ایبسن ۲۳ مه ۱۹۰۶ در سن ۷۸ سالگی در اسلو چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب جان ‌گابریل‌ بورکمان

بورکمان: می‌تونی حدس بزنی بار اول کجا یه همچین آهنگی شنیدم؟

فریدا: (سر برمی‌دارد و به او می‌نگرد.) نه آقای بورکمان.

بورکمان: توی تونل معدن.

فریدا: (گیج) جدی؟ تونل معدن؟

بورکمان: من پسر معدن‌کارم، که گمونم بدونی. یا شایدم نمی‌دونستی؟

فریدا: نه آقای بورکمان.

بورکمان: پسر معدن‌کارم. پدرم گاهی من‌رو با خودش می‌برد اون پایین‌ها. توی اون اعماق، سنگ آهن می‌خونه.

فریدا: واقعاً؟ می‌خونه؟

بورکمان: (به نشانه تأیید سر تکان می‌دهد.) سنگ آهن که آزاد می‌شه. ضربه‌های پتکی که سنگ‌رو می‌شکنه... مثل ناقوس نیمه‌شبه که وقتی سنگ آزاد می‌شه، به صدا در می‌آد. اینه که آهن می‌خونه... از خوشحالی... به سبک خودش.

فریدا: چرا آهن این‌کار رو می‌کنه آقای بورکمان؟

بورکمان: می‌خواد بیاد بالا توی روشنایی روز و به آدم خدمت کنه.

علی دائمی
۱۴۰۰/۰۲/۲۰

واقعا پسندیدم؛ قصهٔ آدم‌هایی که بر سر علایق‌شون باهم رقابت می‌کنند اما نهایتاً به هیچکدوم از علایق‌شون نمیرسن و میفهمن جز همدیگه هیچکس رو ندارند. شخصیت‌ اصلی این نمایشنامه هم مثل دکتر استوکمان در "دشمن مردم" و استاد معمار در نمایشنامه‌ای

- بیشتر
مریم کریم زاده
۱۴۰۰/۰۶/۱۶

همش تلخ بود, واقعا از افرادی که ناامیدی را انقدر بسط وگسترش میدن ,که حق زندگی شاد و سالم رو از دیگران و از خودشون دریغ میکنند,متنفرم.... این افراد محکومند به تنهایی و سخت میشه نجاتشون داد .

Shabnam Salami
۱۴۰۲/۱۱/۳۰

کتاب در مورد یه خانواده است که هر کدوم از سر خودخواهی و منفعت خودشون راهی رو انتخاب میکنن اما در نهایت هیچکدوم به هدفاشون نمیرسن تصمیم گیری ها و اولویت های نادرست زندگی تکتک افراد کتاب رو نابود کرده بود هر کدوم

- بیشتر
چرا هیچ‌کس نمی‌پذیرد که خود باعث درد خویش است...؟
صدراجون من دوست دارم
می‌دونی به نظر من بزرگ‌ترین خیانتی که آدم می‌تونه مرتکب بشه چیه؟ فولدال: نه، چیه؟ بورکمان: قتل نیست. دزدی یا از دیوار خونهٔ مردم بالا رفتن نیست. حتی پیمان‌شکنی هم نیست. این‌ها جنایاتیه که آدم علیه کسایی مرتکب می‌شه که ازشون متنفره یا نسبت بهشون بی‌اعتناست. فولدال: خب، پس چیه جان گابریل؟ بورکمان: (با تأکید) بزرگ‌ترین جنایت اینه که از اعتماد دوستت سوء‌استفاده کنی.
Yoosef Majidi
بورکمان: زندگی آدم همیشه با ارزش‌ترین چیزها نیست.
Yoosef Majidi
فولدال: (فروتنانه، کیفش را برمی‌دارد.) آره، باشه، باشه. گمونم درسته. بورکمان: این‌همه سال، به من دروغ می‌گفتهٔ. فولدال: (با سر رد می‌کند.) هیچ‌وقت دروغ نگفتم جان گابریل. بورکمان: تو اینجا ننشستهٔ و با دروغ‌هات آمال و آرزوهای من‌رو تأیید نکردهٔ؟ فولدال: دروغ نبوده، تا وقتی که تو به کار من ایمان داشتهٔ. تا وقتی‌که تو من‌رو باور داشتی، من هم تو رو باور داشتم. بورکمان: پس ما متقابلاً همدیگه‌رو گول می‌زدیم. شاید خودمون‌رو هم گول می‌زدیم... هر دومون. فولدال: ولی مگه این اساس دوستی نیست جان گابریل؟ بورکمان: (لبخندی نیش‌دار) کاملاً درسته. گول‌زدن... یعنی دوستی. حق با توئه. من قبلاً یک‌بار چنین تجربه‌ای داشته‌م.
Yoosef Majidi

حجم

۱۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۵۳,۲۰۰
۳۰%
تومان