بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کرگدن | طاقچه
تصویر جلد کتاب کرگدن

بریده‌هایی از کتاب کرگدن

نویسنده:اوژن یونسکو
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۴از ۲۵ رأی
۳٫۴
(۲۵)
شما خودتون رو مرکز جهان فرض می‌کنید، فکر می‌کنید هر اتفاقی می‌افته به شما ربط داره! والّا هدف جهان شما نیستید!
Mohammad
از این چیزی که اسمش رو می‌گذاری عشق، کمی عارم می‌آد. از این احساس کسالت‌آور، از این ضعف مردها، و زن‌ها.
Mohammad
تنهایی بهم فشار می‌آره، اجتماع هم همین‌طور.
حنای
من مردم‌گریزم، مردم‌گریزم، مردم‌گریز، دوست دارم مردم‌گریز  باشم.
رها
زندگی مبارزه‌ست، نبرد نکردن بزدلیه!
Mr.nobody
برانژه: پس اون دروغ گفته، تظاهر می‌کرده. دزی: به نظر آدم صادقی می‌اومد، نفس صداقت بود. برانژه: دلیلی هم آورد؟ دزی: کلمه‌به‌کلمه‌ش این بود: آدم باید تابع زمانه باشه. این آخرین حرف‌های انسانی اون بود.
احسان
دودار: اونها به آدم حمله نمی‌کنن. اگه کاری‌شون نداشته باشید، کاری باهاتون ندارن. هرچی هست، بدجنس و شرور نیستن. حتی می‌شه گفت یک نوع معصومیت طبیعی در اونها هست؛ ساده‌دلی.
Naarvanam
من به خودم عادت نکرده‌م.
حنای
زندگی مبارزه‌ست، نبرد نکردن بزدلیه!
حنای
اگه درست فهمیده باشم، می‌خوایید قانون جنگل رو جایگزین قانون اخلاقی کنید!
حنای
ضمن اینکه اگه آدم برای هرچیزی که اتفاق می‌افته نگران بشه که دیگه نمی‌تونه زندگی کنه.
حنای
به آدم ثابت می‌کنن که حرکت وجود نداره... اما آدم بلند می‌شه راه می‌ره، راه می‌ره، راه می‌ره.
حنای
برانژهٔ عزیزم، آدم باید همیشه سعی کنه همه‌چی رو درک کنه. و برای اینکه یک پدیده و تأثیراتش رو بتونی درک کنی، باید با کوشش فکری صادقانه به عللش رجوع کنی. اما این کار نیاز به سعی وافر داره، چون ما موجودات متفکری هستیم. من نتونسته‌م، باز هم می‌گم، نمی‌دونم بتونم یا نه. به‌هرحال، اول باید با پیش‌داوریِ موافق جلو رفت، یا حداقل با بی‌طرفی، با یه زمینهٔ فکری باز که از علائم ذهنیت علمیه. هرچیزی منطقیه. درک کردن، ثابت کردنه.
احسان
من این رو رسماً به خودم قول می‌دم، من به قولی که به خودم بدم وفا می‌کنم.
حنای
اگه واقعاً نخوایم به جایی بخوریم، هیچ‌وقت به جایی نمی‌خوریم!
حنای
شما خودتون رو مرکز جهان فرض می‌کنید، فکر می‌کنید هر اتفاقی می‌افته به شما ربط داره! والّا هدف جهان شما نیستید!
حنای
حوادث رو باید سرسری گرفت، بی‌هیچ دل‌بستگی.
حنای
من با هر اتفاقی که می‌افته یه‌جور احساس هم‌بستگی می‌کنم. خودم رو توش سهیم می‌بینم، نمی‌تونم بی‌تفاوت بمونم.
حنای
پس آدم باید انتظار همه‌چی رو داشته باشه!
حنای
انسان‌های درست کرگدن‌های درستی می‌شن
حنای
لعنت بر شیطون، اراده داشته باشید! برانژه: اوه، اراده، همه که ارادهٔ شما رو ندارن. من نمی‌تونم، نه، من نمی‌تونم با زندگی بسازم. ژان: همهٔ آدم‌ها باید زندگی‌شون رو بسازن. یعنی می‌فرمایید شما خونتون رنگین‌تر از بقیه‌ست؟ برانژه: من ادعا نمی‌کنم که... ژان: (میان حرف او) من هیچیم کم از شما نیست، تازه، تعارف رو بگذارم کنار، باید بگم از شما بهتر هم هستم. انسانی برتره که وظیفه‌ش رو انجام می‌ده. برانژه: کدوم وظیفه رو؟ ژان: وظیفه‌ش رو دیگه... مثلاً وظیفهٔ کارمندیش رو. برانژه: آهان، بله، وظیفهٔ کارمندیش رو...
Naarvanam
دودار: شما خودتون رو مرکز جهان فرض می‌کنید، فکر می‌کنید هر اتفاقی می‌افته به شما ربط داره! والّا هدف جهان شما نیستید!
Naarvanam
زندگی مبارزه‌ست، نبرد نکردن بزدلیه!
Mr.nobody
خب، حالا که فکرش رو می‌کنم، تصمیم ناگهانی بوتار زیاد هم برام عجیب نیست. سرسختیش فقط ظاهری بود. البته این هیچ منافاتی با این نداره که آدم درستی باشه، یا بوده باشه. انسان‌های درست کرگدن‌های درستی می‌شن. افسوس! چون آدم‌های با حسن‌نیتی هستند، می‌شه فریبشون داد.
احسان
برانژه: محاله چنین فکری به مغزم خطور کنه. ژان: شما که مغز ندارید! برانژه: دیگه بدتر، مغزی ندارم که بهش خطور کنه. ژان: چرا، یه چیزهایی هست که به مغز کسانی که مغز ندارند هم خطور می‌کنه.
Naarvanam
ژان: این هم نتیجهٔ مشروب خوردن، اختیار حرکتتون رو دیگه ندارید، دست‌هاتون دیگه جون ندارن، منگید، داغونید، دارید با دست خودتون قبرتون رو می‌کَنید، دوست عزیز. دارید خودتون رو نابود می‌کنید. برانژه: من زیاد الکل رو دوست ندارم. بااین‌حال، اگه نخورم، به هم می‌ریزم. درست انگار می‌ترسم. برای همین، می‌خورم که نترسم.
Naarvanam
دلم گرفته‌تر از اونه که برم موزه، پرورش ذهن باشه برای یه وقت دیگه. (گیلاس کنیاک را برمی‌دارد و می‌نوشد.)
Naarvanam
بوتار: این یه توطئهٔ کثیفه! (با حالت یک سخنران، نوک انگشت را رو به دودار می‌گیرد و با نگاهی خشمناک) تقصیر شماست. دودار: چرا تقصیر من باشه و تقصیر جناب‌عالی نباشه؟ بوتار: (عصبانی) تقصیر من؟ تقصیرها همیشه می‌افته به گردن کوچک‌ترها. اگه دست من بود...
Naarvanam
بوتار: معلومه، اون‌قدر ما رو استثمار می‌کنن تا جونمون دربیاد.
Naarvanam
برانژه: به‌هرحال ما برای خودمون معیارهای اخلاقی‌ای داریم که به نظر من با ذهنیت اون حیوون‌ها قابل‌مقایسه نیست. ژان: اخلاق! اجازه بدید فاتحهٔ هرچی اخلاقه بخونیم، من از اخلاق جونم به لبم رسیده. اخلاق دیگه بسه! باید اخلاق رو انداخت دور. برانژه: به جاش چی می‌گذارید؟ ژان: (به همان ترتیب) طبیعت رو! برانژه: طبیعت رو؟ ژان: (به همان ترتیب) طبیعت قوانین خودش رو داره. اخلاق ضدطبیعیه. برانژه: اگه درست فهمیده باشم، می‌خوایید قانون جنگل رو جایگزین قانون اخلاقی کنید!
Naarvanam

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان