مریلین مونرو
نام مریلین مونرو (Marilyn Monroe) همواره با تصویری از جذابیت، شهرت و پیچیدگی عجین شده است. این زیبای افسانهای که توانست با لبخند دلفریب و چشمان آبیاش میلیونها نفر را شیفتهی خود سازد، حتی با گذشت سالها از مرگش، همچنان یکی از نمادینترین چهرههای تاریخ سینما بهشمار میرود.
مونرو با فیلمهای ماندگار و بازیهای درخشان خود، جایگاه ویژهای در دل مخاطبان باز کرد، اما در ادامه با حواشی بسیاری مواجه شد. در این بیوگرافی، به زندگی پرماجرا و حیرتانگیز این ستارهی هالیوود میپردازیم و تلاش میکنیم تا پرده از رازهای زندگی پر فراز و نشیب او برداریم.
معرفی و کودکی
مریلین مونرو با نام اصلی نورما جین مورتنسن، در ۱ ژوئن ۱۹۲۶ در لسآنجلس آمریکا به دنیا آمد. مادر مریلین، زمانی که او تنها هشت سال داشت، دچار اختلال روانی شد و به یک مرکز درمان بیماران روانی فرستاده شد؛ این در حالی بود که پدرش مدتها قبل آنها را ترک کرده بود و بدین ترتیب نورما از همان سالها عملاً بیسرپرست به شمار میرفت.
تراژدی زندگی مونرو که پیش از تولدش آغاز شده بود، در این روزها به اوج خود رسید. او بهطور متناوب از پرورشگاه به خانههای مختلف فرستاده میشد و در طول این اقامتها چندینبار مورد سوءاستفاده قرار گرفت.
با اینحال، دوران کودکی تلخ و وحشتناک مریلین به اشتیاق و انگیزهی او برای تبدیلشدن به یک ستارهی واقعی در ادامهی مسیر زندگیاش دامن زد.
ورود مونرو به دنیای سینما
مریلین در سال ۱۹۴۲، درست پس از تولد ۱۶سالگیاش، با افسر پلیس جیمز دوگرتی ازدواج کرد و از ادامهی تحصیل نیز انصراف داد. با پیوستن شوهرش به تفنگداران دریایی در سال ۱۹۴۴، مریلین ناچار به خانهی برادر و خواهران شوهرش نقل مکان کرد و به کار در کارخانهای مشغول شد که توسط شرکت هوانوردی رادیوپلین اداره میشد. او در آنجا با عکاسی به نام دیوید کانوور آشنا شد که برای گرفتن عکس از کارگران زن استخدام شده بود. این دو بهسرعت به یکدیگر نزدیک شدند و مریلین به مدل عکسهای دیوید و دوستانش تبدیل شد.
شخصیت خونگرم و بااعتمادبهنفس مونرو در کنار ظاهر جذابش سبب شد که او خیلی زود به آژانس مدلینگ بلوبوک بپیوندد؛ تا جاییکه ظرف یک سال عکس او روی جلد ۳۳ مجله به چاپ رسید.
با اینحال به نظر میرسید که مریلین هنوز به رؤیای خود دست نیافته است؛ چراکه در ادامه از همسرش جدا شد و تماموقت و انرژی خود را به پیشرفت در حرفهی بازیگری معطوف ساخت.
در این زمان بود که به او -که تا پیش از این با نام نورما شناخته میشد، توصیه شد تا رنگ موهایش را تغییر داده و برای خود یک نام مستعار انتخاب کند. او نیز که از هیچ کوششی برای رسیدن به موفقیت فروگذار نمیکرد، رنگ موهایش را به بلوند پلاتینی تغییر داد و نام جین بیکر را برای خود انتخاب کرد. این تصویر جدید در مدتزمان کوتاهی او را به شهرت رساند.
نورما به پیشنهاد بن لیون، یکی از مقامات اجرایی کمپانی فاکس قرن بیستم، نام خود را مجدداً تغییر داد. او نام کوچک خود را با الهام از ستارهی برادوی، مریلین میلر، انتخاب کرد و نام خانوادگیاش را از نام خانوادگی مادرش پیش از ازدواج وام گرفت. اینگونه بود که مریلین مونرو متولد شد.
مریلین زیبا در سال ۱۹۴۷ در اولین فیلم خود به نام سالهای خطرناک بازی کرد، اما تداوم حضور در سینما چندان آسان نبود و بیتجربگی او بهعنوان یک بازیگر باعث شد تا فاکس علاقهای به تمدید قرارداد با او نداشته باشد. با اینحال مریلین تسلیم نشد. او تصمیم گرفت مدتی را صرف تحصیل در رشتهی بازیگری کند و به موازات آن، به شبکهسازی با افراد شناختهشده و قدرتمند نیز ادامه دهد.
موفقیت و شهرت مرلین مونرو
مریلین مونرو روزهای پیاپی را به دیدار با تهیهکنندگان و مدیران اجرایی شرکتهای فیلمسازی میگذراند و از آنها میخواست که به او فرصت دهند تا هنرش را نمایش دهد. سختکوشی مریلین در نهایت نتیجه داد و در مارس ۱۹۴۸ توسط کلمبیا پیکچرز استخدام شد. او در طول قرارداد یکسالهی خود با کلمبیا پیکچرز در فیلم دختران گروه کر بازی کرد و چند ماه بعد از این استودیو جدا شد.
مریلین در آستانهی رهاکردن رؤیای ستارهشدن، به حرفهی مدلینگ بازگشت. او در این مسیر که ظاهراً یک گام روبهعقب بهشمار میرفت، با جانی هاید، نایبرئیس یک آژانس استعدادیابی معروف، آشنا شد و او بود که زندگی مرلین بهعنوان یک بازیگر را تغییر داد.
هاید به لطف ارتباطاتش در این صنعت به مونرو کمک کرد تا در سال ۱۹۵۰ دو نقش کوچک در فیلمهای همهچیز دربارهی ایو و جنگل آسفالت بازی کند و موفقیت عظیم این فیلمها باعث شد تا مونرو نیز بهعنوان یک ستارهی نوظهور در عرصهی سینما دیده شود.
سال ۱۹۵۱ را میتوان نقطهی عطف دوران بازیگری مونرو دانست. او در کمدیهای مختلفی بازی کرد که علاوهبر مخاطبان، نظر منتقدان و روزنامهنگاران را نیز جلب کرد.
موفقیت مریلین سبب شد تا فاکس ضمن بستن یک قرارداد هفتساله، از او برای حضور در سه فیلم «آشیانهی عشق»، «به همان جوانی که حس میکنی» و «بیایید قانونیاش کنیم» دعوت کند.
مریلین که تا پیش از این نیز بخشی از شهرت خود را مدیون حواشی پیرامونش بود، با شروع رابطه با ستارهی بیسبال، جو دیماجیو، در سال ۱۹۵۲ نام خود را بیشازپیش بر سر زبانها انداخت. در ادامهی همان سال، طرح موضوعاتی چون تابوشکنیهای او در زمان فعالیتهای مدلینگش به تیتر اصلی رسانههای خبری تبدیل شد.
همین موضوع سبب شد تا نقشهای اصلی سینمایی به سمت مریلین سرازیر شوند و او در مدت زمان کوتاهی در فیلمهای «برخورد در شب»، «زحمت در زدن به خودت نده»، «ما ازدواج نکردیم»، «میمونبازی»، «تمام خانهی او. هنری»، «نیاگارا»، «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند»، «چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد»، «خارش هفتساله» و «رودخانهی بدون بازگشت» بازی کرده و پس از سالها تلاش، موقعیت خود را بهعنوان یک ستارهی سینما تثبیت کند.
روابط شخصی
زندگی خصوصی مریلین مونرو، آکنده از پیچیدگیها و رازهایی بود که از همان سالها تا به امروز کنجکاوی بسیاری را برانگیخته است. پشت لبخند افسانهای و ظاهر جذاب این ستارهی هالیوود، شخصیتی آشفته و روابطی پرفرازونشیب نهفته بود.
سه ازدواج ناموفق، سقطهای مکرر و چالشهای روانی، بخش تاریک زندگی مریلین مونروی افسانهای به شمار میرود. ازدواج اول او در جوانی و پیش از بهشهرترسیدن پایان یافت و ازدواج دومش با جو دیماجیو، بازیکن مشهور بیسبال، نیز با وجود جلب توجه رسانهها، به دلایل شخصی به جدایی انجامید.
مریلین در تلاش برای یافتن آرامش، با آرتور میلر، نمایشنامهنویس برجسته، ازدواج کرد. این رابطه که با احترام متقابل همراه بود، با آرزوی مادرشدن مریلین گره خورد. اما متأسفانه، سقطهای مکرر و فشارهای زندگی هنری، بر این پیوند نیز سایه انداخت و به جدایی آنها منجر شد.
یکی از جنجالیترین موضوعات پیرامون زندگی مریلین، شایعات دربارهی روابط عاشقانهی او با جان اف. کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، و برادرش رابرت بود. اگرچه هیچ مدرک قطعی برای اثبات این روابط وجود نداشت، اما این شایعات همواره در هالیوود و رسانهها مطرح بود و به یکی از بزرگترین رازهای زندگی این ستاره تبدیل شد.
مرگ و افسانه
اوجگرفتن در عرصهی سینما برای مونرو با فشار روحی زیادی همراه بود که به مصرف باربیتوراتها، آمفتامینها و نوشیدن الکل برای مقابله با اضطراب و بیخوابی منجر شد. علاوهبر این، فروپاشی زندگی شخصی و فسخ قرارداد با فاکس نیز مزید بر علت شد تا او در نهایت تصمیم به ترک هالیوود بگیرد.
در اوایل سال ۱۹۵۶، مریلین اعلام کرد که با فاکس به توافق رسیده و آمادهی بازگشت به سینماست. در همین حین او در دو فیلم «ایستگاه اتوبوس» و «شاهزاده و دختر نمایشگر» به ایفای نقش پرداخت.
علاوهبر این، او برای بازسازی زندگی شخصیاش نیز گام مهمی برداشت و همانطور که گفته شد، با آرتور میلر، نمایشنامهنویس معروف وارد رابطه شد؛ اما مشکلات روحی و جسمی، این رابطه را نیز تحتالشعاع قرار داد. او پس از دو بار سقط جنین، تصمیم گرفت یک وقفهی ۱۸ماهه را برای تمرکز بر سلامتی و زندگی خانوادگی خود در نظر بگیرد.
در سال ۱۹۵۸، او با فیلم «بعضی داغش را دوست دارند» به سینما بازگشت و پس از آن در سال ۱۹۶۱ فیلم «ناجورها» را بازی کرد. اما اعتیاد مریلین به مواد مخدر و اوضاع سلامتیاش رو به وخامت میرفت. در ادامه مونرو و آرتور طلاق گرفتند و او به مدت چهار هفته به دلیل افسردگی در بیمارستان بستری شد.
مریلین مونرو در اوج شهرت و زیبایی، در تنهایی و ناامیدی دست و پا میزد. روابط پیچیدهی او با قدرتمندان، از جمله جان اف. کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، بر پیچیدگی زندگیاش افزود. او در همان سال بازخوانی مشهور خود از ترانهی تولدت مبارک، آقای رئیس جمهور را برای جان اف. کندی خواند و این اجرا یکی از آخرین حضورهای مونرو قبل از مرگش، در یک مجمع بزرگ عمومی به شمار میرفت.
در نهایت، در ۴ اوت سال ۱۹۶۲، مریلین مونرو در خانهاش درگذشت. علت رسمی مرگ، مسمومیت با باربیتورات اعلام شد، اما همواره شایعات و نظریههای مختلفی دربارهی مرگ او وجود داشته است. برخی معتقدند که او خودکشی کرده است، برخی دیگر فرضیهی قتل را محتمل میدانند و عدهای نیز معتقدند که مرگ او تصادفی بوده است.
با تمامی اینها، مرگ مریلین مونرو، پایان تلخ یک افسانه بود. او به نمادی از زیبایی، شهرت و در عین حال، آسیبپذیری تبدیل شد و زندگی پر فراز و نشیبش، دستمایهی ساخت فیلمها و نگارش داستانهای بسیاری قرار گرفت.
درباره کتاب «داستان من»
اگر به زندگی مریلین مونرو علاقهمندید یا به دنبال درک بهتر پیچیدگیهای شخصیت او هستید، کتاب داستان من یکی از بهترین منابعی است که به جزئیات زندگی این ستارهی سینما میپردازد.
داستان من در سال ۱۹۷۳، پنج سال پس از درگذشت ناگهانی مونرو، منتشر و بهسرعت به یکی از پرفروشترین کتابهای آن سال تبدیل شد. این کتاب، نهتنها به این دلیل که ادعا میشد توسط خود مونرو نوشته شده است، بلکه به دلیل ارائهی یک روایت صادقانه از زندگی یکی از شخصیتهای نمادین هالیوود بسیار مورد توجه قرار گرفت.