کتاب باغ در حصار مصائب
معرفی کتاب باغ در حصار مصائب
کتاب باغ در حصار مصائب نوشتهٔ علیرضا رجبعلی زاده کاشانی است. انتشارات شهرستان ادب این مجموعه شعر معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب باغ در حصار مصائب
کتاب باغ در حصار مصائب بیش از ۳۰ قطعه شعر با قالبهای گوناگون را در بر گرفته است. میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب باغ در حصار مصائب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باغ در حصار مصائب
«بهار، آنسوی پرچین است
دریچه حیف که نگشودهست
حکایتیست غریب...
آری، همیشه قصّه همین بودهست...
پُر است پیکرِ خاک از زخم، به راهکوبِ دی و بهمن،
مگر «از آمدن و رفتن، هنوز جاده نیاسوده» ست؟
«به خیره گوش مخوابان» راه! در این مراقبهٔ جانکاه
کسی صدای سواری را ز هیچ سوی تو نشنودهست
نبود جز افقی مأیوس، به چارسوقِ زمین، افسوس!
که زیرِ سایهٔ دقیانوس، هرآنچه معجزه بیهودهست
غریب ماندهای، آه، ای دل! به هر گریوه، به هر منزل
و شروههای تو زخمی نو به زخمِ حنجره افزودهست
غریبهای شدهای در شهر، که سکههای تو بیگانهست
به کوه بَر شدی، امّا غار، دریچهای به گِل اندودهست
رسیده «مرکبی و مردی»
کشیده تیغی و میتازد
ولی چه مرکبی؟ و فرتوت!
ولی چه تیغی؟ و فرسودهست!
مگر نه هولِ شبیخونش هنوز در دلِ این باغ است؟
«خزان» که پیرهنِ گُل را به خونِ ناحقش آلودهست...»
*
«... حتّی دریچه بسته و در بستهست
راه از چهارسو به نظر بستهست
یک «کاروان دریغ» به دنبالم
چون «خیل آه» بار سفر بستهست
با اینکه آسمان قفسی باز است
در من هزار طوطی پربستهست!
بخت مرا ـ به سرخی لبهایت ـ
دنیا مگر به خون جگر بستهست؟!
دل در زمین سوخته بستی «عشق»!
غافل که «مرگ» امید ثمر بستهست»
حجم
۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
به جز سه یا چهار تا شعر کتاب،بقیه شعر ها نظرم رو جلب نکرد