دانلود و خرید کتاب بینایی ژوزه ساراماگو | بهترین ترجمه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بینایی

کتاب بینایی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بینایی

کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو، نویسنده‌‌ی مشهور پرتغالی و برنده‌‌ی جایزه‌‌ی نوبل ادبی است. بینایی، دنباله‌‌ای از رمان مطرح ساراماگو یعنی کوری است. ساراماگو، رمان بینایی را در سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی منتشر ساخت و نسخه‌‌ی انگلیسی این کتاب در سال ۲۰۰۶ وارد بازار نشر شد. این رمان به‌عنوان یکی از مطرح‌‌ترین رمان‌‌های قرن بیست‌ویکم، به زبان‌‌های مختلفی ترجمه و چاپ شده است. انتشارات مروارید این اثر را با ترجمه خوب اسدالله امرایی منتشر کرده است. نسخه الکترنیکی کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو پس از اینکه رمان بسیار موفق و مطرح «کوری» را در سال ۱۹۹۸ میلادی نوشت، در رمان بینایی سراغ داستان‌‌ دیگری در امتداد «کوری» رفت. بینایی دوازدهمین رمان ساراماگو به حساب می‌‌آید. ماجرا، تمثیلی درباره‌‌ی مردمان شهری است که به‌‌طور مشکوکی آسیب دیده‌‌اند و از همه‌‌گیری کوری رها شده‌‌اند. شهری که ساراماگو درباره‌‌ی آن سخن می‌‌گوید با آنکه اسمی ندارد ولی مشخصات و بیانی که نویسنده درباره‌‌ی آن می‌‌دهد احتمالا به لیسبون –پایتخت پرتغال– اشاره دارد. حالا در این شهر در بهبوهه‌‌ی انتخاباتی بزرگ، ۷۰درصد از رأی‌‌دهندگان برگه‌‌های رأیشان را به‌صورت خالی در صندوق رأی انداخته‌‌اند. همین موضوع عصبانیت و خشم دولت را به همراه دارد.

داستان بینایی با زبانی طنز بیانگر تحقیر اقتدار دولتی زورگو در همه‌‌ی اشکال است؛ به‌‌خصوص دولتی وحشت‌‌زده که مخالفانش را به نام خیانت، محکوم کرده و از آن‌‌ها جاسوسی می‌‌کند. در نهایت دولتی که کاری را از پیش نبرده است، مجبور می‌‌شود پایتخت خود را به جای دیگری منتقل کند. پس از این حادثه است که آزادی مردم توسط دولت کم شده و به حالت تعلیق درمی‌‌آید. دولتی مستأصل که حالا به یک شخص بابت طرح مسئله رأی سفید دادن مردم، مظنون شده است. به همین خاطر قاتلی را سراغ آن شخص می‌‌فرستد. کشمکش‌‌ها در رمان ادامه می‌‌یابد تا اینکه ساراماگو با پایانی ویرانگر مانند پایان «کوری»، خواننده را به مقصود و منظور خویش می‌‌رساند.

خلاصه داستان

هشدار: این بخش می‌تواند پایان یا جزئیاتی از داستان را آشکار کند، پیشنهاد می‌کنیم اگر هنوز کتاب را نخوانده‌اید، از این بخش عبور کنید و به سراغ تیتر بعدی بروید.

در بعدازظهر یک روز بارانی، مشارکت مردم شهرِ رمان کوری در انتخابات بسیار پایین بوده است و انگار کسی برای رأی دادن به حوزه‌‌های رأی‌‌گیری نرفته است. مسئولین محلی نگران از این اقدام، خانواده‌‌هایشان را تشویق می‌‌کنند به حوزه‌‌ی رأی‌‌گیری بیایند. بااین‌‌حال هنوز کسی برای رأی‌‌گیری نیامده است. اندکی بعد، جمعیتی بسیار زیاد به‌‌طور ناگهانی وارد حوزه‌‌ی رأی‌‌گیری می‌‌شوند و آرای خود را به صندوق رأی می‌‌اندازند. روز بعد وقتی مسئولان شروع به شمارش آرا می‌‌کنند متوجه می‌‌شوند که اکثر مردم رأی سفید داخل صندوق‌‌ها انداخته‌‌اند و انتخابات باطل خواهد شد. پس از فراخوانی عمومی، دوباره انتخابات برگزار می‌‌شود، اما نتیجه این بار بدتر از دفعه‌‌ی قبل است چون مردم بیش‌‌تری آرای سفید داخل صندوق‌‌ها انداخته‌‌اند. نتیجه‌‌ این می‌‌شود که اولا کمیته‌‌ای تشکیل شده و ماجرا را بررسی کند. ثانیا گروه‌‌های تندروی تفتیش عقاید، جلوی افراد را بگیرند و از آن‌‌ها ‌‌بپرسند که به چه کسی رأی داده‌‌اند.

بااین‌حال، این امور باعث اتفاق جدیدی نمی‌‌شود. دولت که آشکارا در مقابل مردم قرار گرفته است، شبانه پایتخت را تغییر داده و از شهر می‌‌رود. از این‌‌جا به بعد دولت با اقداماتی تفرقه‌‌افکن دنبال دودستگی و اتهام زدن به مردم است ولی مردم شهر، آرامش خود را حفظ می‌‌کنند. کم‌‌کم برخی از دولتمردان از این تندروی‌‌ها دست کشیده و به صف مردم می‌‌پیوندند. دولت به گمان خودش حالا به یک سرنخ رسیده است. شخصی که در رمان «کوری» زودتر از بقیه نابینا شده بود، سرچشمه‌‌ی این ماجرا را زن یک چشم‌‌پزشک می‌‌داند که در دوره‌‌ی نابینا شدن شهر، ناقل نابینایی بوده است. در نهایت دولت برای دستگیری دکتر و زنش به خانه‌‌ی آن‌‌ها می‌‌روند ولی در نهایت شلیک گلوله آن‌‌ها را از پای درمی‌‌آورد.

خرید و دانلود کتاب بینایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم؟

خواندن رمان بینایی به علاقه‌‌مندان رمان‌‌های معاصر جهان، به‌‌خصوص رمان‌‌های تمثیلی پیشنهاد می‌‌شود.

چرا باید رمان بینایی با ترجمه اسدالله امرایی را بخوانیم؟

ژوزه ساراماگو به‌خاطر رمان «کوری» برنده‌‌ی جایزه نوبل ادبی شد. بینایی داستانِ دیگری در شهرِ رمان «کوری» است. «کوری» به‌عنوان یکی از مهم‌‌ترین رمان‌‌های معاصر جهان، انگیزه‌‌ی مناسبی برای خواندن «بینایی» ایجاد می‌‌کند. در کنار این موضوع، باید اذعان کرد که اگر قرار است دنباله‌‌روی ادبیات تمثیلی در روزگار کنونی شویم، خواندن آثار ساراماگو از اهمیت فراوانی در این حوزه برخوردار هستند.

درباره ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو (متولد ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲، آزینهاگا پرتغال - درگذشته‌‌ی ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰، لانزاروته، جزایر قناری)، رمان‌‌نویس پرتغالی و برنده‌‌ی جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۹۸ میلادی است. ساراماگو، در خانواده‌‌ی کارگری در لیسبون زیر فقر شدید، بزرگ شد. او در ایام نوجوانی و جوانی به‌عنوان مکانیک و فلزکار کمک‌‌حال خانواده‌‌اش بود. سرانجام او در یک شرکت انتشاراتی در لیسبون مشغول به کار گردیده و در ادامه به‌عنوان روزنامه‌‌نگار و مترجم مطرح شد.

ساراماگو در سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیسم پرتغال پیوست. در این ایام چندین مجلد شعر چاپ کرد و در میان سال‌‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵ میلادی سردبیر روزنامه‌‌ی لیسبون شد. او از اوایل دهه‌‌ی ۵۰ میلادی، شروع به نوشتن رمان کرد و در نهایت دو دهه بعد، رمان‌‌های وی شهرت بین‌‌المللی یافتند. ساراماگو در سال ۱۹۹۲ به دلیل نوشتن رمانی که به مذاق کلیسا خوش نیامد، تحت فشار دولت پرتغال قرار گرفت و به جزایر قناری تبعید شد.

آثار ژوزه ساراماگو در جهان ادبیات، به‌عنوان مطرح‌‌ترین آثار ادبی در زمینه‌‌ی تمثیلی شناخته می‌‌شوند. او در سال ۱۹۹۸، به دلیل نوشتن رمان کوری به‌عنوان اولین نویسنده‌‌ی پرتغالی، برنده‌‌ی جایزه‌‌ی نوبل ادبیات شد. رمان‌‌های ساراماگو، متعاقب این اتفاق در اروپا به‌‌طور گسترده خوانده شد. به افتخار ساراماگو، جایزه‌‌ی ادبی ژوزه ساراماگو تأسیس شد تا از نویسندگان جوانی که به زبان پرتغالی می‌‌نویسند، تقدیر شود. ساراماگو در طول زندگی‌‌اش به غیر از نوشتن رمان، چندین جلد مقاله، داستان کوتاه، نمایش‌‌نامه، شعر و زندگی‌‌نامه نوشت. در نهایت او در سال ۲۰۱۰ میلادی در جزایر قناری اسپانیا درگذشت.

افتخارات ساراماگو

ساراماگو در سال ۱۹۹۸، برنده‌‌ی جایزه نوبل ادبیات شد. او در سال ۱۹۹۵، جایزه‌‌ی لوئیس دو کامیس را از آن خود کرد. دریافت جوایز قلم برتر، جایزه شهر لیسبون، جایزه انجمن منتقدان تئاتر پرتغال، جایزه ادبی شهرداری لیسبون، جایزه‌‌ی منتقدان بین‌‌المللی ادبی، جایزه‌‌ی گرینزین کاوور، جایزه‌‌ی بین‌‌المللی انیو فلایانو، جایزه‌‌ی برانکتی، جایزه‌‌ی ادبی بین‌‌المللی موندلو، جایزه‌‌ی داستان خارجی مستقل، جایزه‌‌ی بزرگ تئاتر پرتغال، جایزه ادبی زندگی، جایزه‌‌ی یک عمر فعالیت ادبی از انجمن نویسندگان پرتغال، جایزه‌‌ی روزالیا دکاسترو، جایزه‌‌ی ملی روایت، جایزه‌‌ی اسکانو، جایزه‌‌ی ارتباطات اروپایی، جایزه‌‌ی بین‌‌المللی جزایر قناری، جایزه‌‌ی دولورس ایباروری، جایزه بین‌‌المللی کاخاگرانادا و غیره از دیگر افتخارات ساراماگو به حساب می‌‌آیند.

در توشه‌‌ی پربار جوایز و افتخارات ساراماگو بایستی اشاره کرد که وی از ۳۹ دانشگاه برجسته‌‌ی جهان، دکترای افتخاری گرفته است. 

ژانر کتاب

به دلیل تمثیلی بودن داستان بینایی، کتاب تلفیق ژانرهای سیاسی و اجتماعی با لحن و بیانی طنزآمیز است.

کتاب بینایی مناسب کدام رده‌ سنی است؟

ارجاعات سیاسی و کنایه‌‌هایی که ساراماگو به لیسبون می‌‌زند موجب می‌شود این رمان مناسب رده‌‌ی سنی بزرگسال باشد.

عنوان کتاب در زبان اصلی

عنوان کتاب در زبان اصلی Ensayo sobre la lucidez و در زبان انگلیسی Seeing است.‬

نظرات افراد و مجله‌‌های مشهور درباره کتاب بینایی

ترنس رافرتی، نویسنده‌‌ی کتاب «چیزی اتفاق می‌‌افتد: ده سال نوشتن درباره‌‌ی فیلم‌‌ها»، تبحر ساراماگو در شخصیت‌‌پردازی‌‌های جدی در جزئی‌‌نگری و کمدی در کلی‌‌نگری را می‌‌ستاید. در عین حال، او معتقد است که رمان بینایی در نهایت صرفا دنباله‌‌ای بر یک اثر محبوب است. بااین‌حال خواندن این دنباله، بسیار بهتر از آن است که انسان دنبال خواندن کتاب‌‌های عجیب‌وغریب برود.

بوگراهان اینان، پژوهشگر آثار ساراماگو، مطلبی با عنوان «جنگ دروغ‌‌ها و افسانه‌‌ها» را درباره‌‌ی کتاب بینایی نوشته است. اینان، اثر ساراماگو را فراتر از یک کتاب ادبی می‌‌داند. او معتقد است که این رمان نقشی درباره‌‌ی یک جهان آنارشیستی است که مردمان صلح‌‌طلبی را در خود جای داده است. اینان اتفاقی که در رمان می‌‌افتد را میدان نبرد دموکراسی می‌‌داند که بیش از حد خوب است.

فرناندا ایبرشتات، در مطلبی برای روزنامه‌‌ی نیویورک‌‌تایمز، به ویژگی‌‌های شخصیتی خودِ ساراماگو پرداخته است. او معتقد است اگر رمان‌‌های ساراماگو حرف‌‌های تندی راجع به دین، اجتماع، سیاست و غیره دارند، ناشی از تفکرات صریح و بی‌‌پرده‌‌ی ساراماگو است. ایبرشتات، چرخش‌‌های سیاسی ساراماگو از کمونیسم به سوسیال دموکراتیسم را یکی از اتفاقاتی می‌‌داند که شخصیت منحصربه‌‌فرد و ویژه‌‌ی او را شکل داده است.

نقد کوتاهی بر کتاب

تقریبا در بسیاری از آثار ساراماگو، او به‌‌یک‌باره کنش و واکنش شخصیت‌‌ها را متوقف کرده و با خواننده شروع به صحبت می‌‌کند. جملاتی همچون: «اکنون شاید شما تعجب کنید؛ خواننده‌‌ی محترم؛ به نظر شما چرا او این کار را کرد؟» و غیره ازجمله‌‌ی این توقف در کنش و واکنش‌‌ها هستند. ساراماگو در رمان بینایی نیز این‌‌چنین کارهای خلاقانه‌‌ای را انجام داده است. خواننده زمانی که دارد صفحات کتاب را یک‌به‌یک ورق می‌‌زند، یک آن گمان می‌‌کند که او در اتاق کنارش نشسته است و دارد داستان خنده‌‌داری را تعریف می‌‌کند.

قلم لطیف ساراماگو در ابتدای کتاب بینایی رفته‌‌رفته تبدیل به ماجرای خنده‌‌داری می‌‌شود که او برای خواننده‌‌اش تعریف می‌‌کند. کاری که ساراماگو در این اثر انجام می‌‌دهد این است که موضوع رمان را –که به هیچ‌‌وجه خنده‌‌دار نیست– با لحن و بیانی خنده‌‌دار و لطیف به خواننده‌‌اش ارائه می‌‌دهد. او به عمد در خلال داستان از گفتن جزئیات پرهیز می‌‌کند و یا نهایتا جزئیات را در حداقل کلمات ممکن به خواننده منتقل می‌‌کند. همین کارِ او باعث شده که وی بتواند به جای اینکه درگیر جزئیات رمان شود، روی لحن و بیان کار کند تا بتواند آن چیزی را که در نظر دارد، به خواننده منتقل کند.

چه ناشران و مترجمانی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌‌اند؟

کیومرث پارسای به‌عنوان کسی که بیش‌‌ترین آثار ساراماگو را در ایران ترجمه نموده است، «بینایی» را در سال ۱۳۸۵ ترجمه و توسط انتشارات شیرین روانه‌‌ی بازار نشر کرد. بااین‌حال مطرح‌‌ترین ترجمه‌‌ی این کتاب متعلق به اسدالله امرایی است که انتشارات مروارید آن را چاپ کرده است. این ترجمه تاکنون پانزده‌بار تجدید چاپ شده است. در زیر فهرستی از مترجمان و ناشرانی که در این سال‌‌ها رمان را ترجمه کرده‌‌اند، آمده است:

اسدالله امرایی (انتشارات مروارید)، کیومرث پارسای (انتشارات شیرین)، امیر رمزی (انتشارات آهنگ فردا)، ساناز علمی (انتشارات تمدن علمی)، مهرداد انتظاری (انتشارات آراسپ)، محمدصادق انصاری (انتشارات چلچله و انتشارات آتیسا)، جهانپور ملکی‌‌الموتی (انتشارات نیک‌‌فرجام)، پروانه جمشیدی (انتشارات آزرمیدخت، انتشارات آثار نور، انتشارات واژگان خرد، انتشارات هاشمی سودمند، انتشارات یاران علوی، انتشارات فانوس دانش ترویج کتابخوانی و انتشارات آراستگان)، ترمه شادان (انتشارات هنر پارینه)، حبیب گوهری‌‌راد (انتشارات جمهوری)، حبیب گوهری‌‌راد و بهاره پاریاب (انتشارات رادمهر و انتشارات نکوراد)، عبدالرضا روزخوش (انتشارات روزگار)، محمد اکبری (انتشارات شبگون)، فرزانه حاجیلوئیان (انتشارات تلاش اندیشه، انتشارات آوای ماندگار، انتشارات نشتا، انتشارات آشیانه مهر و انتشارات هم‌‌میهن)، مرضیه صادقی‌‌زاده (انتشارات آتش و یخ)، ناصر حسنی (انتشارات کاریز)، آرزو صداقت (انتشارات آنوشا مهر)، اکبر فرهنگ‌‌فر (انتشارات افرود)، امیر سالارکیا (انتشارات انگیزه مهر)، امیرحسین رضایی (انتشارات ساحل گیسوم و انتشارات توسکا)، میروحید ذنوبی (انتشارات آریاسان)، زهره زندیه (انتشارات سبو)، مجید غلامی‌‌شاهدی (انتشارات هلال نقره‌‌ای)، مجید جعفری‌‌سرای و رضا ذبیحی (انتشارات احقاف)، مجید جعفری‌‌سرای (انتشارات ییلاق سبز و انتشارات کاریز)، معصومه حکیمی (انتشارات پدیده دانش و انتشارات آسمان علم)، شایسته کریمی (انتشارات توساکو)، معصومه عدالتی سردهایی (انتشارات نسیم کوثر)، سیدعلیرضا شاهری (انتشارات مجید و نشر به‌‌سخن)، جلیل ارباب (انتشارات شاهدخت پاییز و انتشارات حباب)، ملیکا پشت‌‌سیمین (انتشارات آندیاگستر) و منیره کفتری (انتشارات بانوی دریا)

کدام ترجمه از کتاب بینایی را بخوانیم؟

ترجمه‌‌ی اسدالله امرایی از این کتاب خواندنی‌‌تر است. امرایی به دلیل نویسندگی، تسلط زیادی بر ادبیات داستانی دارد و توانسته تا حدود زیادی، تمثیل مورد نظر ساراماگو را به فارسی ترجمه نماید.

بخشی از متن کتاب بینایی

منتظر پاسخ تلفن که بود، گفت، این تقریباً همان حکایت کوه و محمد (ص) است، حالا که نمی‌توانیم از رأی‌دهندگان ناشناس بپرسیم، بیاییم از خانواده‌های خودمان بپرسیم، که می‌شناسیم، سلام، منم، بله، چه‌طور شده هنوز آن‌جا هستی، چرا برای رأی‌دادن نیامده‌ای، باران می‌بارد، خُب این را خودم می‌دانم، پاچه‌های شلوارم خیس خیس است، بله، شرمنده، فراموش کرده بودم که گفتی بعد از ناهار می‌آیی، معلوم است، زنگ زدم چون این‌جا واقعاً اوضاع خراب است، فکرش را هم نمی‌کنی، شاید اگر بگویم از صبح تا حالا هیچ‌کس برای رأی‌دادن نیامده است، باورت نشود، خُب، پس به امید دیدار، مواظب خودت باش. تلفن را خاموش کرد و با لحنی کنایه‌آمیز گفت، حداقل حالا یک رأی قطعی داریم، زنم بعدازظهر می‌آید. رئیس شعبهٔ اخذ رأی و ناظران به هم نگاه کردند. معلوم بود که انتظار می‌رود از الگوی منشی پیروی کنند و همان کار را انجام دهند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواستند اولین نفر باشند، اذعان به این‌که وقتی پای سرعت تصمیم‌گیری سریع و اعتمادبه‌نفس در میان باشد کسی به پای منشی نمی‌رسد، حس خوبی ایجاد نمی‌کرد. کارمندی که برای بررسی وضع بارندگی دم در رفته بود، زود دستش آمد که برای رسیدن به جایگاه منشی، باید خیلی زحمت بکشد تا بتواند مثل شعبده‌بازی که خرگوشی را از کلاه بیرون می‌آورد، یک رأی از موبایل درآورد. با دیدن رئیس حوزهٔ اخذ رأی که در گوشه‌ای، با تلفن همراه با خانه‌اش صحبت می‌کرد و با مشاهدهٔ دیگران که هر کدام با تلفن شخصی‌شان پچ‌پچ می‌کردند، از امانت‌داری همکارانش در استفاده‌نکردن از تلفن ثابت سازمانی که فقط برای مصارف اداری بود و در نتیجه به نفع دولت صرفه‌جویی می‌کردند، خوشحال شد. تنها کسی که به‌خاطر نداشتن تلفن همراه، منتظر شنیدن اخبار دیگران بود، نمایندهٔ حزب چپ بود و البته علاوه بر این، بیچاره کسی را نداشت که به او زنگ بزند، زیرا در شهر، تنها زندگی می‌کرد و خانواده‌اش در شهرستان بودند. مکالمات به‌تدریج یکی پس از دیگری تمام شد، طولانی‌تر از همه مال رئیس شعبه بود، به‌نظر می‌رسید سعی می‌کند از مخاطبش بخواهد فوراً به حوزهٔ رأی‌گیری بیاید، باید ببینیم چه پیش می‌آید و موفق می‌شود یا نه، به‌هرحال او باید پیش‌قدم می‌شد و با تلفن صحبت می‌کرد، البته منشی اشتباه کرد که بر او پیشی گرفت، ولی ظاهراً کمی بی‌نزاکت است، درستش این بود که مثل ما سلسله‌مراتب اداری را مراعات می‌کرد و پیشنهادش را ابتدا با رئیسش در میان می‌گذاشت. رئیس، نفسی را که مدتی در سینه حبس کرده بود، رها کرد، گوشی را توی جیبش گذاشت و پرسید، چه خبر، به چه نتیجه‌ای رسیدید. این پرسش هر چند غیرضروری، چه‌طور بگویم تا حدودی غیرمنصفانه به‌نظر می‌رسید، اولاً دربارهٔ موضوع مورد بحث، هر کسی خبری به‌دست آورده بود، گیرم به‌دردنخور، در ثانی واضح بود سؤال‌کننده با بهره‌گیری از موقعیت مدیریتی، از انجام وظیفه‌اش شانه خالی می‌کند، او می‌بایست با صدایی رسا شخصاً تبادل اطلاعات را آغاز کند.

معرفی نویسنده
عکس ژوزه  ساراماگو
ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو با نام کامل ژوزه دو سوسا ساراماگو، نویسنده‌ی پرتغالی مشهور برنده‌ی جایزه‌ی نوبل است. او در ۱۶ نوامبر ۱۹۲۳ در خانواده‌ای از دهقانان، در آزینهاگا، روستایی کوچک در حدود صد کیلومتری شمال شرقی لیسبون به دنیا آمد. زمان تولد ساراماگو، مسئول ثبت احوال تصمیم گرفت نام مستعار پدر او، یعنی «ساراماگو» را به نام ژوزه اضافه کند و خود ژوزه تا زمانی که برای نخستین بار به مدرسه رفت، نام کامل خود را نمی‌دانست.

قاصدک!
۱۴۰۰/۰۸/۰۲

جلد دوم رمان کوری است. به نظر من کتاب خوبی بود ولی هرچند بعضی جاها یکمی گیج میشدم ولی در کل بد هم نبود. اول نمونه رو بخونید

شکافنده‌ی رود نیل
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

بعد از کوری حتما این کتاب رو توصیه میکنم

کاربر ۴۳۲۲۰۰۸
۱۴۰۲/۰۲/۱۴

کتاب کوری جذابیت خاص خودش را داشت و جز بهترینها هست و اما بینایی بنظر من زیاد جذاب نبود و بنظر من از خاص بودن کوری کم میکنه.

علی فیض زاده
۱۴۰۱/۰۹/۲۸

به جرات میتونم بگم آقای ساراماگو یکی از بهترین هاست واقعا آدم لذت میبره از خوندن کتاباشون

fl
۱۳۹۹/۱۱/۲۰

واقعا درک نمیکنم چرا ی سری نویسنده ها باید به بدترین شکل ممکن رزومه خودشونو خراب کنن با ادامه دادن و تکراری کردن کار خودشون این رمان دنباله رمان کوری بود و به وضوح در جای جای کتاب سرگردونی خود نویسنده

- بیشتر
از آدمی حرف می‌زنیم که در کل تنها مخلوقی است که می‌تواند دروغ بگوید، گاهی از ترس و گاهی با میل رغبت و برای منافع شخصی دروغ می‌گوید، اما بعضی اوقات از روی ناچاری و مصلحت، زیرا دروغ‌گفتن را تنها راه دفاع از حقیقت می‌داند.
محمدرضا

حجم

۲۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۰۹ صفحه

حجم

۲۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۰۹ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان