
کتاب داشتن یا بودن
معرفی کتاب داشتن یا بودن
کتاب داشتن یا بودن نوشتهی اریک فروم و با ترجمهی اکبر تبریزی، اثری فلسفی و روانشناختی است که به بررسی دو شیوهی بنیادین زیستن انسان میپردازد. این کتاب در دستهی آثار تفکر انتقادی و فلسفهی اجتماعی قرار میگیرد و با نگاهی عمیق به ریشههای بحرانهای فردی و اجتماعی، تفاوت میان رویکرد «داشتن» و «بودن» را واکاوی میکند. فروم، روانکاو و فیلسوف نامآشنا، در این اثر تلاش کرده است تا با تحلیل ساختارهای روانی و اجتماعی، راهی برای عبور از بحرانهای مدرن ارائه دهد. نشر مروارید آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داشتن یا بودن
کتاب داشتن یا بودن از اریک فروم، اثری است که در مرز میان فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی حرکت میکند. نویسنده با نگاهی انتقادی به دستاوردهای تمدن صنعتی و وعدههای تحققنیافتهی آن، به بررسی دو شیوهی اصلی زندگی انسان میپردازد: یکی مبتنی بر «داشتن» و دیگری بر «بودن». فروم در این کتاب، با تحلیل تاریخی و روانشناختی، نشان داده است که چگونه فرهنگ مدرن، انسان را به سوی مصرفگرایی، مالکیت و انباشت سوق داده و در نتیجه، بحرانهایی چون بیگانگی، اضطراب و نارضایتی را گسترش داده است. ساختار کتاب به گونهای است که ابتدا تفاوتهای بنیادین این دو رویکرد را شرح میدهد و سپس با مثالهایی از زندگی روزمره، متون دینی و آثار فلسفی، ابعاد مختلف آنها را روشن میسازد. در بخشهای پایانی، فروم به امکان دگرگونی فردی و اجتماعی و ضرورت تغییر ارزشها برای عبور از بحرانهای کنونی میپردازد. این کتاب، اثری تأملبرانگیز دربارهی معنای زندگی و راههای رهایی از بنبستهای تمدن معاصر است.
خلاصه کتاب داشتن یا بودن
کتاب داشتن یا بودن با نقد وعدههای تمدن صنعتی آغاز میشود؛ وعدههایی مانند رفاه نامحدود، آزادی فردی و شادکامی همگانی که به باور فروم، در عمل به شکست انجامیدهاند. او ریشهی این ناکامی را در دو فرض اساسی میداند: نخست اینکه هدف زندگی، ارضای بیپایان امیال و لذتجویی است و دوم اینکه خودخواهی فردی، هماهنگی و رفاه جمعی را به ارمغان میآورد. فروم با بررسی تاریخی و فلسفی، نشان داده است که این دو فرض نهتنها به سعادت انسان منجر نشدهاند، بلکه او را به بیگانگی، اضطراب و احساس پوچی کشاندهاند. در ادامه، نویسنده دو شیوهی زیستن را به تصویر میکشد: «داشتن» که مبتنی بر تملک، مصرف و انباشت است و «بودن» که بر تجربهی زنده، رشد درونی و ارتباط اصیل با جهان تأکید دارد. او با مثالهایی از یادگیری، گفتگو، عشقورزی و حتی ایمان، نشان داده است که چگونه رویکرد داشتن، انسان را به انفعال، وابستگی و بیگانگی میکشاند، در حالیکه بودن، به معنای تجربهی فعال، خلاقیت و حضور در لحظه است. فروم با ارجاع به متون دینی، فلسفی و ادبی، تفاوت این دو رویکرد را در فرهنگها و ادوار مختلف بررسی کرده و تأکید کرده است که بحرانهای زیستمحیطی، اجتماعی و روانی امروز، نتیجهی سلطهی الگوی داشتن است. او راه برونرفت را در تغییر بنیادی ارزشها و منش انسان میداند؛ تغییری که نهتنها یک ضرورت اخلاقی و روانی، بلکه شرط بقای نوع بشر است.
چرا باید کتاب داشتن یا بودن را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی تحلیلی و انتقادی، به یکی از بنیادیترین پرسشهای زندگی انسان میپردازد: چگونه باید زیست؟ فروم با تکیهبر مثالهای ملموس و تحلیلهای تاریخی، نشان داده است که بسیاری از بحرانهای فردی و اجتماعی ریشه در شیوهی نگرش ما به زندگی دارند. ویژگی شاخص این اثر، توانایی آن در پیوند دادن مفاهیم فلسفی با تجربههای روزمره است؛ از یادگیری و گفتگو گرفته تا عشق و ایمان. خواندن این کتاب فرصتی برای بازاندیشی در ارزشها و عادتهای رایج فراهم میکند و مخاطب را به تأمل دربارهی معنای واقعی خوشبختی، آزادی و رشد فردی دعوت میکند. همچنین، کتاب داشتن یا بودن با ارائهی راهکارهایی برای تغییر نگرش و منش، افق تازهای برای عبور از بنبستهای مدرن ترسیم کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی معنای زندگی، بحرانهای هویت، مصرفگرایی و بیگانگی در دنیای مدرن را دارند. همچنین برای علاقهمندان به فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و کسانی که به دنبال بازنگری در ارزشها و شیوهی زیستن خود هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب داشتن یا بودن
«مسئلهٔ «داشتن» در برابر «بودن» بهطوریکه بودن علیالبدل داشتن قرار گیرد برای شعور عام یا فهم عادی چندان جذبهای ندارد. چنین بهنظر میرسد که «داشتن» یک پدیدهٔ عادی زندگی است: ادامهٔ زندگی مستلزم داشتن لوازمی است. بهعلاوه، برای آنکه از اشیا و لوازمی لذت ببریم، باید آنها را داشته باشیم. در فرهنگی که هدف غایی آن داشتن است ـ و داشتن هرچه بیشتر و بیشتر ـ و در فرهنگی که میتوانیم بگوییم فلان شخص «یک میلیون دلار ارزش دارد» چگونه «بودن» میتواند علیالبدل «داشتن» قرار گیرد؟ برعکس چنین مینماید که جوهر «بودن» «داشتن» است، و اگر کسی چیزی ندارد چیزی هم نیست. راهنمایان بزرگ زندگی مسئلهٔ داشتن یا بودن را بهعنوان جایگزین یکدیگر مرکز و کانون نظامهای فکری خود قرار دادهاند. بودا تأکید میکند که برای نیل به بالاترین مرحلهٔ تکامل انسانی، نباید حرص مالکیت داشته باشیم. مسیح میآموزد که: «هرکس بخواهد حیات خود را نجات دهد باید آن را رها سازد، و هرکس جان خود را در راه من فدا کند، آن را نجات داده است، زیرا چه فایده دارد اگر تمام جهان از آن شخص باشد ولی نفس خود را بر باد دهد یا بر آن زیان رساند؟» (انجیل لوقا ۲۵-۲۴:۹). اکهارت گفته است که نداشتن و خود را باز و «تهی» نگه داشتن و خودپرستی را از خود دور کردن شرط رسیدن به قدرت و غنای روحی است. مارکس معتقد است که ثروت بیکران مانند فقر بهیکسان گناه است، هدف ما باید «بیشتر بودن» باشد نه «بیشتر داشتن».»
حجم
۲۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه