
کتاب سلام به هفتاد سالگی ام
معرفی کتاب سلام به هفتاد سالگی ام
کتاب سلام به هفتاد سالگیام نوشتهی عزیز نسین و با گردآوری و ترجمهی صابر حسینی، مجموعهای از داستانهای عاشقانه است که انتشارات مروارید آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل یازده داستان کوتاه است که هرکدام بهنوعی به عشق در دوران میانسالی و کهنسالی میپردازند. شخصیتهای اصلی این داستانها اغلب مردان یا زنانی هستند که در سالهای پایانی عمر خود با احساسات و عواطفی تازه یا متفاوت روبهرو میشوند. عزیز نسین، نویسندهی نامآشنای ترکیهای، در این مجموعه برخلاف آثار طنزآمیز و انتقادیاش، نگاهی انسانی و عمیق به تجربهی عشق در سنین بالا دارد و تلاش کرده است تناقضها و ظرافتهای این احساس را به تصویر بکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سلام به هفتاد سالگی ام
سلام به هفتاد سالگیام مجموعهای از داستانهای کوتاه عاشقانه است که عزیز نسین، نویسندهی برجستهی ترکیهای، آن را نوشته و صابر حسینی گردآوری و ترجمه کرده است. این کتاب با کنار گذاشتن لحن طنز و انتقادی معمول نسین، به سراغ روایتهایی از عشق در دوران پیری و میانسالی رفته است. داستانها اغلب حول محور شخصیتهایی شکل گرفتهاند که در سنین بالا با احساسات عاشقانهای مواجه میشوند؛ احساساتی که گاه با نگاه جامعه، خانواده و حتی خود فرد در تضاد قرار میگیرد. ساختار کتاب بهصورت مجموعهای از روایتهای مستقل است که هرکدام دنیای خاص خود را دارند، اما همگی در یک نقطه مشترکاند: بازتاب تجربهی عشق در سالهایی که معمولاً کمتر به آن پرداخته میشود. نسین در این داستانها، با نگاهی انسانی و گاه تلخ، به دغدغهها، امیدها و ناامیدیهای عاشقان سالخورده میپردازد و تصویری متفاوت از عشق و پیری ارائه میدهد.
خلاصه داستان سلام به هفتاد سالگی ام
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب سلام به هفتاد سالگیام با روایتهایی از عشق در سالهای پایانی عمر، تصویری تازه از عواطف انسانی ارائه میدهد. در داستان «دوست داشتن تولسو»، مردی هفتادساله روایتگر عشقی است که از کودکی تا پیری در جستوجوی آن بوده و هر بار معشوقهاش را در چهرهای تازه و در شهری متفاوت میبیند؛ عشقی که هرگز به وصال نمیرسد اما معنای زندگی او را شکل میدهد. در داستانی دیگر، مردی سالخورده با ادعای داشتن قدرتهای خارقالعاده، پس از سالها تلاش برای اثبات خود به خانواده و اطرافیان، سرانجام در پی یافتن کسی است که او را باور کند؛ این جستوجو به رابطهای عاشقانه با زنی جوانتر ختم میشود که سرانجام نیز با تردید و جدایی همراه است. داستان «انگشتر خون» نیز روایت مردی است که خود را کیمیاگر میداند و برای اثبات عشقش به زنی جوان، تصمیم میگیرد با آهن خون خود انگشتری بسازد و به او هدیه دهد؛ عشقی که در نهایت با فاصله و بیخبری از سوی معشوقه، به حسرت و تنهایی میانجامد. در همهی داستانها، نسین با نگاهی واقعگرایانه و گاه تلخ، به تناقض میان شور عاشقانه و محدودیتهای سن، نگاه جامعه و تجربهی تنهایی میپردازد. روایتها سرشار از جزئیات زندگی روزمره، خاطرات، امیدها و ناکامیهایی هستند که عشق را در بستر سالخوردگی به تصویر میکشند.
چرا باید کتاب سلام به هفتاد سالگی ام را بخوانیم؟
سلام به هفتاد سالگیام با کنار گذاشتن کلیشههای رایج دربارهی عشق و پیری، تجربههایی را روایت میکند که کمتر در ادبیات به آنها پرداخته شده است. این کتاب با داستانهایی که هرکدام زاویهای تازه به احساسات انسانی دارند، نشان میدهد که عشق محدود به سن و سال نیست و حتی در سالهای پایانی زندگی میتواند حضوری پررنگ و تأثیرگذار داشته باشد. روایتهای نسین، با پرداختن به دغدغههای عاطفی، تنهایی، امید و ناکامی، فرصتی برای تأمل دربارهی معنای عشق و هویت فردی در سالخوردگی فراهم میکند. خواندن این کتاب میتواند نگاه تازهای به روابط انسانی و ارزش تجربههای عاطفی در هر سنی ایجاد کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای عاشقانه، کسانی که دغدغهی پیری، تنهایی یا معنای عشق در سالهای میانسالی و کهنسالی دارند، و همچنین افرادی که به روایتهای انسانی و واقعگرایانه علاقهمندند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به آثار عزیز نسین و ادبیات معاصر ترکیه علاقه دارند، این مجموعه جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب سلام به هفتاد سالگی ام
«در این شهر پرجمعیت، که من در دنیایش غریبهای بیش نبودم، در آن یک هفتهٔ آخر، اولین باری بود که تنها مانده بودم. تنهاییِ آدم در یک شهر غریبه دو برابر میشود. از فرط تنهایی، هوایی که نفس میکشیدم انگار غلیظ و غلیظتر میشد و بهشکل مومی درمیآمد که من در آن بهسختی میتوانستم تکان بخورم. در چنین حالت روحیای، هیچ امیدی نداشتم جز اینکه با یک نوشیدنی تمام غمهایم را فراموش کنم. نخواستم به رستورانها و کازینوهای گرانقیمت هتل محل اقامتم بروم، چون نمیخواستم با آدمهای ادکلنزده همنشین شوم، پشت میزهایی با پارچههای رومیزی معطر بنشینم و در گفتگوهای پرزرقوبرق و تشریفاتی حضور داشته باشم. میخواستم میان آدمهای دردمند، پارچههای رومیزی چروکیده و صحبتهای حزنانگیز با خودم خلوت کنم. وارد کوچه پسکوچهها شدم، چنانکه بعد از مدتی خودم را در آن شهر بزرگ گم کردم. از اینکه در شهرهای غریبه خودم را به موج جمعیت بسپارم و در ازدحام گم شوم، لذت میبرم. بههرحال میتوانستم سوار تاکسی شوم و به هتل برگردم.»
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه