کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر
معرفی کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر
کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر، مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشته جیمز جویس به همراه نقد آنها است. داستانهای کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر از مجموعه دوبلینیها انتخاب شدهاند.
کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر را نادر شیخزادگان به فارسی ترجمه کرده است.
دربارهی کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر
کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر مجموعهای جالب و جذاب است. مترجم داستانهایی را که از بین داستانهای کتاب دوبلینیها تعدادی را جمعآوری کرده و در یک کتاب دیگر، منتشر کرده است. در کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر با هفت داستان کوتاه و نقد آنها روبهرو هستیم. در کنار آن زندگینامهای از این نویسندهی بزرگ که تعدادی کتاب اولیس او را بزرگترین رمان سدهی بیست میدانند، آشنا میشویم.
کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستان کوتاه لذت میبرید، کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر یک کتاب جذاب و دوستداشتنی برای شما است.
دربارهی جیمز جویس
جیمز جویس ۲ فوریه ۱۸۸۲ در دوبلین، ایرلند به دنیا آمد. او همراه ویرجینیا وولف از اولین کسانی بودند که به شیوه جریان سیال ذهن مینوشتند. جیمز جویس با ۱۳ زبان آشنایی داشت و دست کم به ایتالیایی و فرانسه مسلط بود. اما آثارش را به زبان انگلیسی مینوشت. دوبلینیها یکی از مجموعه داستانهای او است که گاهی آن را به عنوان یک داستان بلند در نظر میگیرند. بسیاری از افراد، رمان اولیس نوشته جیمز جویس را بزرگترین رمان سده بیستم میدانند. جیمز جویس در ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ در سن ۵۸ سالگی در زوریخ، سوئیس چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب مادر و شش داستان کوتاه دیگر
وقتی لیودیلن مجله را به او داد، همـة بچـههـا قیافـهای معصـومانه بـه خود گرفته بودند و قلبشان به شدت میتپید. پدر باتلر مجلـه را بـا اخـم ورق زد و گفت:
- این مزخرفات چیه؟ سردستة آپـاچی! تـو ایـنهـا رو بـه جـای تاریخ رم میخونی؟ دیگه نمیخوام تو این مدرسه چشـمم بـه ایـن چیـزهـای چرنـد بیفتـه. کسـانی کـه ایـن داسـتانهـا رو مینویسند، اونقدر بدبختند که به خاطر یک استکان عرق ایـن چیزها رو مینویسند. من تعجب میکنم که پسـرهای تحصـیل کردهای مثل شما این آشغالها رو میخوانید . اینجا کـه مدرسـة ملی نیست . دیلن حالا بـه تـو توصـیه مـیکـنم کـه بـه کـارت برسی، والا...
از این به بعد شکوه غرب وحشی در نظرم رنگ باخت و چهرة گیج و پف کردة لیودیلن مرا از خوب غفلت بیـدار کـرد ولـی هنگـامی کـه تاثیر باز دارندة مدرسه دور میشد باز تشـنة احساسـات کـور مـیشـدم تشنة فراری که گویا تنها از خواندن این مجلهها به من دسـت داده بـود . سرخپوستبازیهای شامگاهی نیز به اندازة تکـرار روزانـة مدرسـه رفـتن کسالت آور شده بود ، چرا که مـن در پـی حـوادثی واقعـی بـودم امـا میدیدم که حـوادث واقعـی بـرای کسـانی کـه در خانـه مـیماننـد رخ نمیدهد باید رفت . چیزی به تعطیلات تابستان نمانده بود کـه سـرانجام بر آن شدم که دست کم یـک روز بـا دوسـتانم از مدرسـه فـرار کنـیم .
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه