دانلود و خرید کتاب صوتی از جناب جی جی چه خبر؟
معرفی کتاب صوتی از جناب جی جی چه خبر؟
کتاب صوتی «از جناب جی جی چه خبر؟» نوشتهٔ جیمز جویس با انتخاب و ترجمهٔ لیدا طرزی منتشر شده است. این اثر را انتشارات نیستان هنر با گویندگی محسن خدری منتشر کرده است. این اثر دربردارندهٔ ۱۱ داستان کوتاه از داستانهای دوبلینیها است.
درباره کتاب صوتی از جناب جی جی چه خبر
برای آشنایی با جهان داستانی جویس شاید بهتر باشد خواندن آثارش را با کتاب دوبلینیها آغاز کنیم. در دوبلینیها که مشتمل بر ۱۵ داستان کوتاه است، از دشواریهای رمانهای بلند نویسنده همچون اولیس یا بیداری فینیگانها کمتر نشان میبینم. با این حال، داستانهای کوتاه این مجموعه شانه به شانهٔ آثار چخوف و فلوبر میسایند. در کتاب از جناب جی جی چه خبر؟، ۱۱ داستان کوتاه از داستانهای دوبلینیها (کتاب دوبلینیها) ترجمه شده است. نام داستانهای این مجموعه عبارت است از:
خواهرها، عَرَبی، اولاین، ابرکوچک، گِل، روز پیچک در دفتر ستاد، بعد از مسابقه، برخورد، همکارها، مادری، توفیق.
جویس در دوبلینیها سعی کرده تصویری ناب و منحصربهفرد از زندگی و مردمان شهری را به تصویر بکشد که هزاران سال یکی از بزرگترین پایتختهای اروپایی و مهد فرهنگسازی برای مردمان این کشور بوده است. او کودکان و بزرگسالان طبقهٔ متوسط را در کتابش زیر ذرهبین قرار داده و افرادی مانند خدمتکاران، کارمندان دفتری، مدرسین موسیقی، دانشآموزان، مغازهداران و بازرگانان بدشانس را در این مجموعه مانند آیینهای ترسیم کرده است.
دوبلینیها پس از بارها تلاش جویس سرانجام در ژوئن ۱۹۱۴ به چاپ رسید. ۴ ماه پیش از آن رمان «تصویر هنرمند جوان» که زندگینامهٔ خودنوشت نویسنده است بهصورت سریالی در مجلهای انگلیسی به چاپ رسیده بود. دیگر جویس به نویسندهای صاحبنام تبدیل شده بود. بعد از این زمان است که او نگارش رمان مشهور اولیس را آغاز میکند.
کتاب صوتی از جناب جی جی چه خبر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر به دوستداران آثار جیمز جویس و افرادی که مایل هستند با ادبیات و جامعهٔ ایرلند بهویژه دوبلین آشنا شوند، پیشنهاد میشود.
درباره جیمز جویس
جیمز آگوستین آلویسیوس جویس متولد ۲ فوریه ۱۸۸۲ رماننویس، نویسندهٔ داستان کوتاه، شاعر و منتقد ادبی ایرلندی بود. او در جنبش آوانگارد مدرنیست سهیم بود و بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین نویسندگان قرن بیستم تلقی میشود. او بههمراه ویرجینیا وولف اولین کسانی بودند که از جریان سیال ذهن در داستان استفاده کردند.
بسیاری از منتقدان ادبی رمان اولیس جیمز جویس را بزرگترین رمان سدهٔ بیستم میدانند. او در دوبلین ایرلند به دنیا آمد و بسیاری از شخصیتهای داستانهایش از اعضای خانواده، دوستان و دشمنان او در زمان اقامتش در دوبلین الهام گرفته شده است.
در ۱۱ ژانویه ۱۹۴۱ جویس در زوریخ برای بیماریای که درگیر آن بود تحت عمل جراحی قرار گرفت. روز بعد به کما رفت. او ساعت ۲ صبح ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ بیدار شد. از یک پرستار خواست که به همسر و پسرش زنگ بزند. آنها در مسیر بیمارستان بودند که او ۱۵ دقیقه بعد، کمتر از یک ماه قبل از تولد ۵۹ سالگیاش درگذشت.
از آثار او میتوان از پرترهای از مرد هنرمند در جوانی، دوبلینیها، اولیس، رستاخیز فینیگان (بیداری فینیگانها) و تبعیدیها نام برد.
بخشی از کتاب صوتی از جناب جی جی چه خبر
«دلم میخواست بروم داخل و نگاهی به او بیندازم ولی جگرش را نداشتم در بزنم. آرام در قسمت آفتابگیر خیابان راه افتادم و همهٔ اعلانهای نمایشی را که به پنجره مغازهها چسبانده بودند خواندم. تعجب کرده بودم که نه من و نه صبح به آن قشنگی هیچکداممان عزادار نبودیم و تازه تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم با مرگ او احساس آزادی میکنم. تعجب میکردم چرا چون همانطور که شب قبل شوهرعمهام گفته بود کشیش خیلی چیزها به من یاد داده بود. او در کالج ایرلندیِ رُم درس خوانده بود و تلفظ صحیح لاتین را یادم داده بود. چقدر قصه برایم گفته بود از سردابهها وناپلئون بناپارت و معنای خیلی از سنتهای عشای ربانی و لباسهای رسمیای که کشیشها میپوشیدند گاهی سوالهای سختی از من میپرسید و خودش سر کیف میآمد. میپرسید در شرایط کذا و کذا آدم باید چه کار کند یا آیا فلان گناه یا بهمان معصیت کبیره است یا صغیره یا فقط عیب و نقص است. سوالاتش مُلتفتم میکرد که کار بعضی از موسسات کلیسا با آنکه ساده و پیشپا افتاده بنظر میرسیدند چقدر پیچیده و مرموز است، وظایف کشیشها در عشای ربانی و رازداریشان در برابر اعترافات مردم بقدری بنظرم سنگین میآمد که تعجب میکردم آدمها با چه دل و جرأتی کشیش میشوند و هیچ شاخ درنیاوردم وقتی برایم تعریف کرد که پدران کلیسا که کتابهای خیلی قطور و ریزخطی نوشته بودند به همه این سوالات پیچیده جواب داده بودند. اغلب وقتی به این چیزها فکر میکردم نمیتوانستم جواب بدهم یا یک حرف مزخرفی میپراندم و آن وقت جناب کشیش لبخند ملیحی میزد و دو یا سهبار سر مبارک را تکان میداد. گاهی مرا به پاسخهای عشای ربانی که وادارم کرده بود از حفظ کنم دلالت میکرد و وقتی طوطیوار جوابها را بلغور میکردم، اغلب فکورانه لبخند میزد و سر تکان میداد و کُلی انفیه بالا میکشید، اول در این سوراخ بعد آن یکی. وقتی لبخند میزد دندانهای بزرگ و بدرنگش نمایان میشد و زبانش روی لب پایینش میافتاد ـ و این عادت اوایل آشناییمان قبل از آنکه خوب بشناسمش ناراحتم میکرد.»
زمان
۵ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۲۸۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۵ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۲۸۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد