
کتاب شیطان
معرفی کتاب شیطان
کتاب شیطان با نام انگلیسی the devil نوشتهی لئو تولستوی، نویسندهی نامآشنای روسی است. تولستوی در این رمان کوتاه، داستان زندگی یوگنی ایرتنیف را روایت میکند؛ شخصی که به گفتهی تولستوی فردی محافظهکار محسوب میشود. نویسنده در این اثر از نحوهی مواجهه، برخورد و دستوپنجه نرمکردن یوگنی با امیالش مینویسد. او که هنگام نگارش این کتاب اندوختهای از سالها تجربهی نویسندگی را به همراه داشته است، با انتخاب روایت به زبان سوم شخص و در جایگاه دانای کل، روایتی توأم با توصیفات جزئی و دقیق از احوال، افکار و تصمیمات شخصیتهای داستان، خلق میکند. این نسخه از کتاب شیطان را سروش حبیبی، که از مترجمان توانمند ایرانی است، ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شیطان
کتاب شیطان تولستوی که بهنظر میرسد یکی از شخصیترین نوشتههای لئو تولستوی، نویسندهی روسی است، با دو پایان منتشر شده است. این اثر اولین بار در سال ۱۸۸۹ و بار دیگر با پایانی متفاوت در سال ۱۹۱۱ و پس از فوت او انتشار یافته است. تولستوی در این رمان کوتاه از یوگنی ایرتنیف مینویسد؛ زندگی، جایگاه، شرایط، احساسات و تصوراتش را توصیف میکند و گهگاه به سمت قضاوت و نصیحت متمایل میشود. توصیفات جزئی و مشخص او باعث میشود مخاطب نهتنها تردیدها و تصمیمهای شخصیتهای داستان را درک کند بلکه شاید در مقام همذاتپنداری با شیطانی که تولستوی توصیف میکند نیز برآید. توصیفات نویسنده بهاندازهای صریح هستند که بهدقت بر روی علت احساسات شخصیت انگشت میگذارد؛ مثلاً در توضیح علت شرم مینویسد او شرمگین بود، نه چون این کار را انجام داد بلکه چون به گزینهی انجامدادن این کار فکر کرده بود.
تولستوی در مقام نویسنده، شخصیتهایش را قضاوت نیز میکند. برای مثال در ابتدای کتاب میخوانیم: «معمولاً گمان میکنند که سالمندان محافظهکارند و جوانان نوجو. اما این تصور کاملاً درست نیست. در بیشتر موارد جوانان محافظهکارتر میشوند. آنها میخواهند زندگی کنند، اما نمیدانند به چه شیوه و فرصت فکر کردن ندارند تا بهترین شیوهی زندگی را بیابند و طریقی را سرمشق اختیار میکنند که گذشتگان داشتند. حال برای یوگنی نیز همینطور بود.» علت این قضاوت را میتوان با احساس نزدیکی نویسنده با شخصیت اول داستان مرتبط دانست. تولستوی در این کتاب از یک زمیندار اشرافی مینویسد که نسبت به یکی از زنان دهقان میل جنسی دارد؛ حال آنکه خود تولستوی نیز خاطرهای مشابه با یوگنی، در جریان زندگیاش داشته است. او که یکبار با غم و خشم همسرش هنگام خواندن خاطرات سالهای جوانی در دفتر خاطراتش مواجه شده بود، اینبار با پنهانکردن نسخهی دستنویس این کتاب در روکش صندلی دفترش تلاش کرد تا این اثر افشاگرایانه مجدد موجب رنجش همسرش نشود. شباهت میان یوگنی و تولستوی صرفاً بهدلیل موقعیت نیست؛ پیشزمینهی خانوادگی، تحصیل در زمینهی حقوق، احساس مسئولیت در برابر مستأجران و زمینهای اجدادی و ازدواج عاشقانه همه نشانههایی از میزان شخصیبودن این اثر هستند.
نام کتاب مقدمهای از انجیل و نوع روایت از زبان دانای کل، همه اشاره به حرف اصلی کتاب دارد و آن تقابل دائمی خوبی و بدی، مقاومت، تسلیم و حس گناه است.

خلاصهی کتاب شیطان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
یوگنی ایرتنیف که فرزندی از خانوادهای ثروتمند با تحصیلات عالیه و جایگاه اجتماعی برجسته است، پس از فوت پدر مسئولیت املاک، دارایی و بدهیهای پدر را برعهده میگیرد. او شغل دولتی خود را رها میکند و به روستا، نزد مادرش برمیگردد. روزهایش را با امور مربوط به املاک و دارایی میگذراند و تلاش میکند تا متمرکز باقی بماند، اما چیزی مانع او میشود؛ خویشتنداریای اجباری، به دلیل کوچک بودن محیط روستا، بر او تأثیر بدی گذاشته است. یوگنی با زنی که همسرش در روستا حضور ندارد، چند باری رابطه برقرار میکند. او پس از ازدواج دست از این رابطه میکشد اما فکر انجامِ دوبارهاش دست از سر یوگنی برنمیدارد. او برای فرار از این فکر و حس گناه دائمی دست به کارهای متفاوتی میزند، اما به نظر میرسد هیچکدام راهحلی دائمی نیستند.
چرا باید رمان شیطان را بخوانیم؟
شیطان رمانی کوتاه از نویسندهای بزرگ است. تولستوی در این اثر، چندین سال از زندگی مردی را روایت میکند که خود را در برابر همهی کارهایی که میکند، مسئول میداند. فردی که مرز خوبی و بدی را میشناسد و به همین دلیل وجدانش در عذاب است. همدلی و همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای داستان، بهشکلی طبیعی به وجود میآید؛ بهشکلی که بهنظر میرسد شخصیتهای این رمان کوتاه بهراحتی ممکن است هر کدام از ما باشیم. ترجمهی مستقیم این اثر از زبان روسی به زبان فارسی توسط سروش حبیبی نیز ویژگی دیگری است که باید مورد توجه قرار داد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
رمان شیطان را به طرفداران ادبیات کلاسیک روسیه، علاقهمندان به رمانهای کوتاه و کسانی که ادبیات داستانی را دنبال میکنند، پیشنهاد میدهیم.
درباره لئو تولستوی؛ نویسنده کتاب
لئو نیکلایویچ تولستوی، نویسنده و متفکر روس است. او بهواسطهی نگارش دو رمان شاخص و پرطرفدار جنگ و صلح و آناکارنینا در زمرهی بزرگترین رماننویسان جهان قرار گرفت؛ اما از این نویسندهی شهیر مجموعههایی از داستانهای کوتاه، داستانهای بلند، نوول و رمانهایی دیگر نیز به یادگار باقی مانده است. لئو در سال ۱۸۲۸ در خانوادهای اشرافی و ثروتمند به دنیا آمد. او در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت حمایت عمهاش پرورش یافت. او سالهای ابتدایی تحصیل خود را در دانشگاه قازان به مطالعهی رشتهی زبانهای شرقی پرداخت، اما پس از سه سال از تحصیل در این رشته انصراف داد و به تحصیل در رشتهی حقوق مشغول شد. او میخواست وکیل شود تا بتواند از کشاورزان زمینهایی که به او ارث رسیده بود حمایت کند. هرچند پس از یک سال او از رشتهی حقوق نیز انصراف داد و به ارتش پیوست تا بتواند از میهن دفاع کند. او که پیش از این داستانهایی چون دوران کودکی و قزاقها را منتشر کرده بود زین پس با تجربهی حضور در ارتش، تأثیر جنگ را در نوشتههایش میتوان یافت. پس از پنج سال، او از حضور در ارتش کنارهگیری میکند و به سفری ششماهه میرود. سفری که با هدف شناخت فرهنگ و باور مردم کشورهایی چون فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و سوئیس آغاز میشود. در طی این سفر داستان سه مرگ را منتشر میکند.
سه سال بعد تولستوی با سوفیا تولستایا ازدواج میکند؛ دختری آلمانیتبار که شانزده سال از او کوچکتر بود. حاصل این ازدواج سیزده فرزند بود و دو رمان مهم. حمایتهای سوفیا از خلقهای ادبی تولستوی منجر به نگارش رمانی ۱۵۰۰ صفحهای به نام جنگ و صلح شد. این نویسنده شش سال را صرف نوشتن این رمان کرد. رمان آنا کارنینا نیز ۹ سال پس از جنگ و صلح منتشر شد. لئو تولستوی در طول دوران نویسندگیاش بارها نامزد دریافت جایزهی نوبل ادبیات و جایزهی صلح نوبل شد اما هیچوقت موفق به دریافت این دو جایزه نشد. این نویسندهی تأثیرگذار در تمام طول زندگیاش دغدغهی اجتماع داشت و فعال سیاسی بود. او معتقد بود ادبیات وسیلهای برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. تولستوی که در طول دوران زندگیاش، با بحرانهای شخصی، شغلی و اجتماعی مواجه شده بود، در میانسالی در برابر بحران معنوی نیز قرار گرفت و برای برونرفت از این بحران به مطالعهی الهیات پرداخت. تولستوی در مواجهه با مرگ دوست عزیزش ایوان تورگنیف نیز دست به خلق زد؛ او رمان مرگ ایوان ایلیچ را پس از پذیرش این مرگ نوشت. مرگ به سراغ این نویسندهی بزرگ نیز آمد؛ لئو تولستوی در سال ۱۹۱۰ پس از عبور از یک بیماری سخت درگذشت و در زادگاهش، یاسنایا پالیانا، به خاک سپرده شد.
بهترین ترجمه کتاب شیطان تولستوی
رمان شیطان با دو ترجمه از دو نشر متفاوت منتشر شده است. مهرداد ارغوانی مترجم نسخهای از این کتاب است که توسط انتشارات نوین کوشان انتشار یافته است و سروش حبیبی نیز مترجم نسخهای است که نشر چشمه منتشر کرده است. تسلط سروش حبیبی بر هر دو زبان مبدأ و مقصد (روسی و فارسی) و ترجمهی مستقیم این اثر از نسخهی اصلی کتاب حائز اهمیت است و این ترجمه را منحصربهفرد کرده است.
نظرات مشهور دربارهی کتاب شیطان
- روزنامهی گاردین: تولستوی در این کتاب دو پایان برای ما نوشته است؛ هر دو پایان ناخوشایند و هولناک هستند.
- فیلیپ راهف (Philip Rahv): آنچه در ذهن خوانندگان باقی میماند، تضاد بین انگیزههای اخلاقگرایانه و هنری تولستوی را نشان میدهد.
- جان ام. کوپر: شیطان، بخشی از چرخش روایی تولستوی به سمت واقعگرایی اعترافی و قضاوت اخلاقی است.
بخشی از متن کتاب شیطان
در خانه معلم فرانسه که یک روس لهستانی الاصل بود، با چای و شیرینی از مهمانان پذیرایی میکردند. پس از صرف چای همه برای بازی بریچ، سر میزهای متعدد رفتند. زن فروشنده لوازم عکاسی نیز سر یکی از میزها رفت. میزبان و یک افسر و بیوهی پیر ناشنوایی که شوهر مرحومش فروشنده آلات موسیقی بود، سر این میز بودند. بیوه زن اشتیاق مفرطی به بازی بریچ داشت و خوب هم بازی میکرد. به نظر میرسید که این بازی با میل زن فروشنده لوازم عکاسی پیش میرود؛ دوبار پشت سر هم برد. در پیش دستیاش یک خوشه انگور بود و یک گلابی. حسابی سرحال بود. زن میزبان از سر میز دیگر پرسید: میخوالاویچ کجاست؟ قرار بود یار پنجم ما باشد. زن میخوالاویچ گفت: به گمانم هنوز دارد به حسابهایش میرسد؛ امروز روزیست که معمولا حساب خوار و بار فروش و هیزم فروش را میپردازد.
حجم
۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
یکی از کتاب های مربوط به دوران بعد از تحول تولستوی. داستان کوتاهی درمورد اینه که چه طور شیطان(دراینجا تمایل جنسی) به تدریج یک زندگی و روان نرمال رو به نابودی میکشونه. نکات مثبت:کلا ترجمه های اقای حبیبی عالی هستن(کتاب روسی خواستید
(۴-۲۶-[۶۷]) داستان آموزنده ایه؛ موضوعش تقریبا شبیه کتاب سونات کرویتسره، تولستوی در این داستان خواسته تا کشمکش های درونیِ فردی رو که آلوده به روابط نامشروع شده رو نشون بده، یوگنی بین وسوسه های جنسی و تعهد به خود و خانواده
داستان حول محور ولع روابط جنسی میچرخه و میگه وقتی بیوفتی توی دام هرزگی و هوس بیرون اومدن ازش غیرممکن میشه تا جایی که زندگیت رو به فنا بده، داستان کوتاه و آموزنده بود و قطعا مهارت تولستوی کشش داستان
کاری به دو نتیجه ای که در پایان داستان هست [و شاید بشه گفت راهکارای خود نویسنده در برهه ای که کتابو نوشته، هستن] ندارم اما کتاب بسیار بسیار جالبی بود. به این دلیل که بی پرده و صادقانه از
داستان روایتگر زندگی فردی است بنام یوگنی که به تازگی پدرش فوت کرده و ارث هنگفت پدر به همراه بدهی فراوان نسیب شخصیت اصلی داستان شده است و داستان از ابتدای شکل گیری زندگی مستقلانه یوگنی آغاز میشود... اما در واقع،
این اولین کتابیه که از تولستوی میخونم. کوتاه بود با زبانی رک و بدون پیچیدگی. اینکه دوتا پایانبندی داشت جالب بود؛ اما توی چند پارت آخر همهچیز خیلی سریع پیش رفت. هرچند شاید خیلی اهمیت نداشته باشه چون درنهایت عاقبتِ
خیلی خوب بود. پیشنهاد میکنم حتماً بخونید. وقتی کسی وارد این راه میشه براش میشه عادت دیگه ترک کردش سخت و گاهی هم غیر ممکن میشه 🥺 اما خب همیشه جایِ توبه هست. اراده یوگنی سست و ضعیف بود واسه همین
یه اثر کوتاه و قوی بدون هیچ سخنرانی و پندی تولستوی داستان رو به زیبایی میچینه و تقدیم میکنه و حرفش و به ساده ترین شکل برای خواننده در یه متن کاملا روون میزنه. داستان مرد جوانی که با قوه شهوانیش دست
آقا واقعاً عالی بود. خیلی بهتر از پدر سرگی بود جذاب/پرکشش/موضوع خاص دیگه واقعا چی میخوای بهتر از این؟
کتاب قشنگی بود، توصیه میکنم