دانلود و خرید کتاب دختر پیچ سعیده شفیعی
تصویر جلد کتاب دختر پیچ

کتاب دختر پیچ

معرفی کتاب دختر پیچ

کتاب دخترپیچ اولین رمانِ سعیده شفیعی‌ است. افسانه‌ای محلی وجود دارد که هرکس زعفران بکارد نفرین می‌شود و خوشبخت نمی‌شود این کتاب با نگاه به این افسانه داستان خودش را روایت می‌کند.

درباره کتاب دختر پیچ

این کتاب روایتی عمیق و عاشقانه را برای مخاطب بازگو می‌کند. نامِ رمان که برگرفته است از واژه‌ای در کارِ کاشتنِ زعفراناست. چیزی که در جای‌جای کتاب با داستان گره خورده است. رمان دو داستانِ مجزا دارد که در نقطه‌ای همدیگر را قطع می‌کنند؛ یکی روایتِ پسری که کارمند اداره مالیات است و ساکن مشهد که پدرش او و مادر و زمین‌های زعفران‌شان را ول کرده و در جایی که هیچ‌کس خبر ندارد گم شده است، و یکی داستان دختری که در ملاقاتی کاری دل به این مرد می‌بازد. 

خواندن کتاب دختر پیچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمم علاقه‌مندان به داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دختر پیچ

ترجیح می‌دادم مادرت را این‌طور خطاب کنم. نه به این دلیل که می‌دانستم به مادرت خیلی وابسته‌ای و روابط حسنهٔ من و او می‌تواند ما را هم بیشتر به یکدیگر نزدیک کند، نه برای اثبات این‌که دعوای عروس و مادرشوهر دیگر کلیشه‌ای شده و به تاریخ پیوسته است و نه حتا برای آن‌که نشان بدهم دخترِ با محبتی‌ام. لزومی نداشت. توی این دو سال خودم را به اندازهٔ کافی نشان داده بودم. این کلمه به خودم لذت عجیبی می‌داد. یک جور دوست داشتنِ خودم بود؛ احترام به خودم.

ندیده دوستش داشتم. زنی که دست‌تنها چنین پسری تربیت کرده باید دوست‌داشتنی باشد. کلی حرف داشتم برای گفتن ولی حالا دیگر مردد شده‌ام و دستم به گوشی تلفن نمی‌رود. دو روز است که دارم به واکنش‌های احتمالی‌اش فکر می‌کنم: این‌که جوابم را ندهد یا تلفن را قطع کند؛ یا بدتر، فحشی بدهد و بگوید پایت را از زندگی پسرم بیرون بکش. به‌هرحال مادر است دیگر. مثل همهٔ مادرها حتماً می‌ترسد از این‌که دختری از راه برسد و پسرش را بدزدد و از او جدا کند و ببرد یک شهر دیگر

Elina Asg
۱۳۹۹/۱۱/۲۳

رمان دو داستان جدا رو روایت می‌کنه و روایتی غیرخطی داره. یکی زمان حال و در مورد پسری که اقتصاد خونده، ساکن تهرانه و دختری که در ملاقاتی کاری دل به این مرد می بازه و روایت دوم در مورد

- بیشتر
Ghaasedak E
۱۴۰۱/۰۱/۲۶

بی سر و ته بود. محتوای به درد بخوری نداشت. به جز اطلاعات مختصر راجع به زعفران چیزی به آدم اضافه نمی‌کرد.

میلاد پرنیانی
۱۴۰۳/۰۴/۱۲

نمی دانم نویسنده در حال سپری کردن دوران حبس خود در زندان است یا به قید وثیقه آزاد شده. به هر روی برای ایشان آرزوی آزادی، تندرستی و موفقیت دارم. درباره داستان راستش تا به حال رمان عاشقانه نخوانده بودم،

- بیشتر
mirtabar
۱۴۰۳/۰۳/۱۸

داستان از زبان چند نفر بیان میشد و گاهی راوی را گم میکردم همینطور داستان کشش لازم را نداشت.

محدثه
۱۴۰۱/۰۶/۲۰

افتضاح بود ...

امید، هر چه‌قدر هم که بیهوده باشد باز امید است.
میلاد پرنیانی
چرا باید به چیزهایی بچسبم که مال من نیست؟
میلاد پرنیانی
از آن کتاب‌فروش‌ها بود که در بحبوحهٔ سال‌های اول اصلاحات کارشان را شروع کردند. انگار توی قطار، دختر دانشجویی کنارش بوده که گفته ممنوعه‌ها و نایاب‌ها را هم دوسه‌روزه مثل آب خوردن جور می‌کند. پای کارش هم می‌ایستد و هر چند وقت یک‌بار می‌رود زندان. بعد از چند ماه دوباره آزاد می‌شود و باز روز از نو و روزی از نو. حسابی پیر شده بود ولی سیگار از دستش نمی‌افتاد. پشت‌سرهم می‌کشید. آن‌قدر توی مغازه دود کرده بود که بوی سیگار رفته بود توی جان تمام کتاب‌ها، لای همهٔ برگه‌ها.
میلاد پرنیانی
بدون قلب زیستن راحت‌تره.
میلاد پرنیانی
از این آت‌وآشغال‌ها درست می‌کنن و می‌دن دست بچه‌های مردم، اسمش رو هم گذاشته‌ن تولید ملی
میلاد پرنیانی
با گفتن هر راز یک فشنگ از خشابت کم می‌شود و دیگر هم جایش پُر نمی‌شود.
میلاد پرنیانی
از تو یاد گرفته بودم به جای این‌که کنار آدم‌ها بایستم، بروم بالا و از آن‌جا به‌شان نگاه کنم، نه این‌که خودم بِبُرم و بدوزم. عصبانی که می‌شدم و دلم می‌خواست زمین‌وزمان را به‌هم بریزم، دلداری نمی‌دادی ولی می‌گفتی قبلِ قضاوت کردن بروم بالا تا راحت‌تر همه‌چیز را ببینم؛ اما چرا نوبت من که شد یک قدم هم بالاتر از زمین نرفتی؟
میلاد پرنیانی
آدم‌ها از مادر یتیم می‌شوند.
میلاد پرنیانی
شخصیت هر کسی موقع تولد، مثل گاز است که هیچ شکل خاصی ندارد. از دو تا هشت‌سالگی، شخصیت ما شکل مایع به خود می‌گیرد و توی هر ظرفی که ریخته بشود شکل همان می‌شود. برای همین است که دو تا هشت‌سالگی مهم‌ترین سال‌های زندگی آدم‌هاست. تا هشت‌سالگی، حدود هشتاد درصد شخصیت شکل گرفته است. بعد از آن شخصیت ما جامد می‌شود و تنها آن بیست درصد باقی‌مانده را آن هم با خواست خودِ فرد می‌توان تغییر داد.
میلاد پرنیانی
کاش به همون تنهایی لعنتیم ادامه داده بودم و واسه تو هم اِن‌قدر ناراحتی ایجاد نمی‌کردم.
میلاد پرنیانی
سی‌سالگی در ایران سن مهمی است؛ خصوصاً اگر زن باشی. مامان که می‌گوید آدم باید تا سی‌سالگی راه و مسیر زندگی‌اش مشخص شده باشد.
میلاد پرنیانی
حمید، ما جا ماندیم توی تاریخ. توی تمام موزه‌هایی که باهم چرخ زدیم و آن‌قدر غرق‌شان شدیم که یادمان رفت خودمان هم داریم بخشی از آن می‌شویم.
میلاد پرنیانی
آن‌قدر گل چیده بودم که هر جا را نگاه می‌کردم چشم‌هایم گل‌های بنفش می‌دید.
میلاد پرنیانی
کلمه‌ها به چه دردی می‌خورند وقتی خودش این‌جا نیست.
میلاد پرنیانی
نمی‌دانم از تنهایی خسته بودم یا عاشقت شده بودم. کلافه بودم.
میلاد پرنیانی
قول‌وقرار یعنی کتاب‌های مشترک قفسهٔ کتاب‌ها
میلاد پرنیانی
هر چیزی زیادی‌اش آدم‌ها را دچار خیالات می‌کند.
میلاد پرنیانی
بوی خوبی توی ماشین می‌آید، از آن‌ها که آدم را به یاد خاطره‌های دور می‌اندازد.
میلاد پرنیانی
عشق هم یادگرفتنی است، مشق‌کردنی.
میلاد پرنیانی
با این‌که چادری است، لاک صورتی کمرنگ ناخن‌هایش نشان می‌دهد که نمازخوان نیست.
میلاد پرنیانی

حجم

۱۵۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

حجم

۱۵۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان