دانلود و خرید کتاب تاوان عشق مریم جعفرنیا یزدی
تصویر جلد کتاب تاوان عشق

کتاب تاوان عشق

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تاوان عشق

کتاب تاوان عشق نوشتهٔ مریم جعفرنیا یزدی است و انتشارات ندای الهی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تاوان عشق

زن روی تخت نشسته و زانوهایش را سخت درآغوش گرفته بود که از بلندگوی زندان صدا آمد: افسانه صادقی- افسانه صادقی! این آغاز داستان است. قصهٔ تاوان عشق سرگذشت دختر جوان و خوش‌چهره‌ای به نام افسانه را توصیف می‌کند که به دلیل کشتن اعضای خانواده‌اش به اعدام محکوم شده است. افسانه، زندگی سختی را پشت سر گذاشته اما آنچه او را به پایان خط رساند، ماجرای عشقی نافرجام است.

رمان جالب و پرماجرای تاوان عشق با قهرمان داستان که افسانه نام دارد آغاز می‌شود. او دیگر به پایان خط رسیده و در زندان منتظر حکم اعدام خود است. با وجود مخالفت افسانه، دادگاه برای او وکیلی در نظر می‌گیرد تا از او دفاع کند. افسانه در همان دیدار اول با وکیل خود، به قتل اعتراف می‌کند و می‌گوید که برای انتقام پدر، مادر و همسر خود را به قتل رسانده است. کمی بعد افسانه سرگذشت خود را برای این وکیل روایت می‌کند. افسانه از نظر خانوادگی وضعیت نابه‌سامانی داشته و به همراه پدر و مادر خود در یکی از مناطق جنوب تهران زندگی می‌کرد. پدر او مردی معتاد و عیاش بود و رفتار خشونت‌آمیزی با افسانه داشت. افسانه در ۶سالگی برای جلب رضایت پدر به گل فروشی روی آورد و در کنار آن درس می‌خواند. او پس از اتفاقات بسیاری توانست با نام جعلی افسانه صادقی در کارگاهی مشغول به کار شود. افسانه در این کارگاه با جوانی به نام امیر کیانفر آشنا شد و با او ازدواج کرد. این زن طعم خوشبختی را در زندگی زناشویی چشید اما پس از مدتی سایه‌ٔ شوم گذشته بر زندگی‌اش سایه افکند و عشق زندگی‌اش را از دست داد.

مریم جعفرنیا یزدی در این کتاب با قلمی ساده و روان خود، سرگذشت افسانه را که از همان ایام کودکی، زندگی‌اش با سختی و اندوه در هم آمیخته بود را روایت می‌کند.

خواندن کتاب تاوان عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تاوان عشق

یادمه اون شب، شبی که فقط ۶ سال داشتم می‌گم، فقط ۶ سال، نه بیشتر، با صدای پدر و مادرم از خواب پریدم. دود سیگار و قلیان تمام اتاق رو پر کرده بود، پدرم گوشهٔ اتاق لم داده بود و قلیان می‌کشید، مادرم چشماش پر از اشک بود، چادرش رو سرش کرد واز اتاق رفت بیرون، دنبالش دویدم، چادرشو گرفتم، گفتم: منم ببر، خواهش می‌کنم! هلم داد و انداختم زمین گفت: برو، تو هم بچهٔ همین پدری، همراه جهازم نبودی که ببرمت، برو که از دست توام خسته شدم!

اشک ریختم، زجه زدم، التماس کردم که منو ببره؛ ولی نبرد، نبرد و با یه دنیا بدبختی تنها گذاشت. گوشهٔ اتاق نشستم اشک ریختم، گریه کردم، هیچ کس توجهی نکرد، همون موقع هم مرده بودم. پدرم گفت: پاشو نمی‌خواد آبغوره بگیری، به جهنم که رفت، بره به درک، پاشو یه چای پر رنگ بریز و بیار!

خونهٔ ما یه آلونک بود تو جنوب تهران، توی یه محلهٔ بی در و پیکر, با یک در زنگ زه و دو اتاق دود گرفته، که یکیش مال من بود و دیگریش در اختیار پدرم! اطرافمون رو یه عده آدم بدبخت و بیچاره‌تر ازخودمون پر کرده بودند، خونه‌هایی که بیشتر شبیه یک خرابه بودند تا یه خونه، اون موقع‌ها خیلی بچه بودم، زیاد نمی‌فهمیدم چی دور و برم می‌گذره. هیچ وقت اون روزی که پدرم منو برد پیش اکبر سه تیغ رو فراموش نمی‌کنم.

گل پری
۱۴۰۳/۰۱/۲۲

داستان پر کششی بود .البته من دنبال کتاب تاوان عاشقی بودم چون بی نهایت تداشت این کتاب را تصادفی انتخاب و مطالعه کردم

کاربر 7581080
۱۴۰۲/۰۹/۰۱

عالیه

برومند
۱۴۰۳/۰۱/۰۳

مزخرف بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۱۸۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان