کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟
معرفی کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟
کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟، نوشته گلرنگ رنجبر، داستان دختر جوانی به نام ترمه است که از رازهای قدیمی آدمهای اطرافش باخبر میشود؛ رازهایی که زندگی او را تغییر میدهند.
دربارهی کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟
گلرنگ رنجبر در کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟ که اولین تجربهی او در رماننویسی است، داستان زندگی ترمه را نوشته است و رازی که همهچیز را تغییر میدهد. رازهایی که او تا بهحال از آنها بیخبر بوده است. ترمه در کودکی پدرش را از دست میدهد. مادر ترمه، لیلی به آمریکا مهاجرت میکند و ترمه پیش عمویش میماند و با او بزرگ میشود. حالا بعد از سالها مادر ترمه به ایران برگشته است تا تکلیف مال و اموالشان را روشن کند. همین سفر است که باعث میشود ترمه از روابط آدمهای دور و برش خبردار بشود و رازهایی را بفهمد که تا قبل از این نمیدانسته است.
کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از مطالعه رمان از نویسندگان ایرانی لذت میبرید، کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟ را بخوانید.
بخشی از کتاب کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟
درِ دستشویی نیمهباز بود. تمام پلهها را یکنفس بالا دویده بودم. نفسنفس میزدم. «بابا... بابا...» بابا خم شده بود روی روشویی و سرش را گرفته بود سمت شیر. آب که از شیر میآمد، تا به صورت بابا میرسید قرمز میشد. در را با پاش هُل داد تا بسته شود. عمو از پشتسر آمد بغلم کرد. داشتم توی بغل عمو زار میزدم و مشت میکوباندم به پشتش که بابا از دستشویی آمد بیرون و از بغلِ عمو کشیدم بیرون. رفتیم ایستادیم دم پنجرهٔ اتاقش... آن روز باران باریده بود یا ذهن درهمبرهمِ من دارد همهچیز را شاعرانه میکند؟ نمیدانم. ولی انگار خیسی باران روی بتنهای بلوک روبهرویی چین انداخته بود.
عمو گفت: «بذار ترمه بیاد پیش ما. تابستون هم هست، با مارال بازی میکنن.»
بابا دست کشید به موهام و گفت: «ترمه هیچجا نمیره. پیش من میمونه.»
حجم
۱۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
حجم
۱۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
نظرات کاربران
فیلمش که یک فاجعه ی حسابی بود . باز رمانش قابل تحمل تر بود.
کتاب خوبی بود و من سیر داستانیش رو دوست داشتم. فیلم «تیغ و ترمه» هم از روی همین کتاب ساخته شده که البته نویسندهی داستان «کیومرث پوراحمد» خورده در تیتراژ.
بسیار تلخ و وحشتناک بود مگه میشه مادر آدم اینطوری باشه
خواندن آن راتوصیه میکنم،داستانی لذت بخش و ناراحت کننده وتا حدی راز آلود.
رمانی با حواشی بسیار است. رمان روایت دختر جوانی است به نام ترمه در یک خانوادهی از هم پاشیده، با شخصیتی ضعیف که با طبقه و فرهنگ و موقعیت سنی او جور است. اطرافیان و آشنایان این دختر جوان هم
این کتاب عالیه! قصهش و شخصیتپردازیها. ریتم و موقعیتها. خیلی پیشنهادش میکنم. واقعا از احظه لحظهی خوندنش لذت بردم. قصه در همین تهرانه در دهه هشتاد. محسوس و ملموس و زبان خوب نویسنده. تجربهی خیلی خوبی بود خوندنش.