دانلود و خرید کتاب بازنویسی توماس برنهارد ترجمه زینب آرمند
تصویر جلد کتاب بازنویسی

کتاب بازنویسی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بازنویسی

کتاب بازنویسی نوشته توماس برنهارد است که زینب آرمند آن را ترجمه کرده است. برنهارد در سراسر اروپا نویسنده‌ای مدرن به شمار می‌رود، نویسنده‌ای که نه‌تنها توانسته خوانندگان بی‌شماری را جذب کند بلکه تحسین منتقدان را هم برانگیخته است.

درباره کتاب بازنویسی

 آثار او دولت و جامعه‌ی اتریش را به باد انتقاد می‌گیرد، آن‌ها را مخالف تفکر، پیشرفت و متظاهر و روشنفکرنما توصیف می‌کند. سبک برنهارد تحت نفوذِ نیرویی احساسی است، اندوهی که نویسندگان دیگر با ظرفیت فکری مشابه نمی‌توانند یا نمی‌خواهند در نوشته‌های خود حفظ کنند. کمتر نویسنده‌ای است که با این دقت نحوه‌ی عملکرد ذهن را درک کند و بتواند این مجموعه افکار، خاطرات و وسواس‌ها را در نوشتار تقلید کند. همین موضوع باعث لذت‌بخش شدن کار او می‌شود این رمان خواننده را با خودش همراه می‌کند و او را به دنیای خود ساخته‌اش می‌برد.

خواندن کتاب بازنویسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب بازنویسی

از همان ابتدا تصمیم داشتم از کارم روی نوشته‌های رویتهامِر و روند کار یادداشت‌برداری کنم و خیلی زود فهمیدم که اتاق زیرشیروانی هولِر چقدر برای اهداف رویتهامِر مطلوب بوده است و این‌که چطور در این اتاق زیرشیروانی با دیدِ غربش به رودخانهٔ طغیان‌گر اوراخ و دیدِ شرقش به آبی که همیشه غراّن به سنگ‌های خیس می‌کوبید اسکان پیدا کرده بود و چطور در سال‌های پایان عمرش، به‌ویژه سه سال آخر، مکرراً در خانهٔ هولِر مخصوصاً اتاق زیرشیروانی هولِر اقامت داشت و دست‌کم پنج یا شش بار درطول چهار یا پنج ماه از انگلستان به آلتنسام ولی درواقع به اتاق زیرشیروانی هولِر می‌آمد و آشکارا مجذوب کارِ خودِ هولِر بود، آن نگهداری دقیقش از حیوانات و بقیهٔ شرایط عجیب آن مکان، شرایطی که در عینِ سادگی در اکثر موارد برنامه‌های روزانهٔ پیچیده‌ای را به دنبال خود داشت و آدم‌های مرتبط با این برنامه‌ها، والدین هولِر و والدین زن هولِر و خودِ زنش و بچه‌هایش که هنوز مدرسه‌ای بودند و فقط برایشان مهم این بود که امروز چه بازی‌ای بکنند و امروز دنبال کدام غاز یا اردک وحشی بدوند، کارهایی که کاملاً وابسته به محیطِ طبیعی اطراف‌شان بود.

متوجه شدم که رویتهامِر منبع الهامش را همین‌جا در اوراختال پیدا کرده بود و نه هیچ کجای دیگر و اوراختال برایش جایی بود که می‌توانست روی کار اصلی‌اش تمرکز کند، یعنی ساختن خانهٔ مخروطی، آن عمارت که اثری هنری بود و طی سه سال تمرکز فکریِ بی‌وقفه آن را برای خواهرش طراحی کرده و سه سال بعدش را هم با تلاش زیاد، با چیزی که خودش آن را نیرویی غیرانسانی توصیف می‌کرد، صرف ساختن آن درست در مرکز جنگل کوبرن‌اوسر کرده بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
این روزها همه‌چیز علیه تفکر و موافق تظاهر است، زمانه زمانهٔ تظاهر و دورویی است، هر جا را که نگاه کنیم تظاهر است و بس، دیگر چیز واقعی‌ای باقی نمانده، همه‌چیز ظاهرسازی است.
باران
ما از چیزی به جز ایده‌هایی که درون ما را پوشانده‌اند ساخته نشده‌ایم، ایده‌هایی که می‌خواهیم به واقعیت تبدیل‌شان کنیم، که باید به واقعیت تبدیل‌شان کنیم، که درغیراین‌صورت می‌میریم. هر ایده و دنبال کردن هر ایده یعنی زندگی، فقدان ایده یعنی مرگ.
باران
تا حد ممکن باید فکرها و ایده‌هاتان را محصور کنید و فقط وقتی تکمیل شدند آزادشان کنید.
باران
بالاترین حد شادی؟ از خواب بیدار می‌شویم و می‌بینیم به چیزی که می‌خواستیم دست پیدا کنیم دست پیدا کرده‌ایم، به‌خاطر سرسخت بودن‌مان، به‌ویژه سرسخت بودن درمقابل خودمان، با فریب ندادن خودمان و توجه نکردن به دیگران، چون اگر به دیگران توجه می‌کردیم به هیچ‌چیز دست پیدا نمی‌کردیم، چون دیگران همیشه برعلیه ما هستند، این تنها حقیقت موجود است.
باران
توانایی درک، توانایی بیان ادراکات خود، می‌تواند بزرگ‌ترین لذت باشد و غیره.
باران
باید بگوییم که هنر ساختمان‌سازی هنری فلسفی در بالاترین حد است ولی متخصصین ساختمان‌سازی یا به‌اصطلاح متخصصین ساختمان‌سازی هیچ‌وقت درک نکرده‌اند، خجالت می‌کشند که درک کنند یا نمی‌خواهند وارد مسائل و مشکلات درک کردن شوند، به‌خاطر همین ما هیچ‌وقت چیزی به اسم ساختمان هنری نداریم، آن‌چه می‌بینیم فقط ساختمان‌هایی عوامانه است.
باران
یادتان باشد، هر چیزی که تا امروز فروخته شده، ارزان فروخته شده و هر چیزی که تا امروز خریداری شده، بسیار گران خریداری شده.
باران
درواقع همیشه برای فکر کردن به ایده باید همزمان به همه‌چیز فکر کنم و خودم را برای این تفکر همزمان تمرین دهم، طوری‌که بتوانم همه‌چیز را روشن‌تر ببینم، طوری‌که هیچ‌چیز پررنگ‌تر از چیزی دیگر نباشد
باران
همهٔ ما مدام در حال اصلاح کردنیم و اصلاح کردن خودمان به سخت‌گیرانه‌ترین حالت ممکن، چون هر لحظه می‌فهمیم همه‌اش را اشتباه کرده بودیم (اشتباه نوشته بودیم، اشتباه فکر کرده بودیم، اشتباه انجام داده بودیم)، اشتباه عمل کرده بودیم، چطور اشتباه عمل کرده بودیم، که همه‌چیز تا این لحظه دروغ بوده است، بعد اصلاحاتِ این دروغ‌ها را اصلاح می‌کنیم و نتیجهٔ اصلاح این اصلاحات را اصلاح می‌کنیم و غیره.
باران
هیچ‌وقت هم حتا برای درک چیزی که تحقیر می‌کرد تلاش نمی‌کرد
باران
ما مثل هم نبودیم، ولی این به آن معنی نبود که من غیرعادی‌ام، من غیرعادی نبودم، این اتهامی بود که بارها و بارها به من می‌زدند، چون من طبق طبیعتم رفتار می‌کردم بدون این‌که به دیگران و نظرات‌شان فکر کنم، محکومم می‌کردند که غیرعادی‌ام، من که فقط سعی می‌کردم با طبیعتِ خودم که به‌هیچ‌عنوان غیرعادی نبود زندگی کنم، تنها کاری که می‌کردم این بود که با طبیعتِ خودم صادق باشم، ولی همین من را از همان کودکی به آدمی غیرعادی تبدیل کرد
باران
اگر بخواهیم درست فکر کنیم، باید تا حد ممکن از صحنهٔ فکرمان دور شویم، فکر کردن با بالاترین شدت و بالاترین حد روشنی فقط در دورترین فاصله از صحنهٔ فکرمان امکان‌پذیر است
باران
به‌خاطر همین طبیعتاً مجبوریم در کل زندگی تماماً به خودمان تکیه کنیم، راه‌مان را تنهایی برویم، با تکیه به خودمان فقط، خودمان برای به دست آوردن چیزی تلاش کنیم، بدون هیچ کمک خارجی. به‌خاطر همین همیشه درگیریم و هیچ‌وقت آرامش نداریم (زیر «هیچ‌وقت آرامش نداریم» خط کشیده است). دوروبرمان پر از بدخواهی و دشمنی است.
باران
ساختمان‌های ما، فرقی نمی‌کند کدام، هم آن‌ها که برای زندگی کردن ساخته می‌شوند و هم آن‌هایی که برای زندگی کردن ساخته نمی‌شوند، اگر سازنده‌هاشان دست‌کم کمی به افرادی که می‌خواهند ساختمان را برایشان بسازند فکر می‌کردند شکل دیگری می‌داشتند، همهٔ این ساختمان‌ها بدون این‌که از صاحبش سؤالی پرسیده شود ساخته شده‌اند، چه برسد به این‌که تحقیق انجام شود.
باران
ما همیشه در آرزوی چیزی فراتر از آن‌چه می‌توانیم داشته باشیم و آن‌چه داریم هستیم، فراتر از آن‌چه برایمان مناسب است، به‌خاطر همین خوشحال نیستیم.
باران
آدم‌ها باید همیشه با چیزهایی که اذیت یا ناراحت‌شان می‌کند روبه‌رو شوند، این بیشتر وقت‌ها در زمان‌هایی اتفاق می‌افتد که فکر می‌کنند در آرامش کامل هستند، می‌افتند یک‌دفعه وسط آشفتگی، وقتی که فکر می‌کنند زندگی‌شان از توازن خوبی برخوردار است یک‌دفعه تعادل‌شان برهم می‌خورد. چیزی که ما داریم توهمِ آرامش است، چون در آن لحظه‌ای که به آرامش می‌رسیم، درست افتاده‌ایم وسط بدترین آشفتگی.
باران
هرج‌ومرج عمومی در جهانِ امروز، مخصوصاً در سال‌های اخیر عمدتاً نتیجهٔ اعمالی است که بدون بررسی دقیق اولیه انجام شده‌اند، شتاب و عجله بدترین ویژگی‌های جهان امروز است و به‌خاطر همین است که همه‌چیز این طور آشفته است.
باران
هر کس ایده‌ای دارد که در آخر او را می‌کشد، ایده‌ای که درون او جاخوش می‌کند، تمام وجودش را احاطه می‌کند و دیر یا زود – معمولاً تحت فشار خیلی زیاد – او را نابود می‌کند، از بین می‌برد.
باران
ثابت‌قدم و فسادناپذیر بود
باران
بهترین نوع برخورد بین دو دوست احترام متقابل است که برای هر دو طرف مفید و مناسب است، مخصوصاً برای دوستی‌شان، آدم‌ها معمولاً جایی که باید به چیزی یا کسی احترام بگذارند به اشتباه تحسین می‌کنند، مشکل تحسین کردن این بود که نباید چیزی بیشتر از احترام گذاشتن باشد، چیزی که بیشتر آدم‌ها از آن ناتوان‌اند، به نظر می‌رسد که احترام گذاشتن به دیگری سخت‌ترین برخوردی است که می‌تواند بین افراد وجود داشته باشد، بعضی آدم‌ها نمی‌توانند به دیگران احترام بگذارند، درحالی‌که احترام گذاشتن به دیگران مهم‌ترین چیز است، آدم‌ها تحسین کردن را به احترام گذاشتن ترجیح می‌دهند درحالی‌که اغلب با تحسین‌هاشان آن فرد دیگر را اذیت می‌کنند یا با تحسین‌هاشان آن چیزی را که در فرد دیگر ارزشمند است به جای حفظ کردن خراب می‌کنند
باران

حجم

۲۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۲۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان