بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازنویسی | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازنویسی

بریده‌هایی از کتاب بازنویسی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأی
۴٫۰
(۴)
این روزها همه‌چیز علیه تفکر و موافق تظاهر است، زمانه زمانهٔ تظاهر و دورویی است، هر جا را که نگاه کنیم تظاهر است و بس، دیگر چیز واقعی‌ای باقی نمانده، همه‌چیز ظاهرسازی است.
باران
ما از چیزی به جز ایده‌هایی که درون ما را پوشانده‌اند ساخته نشده‌ایم، ایده‌هایی که می‌خواهیم به واقعیت تبدیل‌شان کنیم، که باید به واقعیت تبدیل‌شان کنیم، که درغیراین‌صورت می‌میریم. هر ایده و دنبال کردن هر ایده یعنی زندگی، فقدان ایده یعنی مرگ.
باران
بالاترین حد شادی؟ از خواب بیدار می‌شویم و می‌بینیم به چیزی که می‌خواستیم دست پیدا کنیم دست پیدا کرده‌ایم، به‌خاطر سرسخت بودن‌مان، به‌ویژه سرسخت بودن درمقابل خودمان، با فریب ندادن خودمان و توجه نکردن به دیگران، چون اگر به دیگران توجه می‌کردیم به هیچ‌چیز دست پیدا نمی‌کردیم، چون دیگران همیشه برعلیه ما هستند، این تنها حقیقت موجود است.
باران
تا حد ممکن باید فکرها و ایده‌هاتان را محصور کنید و فقط وقتی تکمیل شدند آزادشان کنید.
باران
یادتان باشد، هر چیزی که تا امروز فروخته شده، ارزان فروخته شده و هر چیزی که تا امروز خریداری شده، بسیار گران خریداری شده.
باران
باید بگوییم که هنر ساختمان‌سازی هنری فلسفی در بالاترین حد است ولی متخصصین ساختمان‌سازی یا به‌اصطلاح متخصصین ساختمان‌سازی هیچ‌وقت درک نکرده‌اند، خجالت می‌کشند که درک کنند یا نمی‌خواهند وارد مسائل و مشکلات درک کردن شوند، به‌خاطر همین ما هیچ‌وقت چیزی به اسم ساختمان هنری نداریم، آن‌چه می‌بینیم فقط ساختمان‌هایی عوامانه است.
باران
توانایی درک، توانایی بیان ادراکات خود، می‌تواند بزرگ‌ترین لذت باشد و غیره.
باران
چون کلمهٔ ساختن یکی از زیباترین کلمات در زبان است
باران
رویتهامِر درمورد زیبایی کلمهٔ ساختمان و زیبایی کلمهٔ ساختن و زیبایی عبارت شاهکارِ سازنده حرف زد.
باران
ولی بااین‌حال هر لحظه آماده بود درمورد این موضوعات سیاسی به بحث بنشیند که خیلی از این اتفاقات سیاسی هم از آن دسته اتفاقاتی نبود که همهٔ مردم درموردش حرف می‌زدند، چیزهایی بودند که مداوماً زیر پوستهٔ صحنهٔ سیاست جهانی اتفاق می‌افتند و واقعیات سیاسی دنیا را تعیین می‌کنند
باران
می‌گفت، حقیقت این است که انسان با تک‌تک تارهای وجودش موجودی سیاسی است، هر کاری دوست دارد انجام می‌دهد، به هر چه که بخواهد فکر می‌کند و اگر دوست داشته باشد هر زمان که دلش بخواهد آن را انکار می‌کند.
باران
همیشه می‌گفت، موسیقی نزدیک‌ترین هنر به علوم‌طبیعی و طبیعت انسان است؛ می‌گفت، موسیقی درواقع ریاضی‌ای است که قابل‌شنیدن شده، همین یک واقعیت کافی است که موسیقی به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف و کشفیات و دست یافتن به دانش جدید برای دانشمند ضروری باشد، به خاطر همین بود که او، یعنی رویتهامِر، علاوه بر تخصصش و علوم‌طبیعی و مسائل مربوط به آن، خودش را بیشتر از هر چیز با موسیقی درگیر می‌کرد،
باران
بهترین نوع برخورد بین دو دوست احترام متقابل است که برای هر دو طرف مفید و مناسب است، مخصوصاً برای دوستی‌شان، آدم‌ها معمولاً جایی که باید به چیزی یا کسی احترام بگذارند به اشتباه تحسین می‌کنند، مشکل تحسین کردن این بود که نباید چیزی بیشتر از احترام گذاشتن باشد، چیزی که بیشتر آدم‌ها از آن ناتوان‌اند، به نظر می‌رسد که احترام گذاشتن به دیگری سخت‌ترین برخوردی است که می‌تواند بین افراد وجود داشته باشد، بعضی آدم‌ها نمی‌توانند به دیگران احترام بگذارند، درحالی‌که احترام گذاشتن به دیگران مهم‌ترین چیز است، آدم‌ها تحسین کردن را به احترام گذاشتن ترجیح می‌دهند درحالی‌که اغلب با تحسین‌هاشان آن فرد دیگر را اذیت می‌کنند یا با تحسین‌هاشان آن چیزی را که در فرد دیگر ارزشمند است به جای حفظ کردن خراب می‌کنند
باران
ثابت‌قدم و فسادناپذیر بود
باران
هر کس ایده‌ای دارد که در آخر او را می‌کشد، ایده‌ای که درون او جاخوش می‌کند، تمام وجودش را احاطه می‌کند و دیر یا زود – معمولاً تحت فشار خیلی زیاد – او را نابود می‌کند، از بین می‌برد.
باران
هرج‌ومرج عمومی در جهانِ امروز، مخصوصاً در سال‌های اخیر عمدتاً نتیجهٔ اعمالی است که بدون بررسی دقیق اولیه انجام شده‌اند، شتاب و عجله بدترین ویژگی‌های جهان امروز است و به‌خاطر همین است که همه‌چیز این طور آشفته است.
باران
آدم‌ها باید همیشه با چیزهایی که اذیت یا ناراحت‌شان می‌کند روبه‌رو شوند، این بیشتر وقت‌ها در زمان‌هایی اتفاق می‌افتد که فکر می‌کنند در آرامش کامل هستند، می‌افتند یک‌دفعه وسط آشفتگی، وقتی که فکر می‌کنند زندگی‌شان از توازن خوبی برخوردار است یک‌دفعه تعادل‌شان برهم می‌خورد. چیزی که ما داریم توهمِ آرامش است، چون در آن لحظه‌ای که به آرامش می‌رسیم، درست افتاده‌ایم وسط بدترین آشفتگی.
باران
ما همیشه در آرزوی چیزی فراتر از آن‌چه می‌توانیم داشته باشیم و آن‌چه داریم هستیم، فراتر از آن‌چه برایمان مناسب است، به‌خاطر همین خوشحال نیستیم.
باران
اگر بخواهیم درست فکر کنیم، باید تا حد ممکن از صحنهٔ فکرمان دور شویم، فکر کردن با بالاترین شدت و بالاترین حد روشنی فقط در دورترین فاصله از صحنهٔ فکرمان امکان‌پذیر است
باران
ما مثل هم نبودیم، ولی این به آن معنی نبود که من غیرعادی‌ام، من غیرعادی نبودم، این اتهامی بود که بارها و بارها به من می‌زدند، چون من طبق طبیعتم رفتار می‌کردم بدون این‌که به دیگران و نظرات‌شان فکر کنم، محکومم می‌کردند که غیرعادی‌ام، من که فقط سعی می‌کردم با طبیعتِ خودم که به‌هیچ‌عنوان غیرعادی نبود زندگی کنم، تنها کاری که می‌کردم این بود که با طبیعتِ خودم صادق باشم، ولی همین من را از همان کودکی به آدمی غیرعادی تبدیل کرد
باران
هیچ‌وقت هم حتا برای درک چیزی که تحقیر می‌کرد تلاش نمی‌کرد
باران
همهٔ ما مدام در حال اصلاح کردنیم و اصلاح کردن خودمان به سخت‌گیرانه‌ترین حالت ممکن، چون هر لحظه می‌فهمیم همه‌اش را اشتباه کرده بودیم (اشتباه نوشته بودیم، اشتباه فکر کرده بودیم، اشتباه انجام داده بودیم)، اشتباه عمل کرده بودیم، چطور اشتباه عمل کرده بودیم، که همه‌چیز تا این لحظه دروغ بوده است، بعد اصلاحاتِ این دروغ‌ها را اصلاح می‌کنیم و نتیجهٔ اصلاح این اصلاحات را اصلاح می‌کنیم و غیره.
باران
درواقع همیشه برای فکر کردن به ایده باید همزمان به همه‌چیز فکر کنم و خودم را برای این تفکر همزمان تمرین دهم، طوری‌که بتوانم همه‌چیز را روشن‌تر ببینم، طوری‌که هیچ‌چیز پررنگ‌تر از چیزی دیگر نباشد
باران

حجم

۲۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۲۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان