دانلود و خرید کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه محمدحسن شهسواری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه اثر محمدحسن شهسواری

کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۰از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه

کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه نوشته محمد شهسواری یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های داستان اخیر ایران بوده که توسط نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب شامل چندین داستان پرکشش است که خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می‌کند.

درباره کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه

کتاب تقدیم به چند داستان کوتاه شامل چهار داستان است با اسم‌های « آمرزش - زبرتر از خواب، نرم‌تر از بیداری - چاکریم جناب سروان - تقدیم به چند داستان کوتاه» این داستان‌ها شرط جذابیت برای خواننده را در اولویت قرار داده است و با زبانی روان و ساخت قوی خواننده را از ابتدا تا انتها با خود همراه می‌کند. این کتاب بهترین ساخت‌هایی که داستان فارسی تا امروز را انتخاب کرده است و داستان‌های خودش را با استفاده از فنون آن داستان‌ها پرداخته است.

خواندن کتاب  تقدیم به چند داستان کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای تمام خوانندگان داستان معاصر فارسی جذاب است زیرا گزیده‌ای از برترین شگردهای پرداخت داستان را در خود دارد که خواننده را تا لحظه آخر با خود همراه می‌کند.

درباره محمد حسن شهسواری نویسنده کتاب تقدیم به چند داستان

محمد حسن شهسواری متولد ۱۳۵۰ در شهر بیرجند است. او چندین دوره داور مسابقات داستان‌نویسی بوده است از جمله مسابقات هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی. از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌های شب ممکن، رمان شهربانو، رمان وقتی دلی، حرکت در مه اشاره کرد.

 بخش هایی از کتاب  تقدیم به چند داستان کوتاه

جوان نگاهش را زیر انداخت. درِ اتاقِ سلماسی باز شد و نظامی میان‌سالی با چفیه‌ای دور گردن بیرون آمد. سلماسی رو به حسین کرد و گفت «آقای طالبی در تماس باشید. به امید خدا کار این دوست‌مان هم درست می‌شود. به‌هرحال همهٔ ما برای خدمت این‌جا هستیم.»

بعد دستش را دراز کرد سمت مرتضی.

«موفق باشی جوان.»

«خدا به شما هم توفیق بدهد حاج‌آقا.»

مرتضی نفهمید این جمله از کجایش آمد. سلماسی به مرد گفت «می‌بخشید، جوان‌اند و عجول. الآن خدمت می‌رسم.»

«فعلاً که باید خدمت صدّام برسم.»

سلماسی قهقهه زد. مرد بیرون رفت. حسین هم با سلماسی دست داد و از اتاق زدند بیرون. تو راهرو، حسین با آرنج زد به پهلوی مرتضی و گفت «کُرّه‌بُز! تو هم راه افتادی ها!»


نظرات کاربران

کاربر ۲۱۳۰۳۹۵
۱۳۹۹/۱۰/۱۵

به هیچ وجه توصیه نمی کنم. جز چند تا جمله ی کوتاه توصیفی هیچ چیز دیگری به آدم نمی دهد. مجموعه داستانی بسیار خنک و بی محتوا مخصوص رادیو و گوش راننده های پیر و بیکار تاکسی از صبح تا

- بیشتر
satisfaction
۱۳۹۹/۰۲/۰۴

مطالعه این کتاب مساوی است با اتلاف وقت. یقینا پرفروش بودن کتاب ارتباط مستقیمی با معروف بودن نویسنده دارد وگرنه واقعا حرفی برای گفتن ندارد‌.

masoudmm
۱۴۰۰/۰۵/۲۴

داستان های در و دیواری و مزخرف از نظر سناریو و حس و حالی که به آدم میده، بدترین کتاب داستان کوتاهیکه خوندم در عجبم از نشر چشمه که چرا خودش رو داره خراب میکنه با همچین کتابایی

صبا
۱۳۹۹/۱۰/۲۱

چقدر خوبه که میشه اینجا کتابها را رو دید و مزخرفات رو نخرید

سهراب سپهری
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

یکی از مهمترین مشکلات کتاب این است که چندصفحه از داستان نخست در صفحات میانی داستان دوم است. چطور چنین ایراد فاحشی از دید تهیه کنندگان نسخه الکترونیک جا مانده؟

نغمه میلانی
۱۴۰۱/۰۶/۱۵

اصلا دوست نداشتم،نوشته های بی ربط و بی سر و ته ،داستان ها اصلا جذابیت نداشت

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
«هر ملتی که شکست خورد تالاپی افتاد تو عرفان. ما ملت هم انگار آفریده شده‌ایم برای شکست. اولین رگه‌های عرفان بعد از شکستِ اسکندر پیدا شد، بعدش شکست اعراب، غلیظ‌ترینش هم مال بعد از شکست مغول‌ها بود. حرف من این است که عرفان از جنبهٔ مفعولیتِ آدم‌ها می‌آید.»
mojgan
قوطی خالی قرص، دور از نگاه سپیده، چشمکی به قرص‌ها زد و آرام به سرجای قبلی، کنار گچ‌بری دور لوستر رفت. قوطی خالی قرص چرب بود و کمی سبز، لوستر هم خاموش.
کاربر ۲۱۳۰۳۹۵
پیش از این‌که سپیده به وسط اتاق‌خواب برسد، قوطی قرص از حاشیهٔ گچ‌بری دور لوستر آمد روی زمین، جای قبلیش. «اَه.» پایش به قوطی قرص خورده بود. قوطی قل خورد و رفت زیر تخت.
کاربر ۲۱۳۰۳۹۵

حجم

۱۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۱۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
۱۳,۰۰۰
۵۰%
تومان