کتاب افسانه ۱۹۰۰
معرفی کتاب افسانه ۱۹۰۰
رمان افسانه ۱۹۰۰ نوشته آلساندرو باریکو داستانی درباره مردی است که تمام زندگیاش روی دریا سپری میشود بیآنکه لحظهای پا به خشکی بگذارد.
خلاصه کتاب افسانه ۱۹۰۰
یکی از خدمه کشتی در سال ۱۹۰۰ کودکی را در کشتی پیدا میکند. اسم کودک را ۱۹۰۰ میگذارند. کودک بزرگ میشود و یک شب که همه در کشتی خوابند پشت پیانو مینشیند و شروع به نواختن میکند. او استعدادی ذاتی در نواختن پیانو دارد. چندی بعد ۱۹۰۰ به یک نوازنده چیرهدست پیانو بدل می شود و کارهایش را مردم در بیرون از کشتی هم میشنوند اما ۱۹۰۰ یک نقطه ضعف دارد. او با این که دوست دارد به خشکی برود، نمیتواند پایش را از کشتی، جایی که در آن زاده و بزرگ شده بیرون بگذارد و ارتباط با دنیای خارج برایش غیرممکن است. او از جهانی که آدمها در آن توسط اتفاقات انتخاب میشوند، میترسد، از جهانی که انتخاب و ترجیح در آن ممکن نیست. از جهان پر سر و صدا و بدون موسیقی، از جهانی پر از تصویرهای شلوغ و عاری از زیبایی. جهانی که مستعد بینهایت نیست.
آلساندرو باریکو در این داستان سمبلیک به زیبایی تنهایی انسان را به تصویر کشیده و در کنار آن مفهوم خانه و وطن را منتقل کرده است.
جوزپه تورناتوره کارگردان معروف ایتالیایی در سال ۱۹۹۸ فیلم این کتاب را ساخت که با آهنگسازی انیو موریکونه جاودانه شد.
خواندن کتاب افسانه ۱۹۰۰ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمان و ادبیات داستانی غرب از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
جملاتی از کتاب افسانه ۱۹۰۰
بیشتر از هزار نفر در آن کشتی مسافربری بودیم، و در میان ما همهرقم آدمی وجود داشت؛ از خرپولهای در حال سفر تا مهاجران و مردم عجیب، و ما... و همیشه یک نفر، تنها یک نفر بود که برای اولین بار آن را میدید. مثلاً زمانی که در حال غذا خوردن یا قدم زدن روی عرشه بود، یا اینکه تنها در حال بالا کشیدن و سفت کردن کمر شلوارش... و لحظهای که سرش را بلند میکرد و نگاهش را به افق دریا میدوخت... و در همان حال سر جایش میخکوب میشد؛ قلبش از شدت هیجان به طرز وحشتناکی میتپید، و همیشه، حاضرم قسم بخورم، هر بار او، لعنتی به طرف ما برمیگشت، به طرف کشتی، به سمت همه و به کندی فریاد میکشید: امریکا. سپس همان جا میماند، بیحرکت، درست مثل اینکه بخواهد در عکس ثبت شود؛ انگار او بود که امریکا را ساخته بود؛ مثلاً میتوان فرض کرد که او غروب، پس از پایان کار روزانه و یا یکی از روزهای تعطیل هفته، با کمک فرضا باجناق بنّایش که مرد خوبی هم بوده... اول به سرش افتاده که با تختهچوبهای ارزانقیمتی، چیزی بسازد، امّا اندک اندک ایدههای تازهای به فکرش رسیده و امریکا را ساخته!
حجم
۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
نظرات کاربران
اگر فیلم رو دیده باشین خوندن کتاب خالی از لطف نیست. برای من تجدید قسمت های دوست داشتنی فیلم بود و برداشت فیلمساز از این داستان کوتاه تحسینم رو برانگیخت.
داستانی شاعرانه که خواننده را قدم به قدم غرق در دنیای خود میکند. ترجمه کتاب به روان بودن و زیبایی آن کمک قابل توجهی نموده است. توصیه: کتابهای معدودی وجود دارند که میتوان آنها را به آسانی به همگان و با
یک کتاب معرکه