دانلود و خرید یادداشت های زیرزمینی ترجمه نسرین مجیدی
تصویر جلد کتاب یادداشت های زیرزمینی

کتاب یادداشت های زیرزمینی

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادداشت های زیرزمینی

کتاب یادداشت‌ های زیرزمینی به قلم داستایفسکی از آثار برتر او است که خانم نسرین مجیدی آن را ترجمه کرده است. این کتاب از زبان مردی صحبت می‌کند که به‌خاطر آگاهی بیشتری که نسبت به سایر مردم عادی دارد، به گوشه‌ی تنهایی در زیرزمینش گناه برده است.

درباره کتاب یادداشت‌های زیرزمینی

در کتاب یادداشت‌ های زیرزمینی سرگذشت مردی را می‌خوانیم که در مقابل تمام رفتارهای انسان‌های اطرافش و روشن‌بینی‌های دروغین آن‌ها طغیان می‌کند و خودش را از بقیه جدا می‌داند. این طغیان‌ها تنها در نوشتن یادداشت‌هایش در کنج همان زیرزمین خلاصه می‌شود. مرد زیرزمینی ذهن را به چالش می‌کشد. سوالات فلسفی طرح می‌کند، اما انتظار پاسخی از طرف ما را ندارد و فقط دیوانه‌وار تک‌گویی می‌کند. او افکارش را فقط روی کاغذ می‌آورد و انکار می‌کند که کسی آنها را خواهد خواند. انگار که او با نوشتن را بهانه‌ای برای تخلیه ذهن کلافه شده خودش می‌داند.

این مرد گوشه‌گیر و تنها کاملا خیالی و ساخته ذهن نویسنده است.

خواندن کتاب یادداشت‌های زیرزمینی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

کتاب یادداشت‌ های زیرزمینی می‌تواند برای کسانی که قبلا نیز کتاب های داستایوفسکی را مطالعه کردند و به رمان‌های طولانی علاقه دارند جذاب باشد.

درباره فئودور داستایوفسکی

فئودور داستایوفسکی نویسنده‌ی مشهور و تاثیرگذار روسی بود. او در بیشتر داستان‌های خود درمورد سرگذشت مردمانی عصیان زده، بیمار و روان‌پریش است. او در ابتدا برای زندگی به کار ترجمه پرداخت. در اکثر داستان‌های او مثلث عشقی دیده می‌شود که یعنی خانمی میان عشق دو مرد و یا آقایی میان عشق دو زن قرار گرفته است.

داستایوفسکی در سال 1843 با درجه افسری از دانشکده‌ی نظامی فارغ‌التحصیل شد و شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ پیدا کرد، تا تابستان سال 1844 که سهم ارثی پدری‌اش به خاظر ولخرجی‌های متفاوت تمام شد و اورژنی گرانده را ترجمه کرده و همان سال از ارتش استعفا داد. در زمستان 1855 رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و این گونه وارد محافل نویسندگان و ساختارشکنان بزرگ در شهر سنت‌پترزبورگ شد و شهرتی برای خود کسب کرد. دو سال بعد داستان‌های همزاد، آقای پروخارچین و زن صاحبخانه را نوشت. یک جاسوس پلیس به‌صورت مخفیانه وارد محافل و جلسات آنان شد و موضوعات بحث آن‌ها را به مقامات روسیه گزارش داد و او در روز 22 آوریل 1849 به جرم براندازی حکومت دستگیر شد. دادگاه برای او تقاضای حکم اعدام کرد که تا پای چوبه دار هم رفت اما مشمول به تخفیف شد و به چهار سال حبس در زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. در زمان تبعید و زندان به حملات صرع که تا پایان عمر گرفتارش بود دچار شد و سرانجام در فوریه سال 1881 بر اثر خونریزی ریه درگذشت.

بسیاری از منتقدان فئودور داستایوفسکی را به‌عنوان بزرگ‌ترین نویسنده روان‌شناختی جهان می‌شناسند. رمان یادداشت‌های زیرزمینی او اولین نوشته ادبی اگزیستانسیالیسم در جهان است. اورژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر فریدریش شیلر نمونه‌هایی از کارهای ترجمه او است.

بخش‌هایی از کتاب یادداشت‌های زیرزمینی

وقتی می‌گویم کارمند لجباز و بدخویی بودم دروغ می‌گویم. از سر لجبازی دروغ گفتم. در حقیقت هرگز بدذات نبوده‌ام. خودم را با ارباب رجوع و آن افسر مغرور سرگرم می‌کردم، در حقیقت اصلاً نمی‌توانستم بدجنس باشم. حتی در همان لحظات بدخویی نیز از احساساتی کاملاً متضاد در درون خویش آگاه بودم و همین عواطف دگرگونه و متضاد در وجودم خودنمایی می‌کردند. خوب می‌دانستم که همیشه و در تمام زندگیم چنین احساسات خوبی نیز وجود داشته اما هرگز اجازه بروز نیافته است. چنین عواطفی آن‌قدر عذابم می‌دادند تا شرمنده می‌شدم، مرا عصبی می‌کردند و تا سرحد جنون می‌کشاندند. آقایان عزیز، شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شما است... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید...

نه‌تنها نمی‌دانستم چگونه باید لجباز باشم، بلکه هیچ چیز نمی‌دانستم، نه می‌توانستم بدخو باشم و نه مهربان، نه پست فطرت و نه صادق، نه قهرمان نه حشره، هیچ نمی‌دانستم و حالا زندگیم را در این گوشه می‌گذرانم، و خود را با خیال این بدذاتی به مسخره می‌گیرم، یک مرد عاقل جداً نمی‌تواند چیزی بشود، فقط احمق‌ها هستند که به جائی می‌رسند. بله، مرد متعلق به قرن نوزدهم از نظر اخلاقی باید موجودی فاقد شخصیت باشد. یک مرد دارای شخصیت و فعال موجودی است گرفتار محدودیت‌ها. این نتیجه‌گیری من پس از چهل سال زندگی است. اکنون چهل سال دارم و می‌دانید که چهل سال یعنی عمری بس طولانی، یعنی نهایت پیری.

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۳/۱۹

(۳-۱۴-[۲۲]) "آگاهی خواستگاه رنج است" این کتاب تفسیری از همین جمله ی داستایفسکیه؛ آگاهیِ زیاد، انسان رو به انزوا میکشونه. کتابی به شدت انسان محور و فلسفی که رگه هایی از طنز هم در اون وجود داره، همین ویژگی باعث شده تا

- بیشتر
Arash M
۱۴۰۱/۰۱/۰۵

طریقه نوشتن یک پیام مورد یک کتاب خیلی مهمه. وقتی کشی میاد و میگه هیچی دستتون رو نمیگیره واقعا معلوم نیست منظورش چیه؟ معلوم نیست دنبال چی میگشته و فقط داره احساساتش رو نشون میده. این طور توی قسمت توضیحات

- بیشتر
AS4438
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

کتابی روانشناختی ازنویسنده ای بزرگ باترجمه ای خوب وقابل قبول، کتابی فلسفی، اجتماعی، روانشناسانه و...در کل؛ شاهکاری برای دوستداران داستایوفسکی ، فوق العاده ،بخوانید، ممنون ازطاقچه.

کاربر 1914811
۱۴۰۱/۰۳/۳۰

دوستان واقعاً واقعاً ترجمش خوب نیست ؟ من هنوز نخریدمش خواستم نظرتونو بپرسم ترجمه دیگری که میتونه بهتر باشه سراغ دارید معرفی کنید ممنون .

Saeid Ghorbani
۱۴۰۳/۰۸/۱۹

محشر بود... **اسپویل** این کتاب داستان انسانی است که چهل سال در زیرزمین زندگی می‌کند، با قوانین طبیعی سازگاری ندارد و نقد جدی به اونها داره نتیجه تمام این چهل سال رو قوانین طبیعی میدونه و نمیتونه هیچوقت طبیعتی که از قبل سرنوشتش

- بیشتر
فاطمه
۱۴۰۲/۰۵/۲۱

فقط می‌تونم بگم که کتاب عجیبی بود و نیاز داشت چند جا رو چندین بار بخونم (البته نه بخاطر ترجمه، بخاطر محتوای فلسفی). نگارش بخش اول کتاب که به شکل اتوبیوگرافی بود واقعا جالب بود ولی برای من طوری نبود

- بیشتر
sevin sevini
۱۴۰۰/۰۹/۲۶

یه ترجمه‌ی مزخرف

کاربر ۲۵۲۲۳۵۶
۱۴۰۰/۱۱/۱۷

چه ترجمه مزخرفی

کدام یک بهتر است، یک خوشبختی ارزان یا رنج و درد متعالی؟
Mohammad
به مردی که از پنجره به بیرون پرتاب شده بود حسادت کردم. یک راست به سالن بیلیارد رفتم، فکر کردم شاید بتوانم دعوا کنم تا مرا کتک بزنند و از پنجره به بیرون پرتاب کنند. مست نبودم، چه باید می‌کردم. می‌دانید افسردگی و تنهایی و میل به معاشرت با دیگران آدمی را به رفتارهای جنون‌آمیز وامی‌دارد. اما هیچ اتفاقی نیافتاد و دریافتم که حتی استعداد و لیاقت این را هم ندارم که از پنجره به بیرون پرتاب شوم
Mohammad
تنها مطالعه موجب تسکین آلامم می‌شد، تنها پناهم کتاب بود. هیچ چیز دیگری در اطرافم نبود تا مورد احترامم باشد یا بتواند مرا به خود جذب کند. دچار افسردگی شدید شده بودم، اشتیاق بیمارگونه‌ای برای تضاد و ناسازگاری با خویش پیدا کرده بودم
Mohammad
گاهی با هیچ‌کس صحبت نمی‌کردم و گاه چنان با آنان صمیمی می‌شدم که دوستان بسیاری برای خود پیدا می‌کردم. شرایط روحی من در یک لحظه دگرگون و کاملاً متفاوت می‌شد. شاید هم چنین تغییراتی در اصل وجود نداشت و زائیده تخیلات من بود که در اثر خواندن کتاب به وجود آمده بود
Mohammad
یک فرد فهمیده و عاقل باید برای خود معیارهای بالایی در نظر بگیرد تا پیشرفت کند، بدون این‌که از دیگران متنفر باشد
Mohammad
چنان گریستم که هرگز در تمام عمرم نگریسته بودم. در میان گریه گفتم: «آن‌ها نمی‌گذارند... نمی‌توانم آدم خوبی باشم.»
Saeid Ghorbani
عشق حقی است که یک فرد به دیگری می‌دهد تا او را آزار دهد.
Saeid Ghorbani
آگاهی بسیار نوعی بیماری است، یک بیماری واقعی.
محمد نجفی
از این عصبانی بودم که چگونه این حشره پلید مورد توجه دیگران واقع شده است
عرفان
من در زندگی خود بی‌نهایت رنج کشیده‌ام. تا حدی که شما حتی جرأت ندارید تا نیمه راه آن بیائید. آنچه دارید حاصل عقل و هوش شما نیست، شما خود را فریب می‌دهید. شاید در وجود من زندگی بیشتر از شما باشد. با دقت بیشتری نگاه کنید! ما هنوز نمی‌دانیم زندگی چیست و چه نام دارد. ما را تنها و بدون کتاب رها کنند، ناگهان گیج و سردرگم می‌شویم و از دست خواهیم رفت. نمی‌دانیم به چه پناه ببریم و به کجا متوسل بشویم، چه چیزهایی را دوست بداریم و از چه چیزهایی متنفر باشیم. چه چیز را محترم بداریم و چه چیز را مورد تحقیر قرار دهیم. از انسان بودن خود و داشتن گوشت و خون ناخشنود می‌شویم، از انسان بودن خویش شرمسار خواهیم شد. آن را رسوایی می‌دانیم و تصور می‌کنیم که افرادی هستیم که امکان عمومیت دادن‌مان وجود ندارد. چون مردگان متحرک زاده می‌شویم، چون نسل‌های گذشته‌مان مرده بوده‌اند، ما از والدینی مرده تولد یافته‌ایم و از این ادراک لذت بیشتری خواهیم برد.
Saeid Ghorbani
در حقیقت انسان‌ها، گاهی، به آن‌چه که برایشان خطرناک و مضر است تمایل بیشتری نشان می‌دهند و توجهی به امتیازات و خوبی‌ها ندارند.
sara
من بر این عقیده تأکید دارم که همه اعمال و کردار آدمی بر این اساس انجام می‌گیرد که فرد هر روز و به طور مدام به خویش ثابت کند که یک انسان است نه چیز دیگر. حتی اگر در این راه به نابودی کشیده شود باز هم تمایل شدیدی به اثبات این قضیه دارد.
نون صات
شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شما است... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید...
Parinaz
مردم به بیماری‌هایشان افتخار می‌کنند
Hamid
آقایان عزیز، شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شما است... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید..
کاربر ۵۰۸۷۹۲۹
در حقیقت اصلاً نمی‌توانستم بدجنس باشم. حتی در همان لحظات بدخویی نیز از احساساتی کاملاً متضاد در درون خویش آگاه بودم و همین عواطف دگرگونه و متضاد در وجودم خودنمایی می‌کردند. خوب می‌دانستم که همیشه و در تمام زندگیم چنین احساسات خوبی نیز وجود داشته اما هرگز اجازه بروز نیافته است. چنین عواطفی آن‌قدر عذابم می‌دادند تا شرمنده می‌شدم، مرا عصبی می‌کردند و تا سرحد جنون می‌کشاندند
Andrey
همه ما از زندگی جدا مانده‌ایم، همه فلج شده‌ایم، همه ما کمابیش چنان از زندگی واقعی دور شده‌ایم که نسبت به آن احساس نفرت و انزجار می‌کنیم. حتی نمی‌توانیم تحمل کنیم که کسی آن را به ما یادآوری کند. چرا زندگی واقعی را تلاش و کار سخت می‌دانیم و همه پنهانی با هم توافق داریم که زندگی در کتاب‌ها و نوشته‌ها بهتر است. چرا گاهی دور خود می‌چرخیم؟ در جستجوی چه هستیم؟ خودمان هم نمی‌دانیم.
Saeid Ghorbani
هر لحظه بیشتر نگران می‌شدم اما در عین حال می‌دانستم که همیشه حقایق را بزرگ‌تر از چیزی که بود جلوه می‌دهم.
Saeid Ghorbani
حالا هم معتقدم که عشق حقی است که یک فرد به دیگری می‌دهد تا او را آزار دهد.
فاطمه
باید مثل یک اسفنج اشک بریزم و با دیدن هر تابلوی نقاشی به سلامتی آن هنرمند بنوشم چون شیفته خوبی‌ها و زیبایی‌ها هستم. با خواندن هر نوشته‌ای فوراً به سلامتی نویسنده‌اش بنوشم چون عاشق خوبی‌ها و زیبایی‌ها هستم.
sara

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان