کتاب بچه کشی
معرفی کتاب بچه کشی
کتاب بچه کشی از مجموعهٔ مشاهیر مرگ نوشتهٔ هارولد شکتر و ترجمهٔ امیر مرزبان است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. در مجموعهٔ مشاهیر مرگ مسیر قتلهای فجیع به شیوهای ژورنالیستی روایت شده است. هر ماجرا در هریک از این کتابها میتواند نفس را در سینه حبس کند و فضایی را برایتان ترسیم کند تا کتاب را تمام نکردهاید آن را زمین نگذارید. این مجموعه شش جلد دارد که در هریک قتلی فجیع رخ میدهد.
درباره کتاب بچه کشی
عصر جمعه ۱۳ اوت ۱۹۳۷، مایکل هورباچفسکی دست دو دختر بزرگش، نینای سهساله و جین پنجساله را گرفت و به قنادی محل برد تا برایشان بستنی قیفی بگیرد. سیویکساله و طراح فضای سبز بود، از لهستان مهاجرت کرده بود و با همسر و فرزندانش در دهکدهٔ آیلندپارک در نیویورک زندگی میکرد. وقتی به کلبهٔ دوطبقهشان در پارمارود برگشتند، سه نفر در ایوان جلویی نشسته بودند: وِرا، همسر بیستوسهسالهاش، پدر ورا، کنستانتین تیامچیک و شاگردش، جروم چِری.
همین که دخترها بستنیشان را خوردند، هورباچفسکی آنها را به اتاقخوابشان در طبقهٔ بالای خانه برد. سونیا، خواهر یازدهماههشان، نیز آنجا خوابیده بود. دخترها را در تخت خواباند، رویشان پتو کشید، بوسیدشان و شببهخیر گفت. سپس به اتاقخوابش رفت و تفنگ کالیبر ۲۲ خود را از داخل کمد برداشت، به اتاقخواب دخترها برگشت و دو گلوله به سر سونیای نوزاد و نینای سهساله شلیک کرد.
در کتاب بچه کشی میخوانید که چطور مایکل به قاتلی حرفهای تبدیل میشود.
خواندن کتاب بچه کشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به داستانهای جنایی علاقه دارید و سرنخها را دنبال میکنید تا انگیزهٔ قتل را پیدا کنید مجموعهٔ مشاهر مرگ برای شما نوشته شده است.
درباره هارولد شِکتِر
هارولد شِکتِر نویسندهٔ آمریکایی است که در نوشتن داستانهای مستند جنایی تخصص دارد. دو بار نامزد دریافت جایزهٔ اِدگار شده و نویسندهٔ کتابهای ناداستان مرگبار، اهریمن، درندهخو، منحرف، مجنون، هرزه، پروندههای قاتلین زنجیرهای، پیکرتراش دیوانه، آدمخوار، و شاهزادهٔ جهنم است. شکتر در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو تحصیل کرد و مدرک دکترای خود را تحت راهنمایی لزلی فیدلِر کسب کرد. استاد ادبیات آمریکا و فرهنگ عمومی در دانشکدهٔ کوئینز دانشگاه نیویورک است. همسرش کیمیکو هان شاعر است و دو دختر دارد، لارن الیور نویسنده، و استاد فلسفه، الیزابت شِکتِر.
بخشی از کتاب بچه کشی
«تیر اول که شلیک شد، همسر و پدرزنش سراسیمه پلهها را بالا دویدند و درست وقتی هورباچفسکی قصد جان جین را کرده بود، خود را انداختند داخل اتاق. با دیدن آنها دستپاچه شد، با عجله تفنگ را روی سینهٔ دختر کوچک خالی کرد. ورا جیغی کشید و خود را پرت کرد روی هورباچفسکی. هورباچفسکی او را با دست بهسمتی هل داد، جست به داخل حمام و در را از پشت قفل کرد. تیامچیک با شانهٔ خود ضربهٔ محکمی به در زد و آن را شکست، ولی دیر شده بود. هورباچفسکی با تیغ سلمانی گردن خود را گوشتاگوش بریده بود و نقش بر زمین، در خون خود میغلتید.
سونیا و نینا قبل از رسیدن آمبولانس جان دادند. جین را هم که گلوله به ریهاش اصابت کرده بود به بیمارستان رساندند، اما با وجود تلاشهای کادر پزشکی، ساعت ۳:۴۰ بامداد جان داد.
ورا، مادر دخترها، در وضعیت روحی بغرنجی بود، به او آرامبخش تزریق کردند و پزشک خانواده مراقب احوالش بود. همسایهها سردرگم از مصیبت پیشآمده، هورباچفسکی را مردی «خوشبرخورد و دوستداشتنی» توصیف میکردند که کشتهومردهٔ دخترهایش بوده است. زمان زیادی طول کشید تا ورا به زندگی عادی برگردد و توضیحاتی به پلیس ارائه کند.
بعدها گفت درست در روز جنایت، قبل از صرف شام، هورباچفسکی خبری را در روزنامه خواند که بسیار مضطرب و عصبیاش کرد. خبر دربارهٔ تجاوز و قتل دختربچهٔ چهارسالهای به نام جون کولیبا در منهتن بود؛ آخرین خبر مربوط به رشتهجنایتهایی که بعد از بهار آن سال منتشر شده بود. آن اواخر جنایتهای مشابهی در شهرهای دیگر مثل فیلادلفیا، شیکاگو، و جنایتی بسیار فجیع هم در لسآنجلس اتفاق افتاده بود. طبق اخبار، قتلهای پدوفیلیک، یا آنطور که روزنامهها میگفتند «موج تعرض جنسی» به کودکان، سراسر کشور را فرا گرفته بود.
هورباچفسکی تحتتأثیر این خبر نگران بود مبادا دخترانش قربانی یکی از این هزاران شیطان بوالهوسی شوند که در خیابانهای شهرهای سراسر کشور کمین کردهاند. همسرش از قول او نقل کرد: «روزی نیست که خبر یکی از این جنایات وحشتناک را در روزنامهها نخوانیم. واقعاً میترسم روزی یکی از این آدمهای وحشی جگرگوشههایمان را به دام بیندازد.» از قرار معلوم نتیجه گرفته بود فقط یک راه برای حفظ فرزندانش از این وحشت وصفنشدنی وجود دارد. «عشقوعلاقهٔ هورباچفسکی به دخترانش به حدی بود که حاضر شد به مغزشان شلیک کند، ولی دست آن منحرفان جنسی نیفتند.»»
حجم
۲۳۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۲۳۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
از اون کتاباست که یه نفس تا آخر میری. کتاب خوب و مفیدی بود. بررسی دقیق و مستند یه تعداد جرم و جنایت از یه نویسنده کاربلد که فقط برای ویرگول هایی که میذاشت ذکر منبع نمیکرد و بررسی رفتار
the best
وقایعی دردناک از تجاوز وقتل دختران خردسال درسال ۱۹۳۷ الی ۳۸ ، درامریکا،، هنوزهم دراکثرکشورهای دنیا رواج دارد، این وقایع واقعن دردناک هستند. بیشتر اخبار بود تا کتاب، اخباردردناک ازآدمهای روانی بامشکل جنسی.