با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بگذارید میترا بخوابد
۳٫۳
(۱۲)
خواندن نظراتمعرفی کتاب بگذارید میترا بخوابد
«بگذارید میترا بخوابد» رمانی نوشته کامران محمدی، نویسنده معاصر ایرانی است. این رمان ادامه رمان «آنجا که برفها آب نمیشوند» است. آخرین کتاب این سهگانه هم «اینجا باران صدا ندارد» نام دارد.
«بگذارید میترا یخوابد» یک رمان روانشناختی است و نویسنده بیش از هرکاری میخواهد شخصیتهایش را روانکاوی کند. شخصیتهایی که وجه مشترک زندگیهایشان، خیانت، عشق و فراموشی است.
این اثر سه خط داستانی داستانی دارد. یکی در گذشته که زندگی خواهر و برادری به اسم ایوب و ماریا را روایت میکند، دیگری ماجرای عاشقانه میان ماریا و هیوا و سومی ماجرای رابطه همزمان ایوب با سه زن به اسمهای ستاره، شهرزاد و میترا.
کامران محمدی این سه داستان را جداگانه تعریف نمیکند، بلکه آنها درهم پیچیده هستند و همزمان روایت میشوند و شما احساس میکنید در شبکهای از روابط گیرافتادهاید.
«بگذارید میترا بخوابد»، در واقع سه روز از زندگی ایوب و ماریا است. همانطور که قصهی رمان اول نویسنده، «آنجا که برفها آب نمیشوند» هم سه روز از زندگی روژیار و ریبوار را روایت میکرد. اما محمدی در این رمان هم با استفاده از فلشبک، گسترهی زمانی داستانش را افزایش داده، گذشته را هم وارد ماجرا کرده است. گذشتهای تلخ از دوران کودکی این خواهر و برادر که به روزهای آغاز جنگ مربوط میشود:
«مردی که سرش به زنی گرم است به درد نمیخورد، نباید سراغ ایوب میرفت. ولی چه کسی فکر میکرد اینطوری شود، او که از میترا خبر نداشت. ایوب چنان ماهرانه پنهانش کرده بود که در خواب هم نمیدید. نه، ستاره که بود؛ مردی که میتواند به زنش خیانت کند، به هر زن دیگری هم خیانت میکند. نباید سراغ ایوب میرفت. هیوا باید جواب او را بدهد؛ ایوب بههرحال شاهکار اوست، شاید هم شاهکار ماریا. حالا که فکر میکرد، همه مقصر بودند. ستاره که نتوانسته بود زن خوبی برای ایوب باشد ــ زن خوب، مرد را نگه میدارد ــ ماریا که رسماً مرد معیوبش را به او حواله کرده و خودش معلوم نیست سرش در کدام آخور است، هیوا که هیچ شباهتی به مردها ندارد و بااینحال به خودش اجازه داده وارد بازییی شود که اصلاً قواعدش را بلد نیست...»
نمیتوانم به تو فکر نکنم سیما
محمد حسینی
خدا مادر زیبایت را بیامرزدحافظ خیاوی
آن جا که برف ها آب نمی شوندکامران محمدی
اینجا باران صدا نداردکامران محمدی
روز خرگوشبلقیس سلیمانی
تقدیم به چند داستان کوتاهمحمدحسن شهسواری
ترکش لغزندهآیت دولتشاه
عطر گلهای داوودیدی. اچ. لارنس
هست یا نیست؟سارا سالار
همزادقاسم شکری
رویای مادرمآلیس مونرو
سگسالیآرمان سلطانزاده
شب ظلمانی یلدارضا جولایی
برف محضمعین فرخی
نهنگی که یونس را خورد، هنوز زنده استسعید محسنی
دختری که خودش را خوردسعید محسنی
روز حلزونزهرا عبدی
یادت نرود که...یاسمن خلیلیفرد
ترلانفریبا وفی
لاشه لطیف
آگوستینا بازتریکا
لولی وش واژه هاسیدعلی صالحی
چریکحنانه سلطانی
فواید گیاه خواریصادق هدایت
سال گمشده خوآن سالواتی یراپدرو مایرال
قلب گاوهانیه سلطانپور
در انتهای کوچه در باران شمع را روشن می کنیم، تنهاییاحمدرضا احمدی
حصار موشحسین قسامی
امداد! برای نویسندگان از آغاز تا ۱۳۹۰روی پیتر کلارک
غلامرضا غلامرضا را کشتمهدی میرمحمدی
بریدههایی از کتاب
مشاهده همه (۵)حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۰۰۰
۱۴,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
قسمتهایی از داستان نفس گیر و دردآور بود ولی دوست داشتم
متن کتاب مشکل ویرایشی داشت، در هم پیچیده و گنگ هست، موضوع تکراری خیانت و طرد شدن، به شخصه خوشم نیومد
پنجمین کتاب از طاقچه بینهایت یه کتاب روانشناختی و بسیار خوب از محمدی و دومین کتاب از سه گانه فراموشی. خوب بود و لذت بردم از خوندنش اما کتاب قبلی رو بیشتر دوست داشتم.