دانلود و خرید کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال کامران محمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال

کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال

معرفی کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال

کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال نوشتهٔ کامران محمدی است. نشر سنگ این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ناداستان یا ادبیات غیرداستانی قرار می‌گیرد، خاطرات نویسنده از دوران کودکی‌اش در شمال ایران را در بر گرفته است. این خاطرات بدون خودسانسوری و صمیمانه و ساده روایت شده‌اند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال اثر کامران محمدی

روایت‌های کتاب «مقامات شش‌گانهٔ حسرت‌های شمال» را راحت و لحن نویسنده را صریح دانسته‌اند. گفته شده است که «کامران محمدی» بدون خودسانسوری ما را به سال‌هایی می‌برد که زندگی همه‌مان ساده‌تر و صمیمانه‌تر بود. این نویسنده از دردهای مشترکی حرف زده که بسیاری از ما آن‌ها را تجربه کرده‌ایم یا دست‌کم درباره‌شان شنیده‌ایم. او از این راه تصویری فراگیر و نمونه‌ای به وجود آورده است که ماهیت انسانی آن برای هر فردی در هر سن‌وسالی عمیقاً قابل درک است.‌‌‌‌‌‌‌ کتاب حاضر شامل خاطرات «کامران محمدی» از دوران کودکی او در شمال ایران است. این کتاب شش مقام با نام‌های «تفنگ»، «دوچرخه»، «ساعت مچی»، «ضبط صوت»، «دوربین عکاسی» و «سه‌تار» را در بر گرفته است.

کتاب «مقامات شش‌گانهٔ حسرت‌های شمال» را که نخستین‌بار در سال ۱۴۰۳ در ایران منتشر شد، در گروه «ادبیات اعتراف» به شمار آورده‌اند. «ادبیات اعتراف» سبکی ادبی است که در آن نویسنده یا شخصیت اصلی داستان تجربه‌ها، احساسات و افکار درونی خود را به‌طور صریح و بی‌پرده بیان می‌کند. این نوع ادبیات معمولاً دارای جزئیات شخصی و عاطفی است و می‌تواند شامل اعترافات، پشیمانی‌ها، ترس‌ها، تمایلات یا آسیب‌های روانی باشد. نویسندهٔ این سبک ادبی می‌کوشد رابطه‌ای صمیمی و بی‌واسطه با خواننده برقرار کند. ادبیات اعتراف را به‌دنبال کشف و بیان جزئیات روان‌شناختی و تجربیات فردی شخصیت‌ها دانسته‌اند؛ آنچه که در بسیاری از مواقع می‌تواند در قالب خودشناسی و کاوش در عواطف انسانی و اجتماعی باشد.

همچنین استفاده از کلمهٔ «مقامات» در عنوان کتاب حاضر احتمالاً اشاره‌ای نمادین به مفهومی خاص در زمینهٔ فرهنگی، مذهبی یا فلسفی است. واژهٔ «مقامات» در برخی متون دینی، فلسفی و ادبی به مراحل یا مراتب معنوی اشاره دارد. در ادبیات عرفانی اسلامی، کلمهٔ «مقامات» به مراحل پیشرفت روحانی انسان اشاره دارد که در آن فرد از یک مرحله به مرحلهٔ بالاتری از خودشناسی، تعالی روحانی و نزدیکی به حقیقت می‌رسد. نویسنده ممکن است از این واژه به‌صورت استعاری استفاده کرده باشد تا مراحل مختلف حسرت‌ها، پشیمانی‌ها و تجربیات عاطفی و روان‌شناختی خویش را بیان کند. 

خلاصه کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال

خلاصهٔ یکی از بخش‌های این کتاب به نام «مقام اول: تفنگ» را بخوانید.

نویسنده از دوران کودکی و خاطرات خاص خودش از زندگی در کنار خانواده گفته است. روایت، تصویری از روابط عاطفی و حسی او با مادر، پدر، خواهران و دیگر اعضای خانواده را به نمایش می‌گذارد. «کامران محمدی» از طبیعت و موجودات مختلف مانند جوجه‌ها، گربه‌ها و درخت‌ها به‌عنوان نمادهایی برای بیان احساسات و تغییرات درونی‌اش استفاده کرده است. یک صحنهٔ خاص وجود دارد که نویسنده خاطره‌ای از بچه‌گربه‌ای پرسروصدا که به خانه‌شان آمده و سپس رها شده، بیان می‌کند. این بچه‌گربه را می‌توان نمادی از لحظات ساده و بی‌دغدغهٔ کودکی دانست؛ زمانی که ارتباط با موجودات دیگر و دنیای پیرامون، معنای عمیق‌تری داشت. نویسنده به موضوع «حسرت» اشاره کرده است که که به‌طور خاص با خاطراتی از زندگی گذشته و از دست دادن‌ها مرتبط است. به نظر می‌رسد که نویسنده این حسرت‌ها را به‌عنوان بخشی از تجربه‌های انسانی می‌بیند که در نهایت به‌شکلی مفید در زندگی انسان‌ها نقش دارد؛ همچون بادکش‌های زندگی که خلأهای درونی را پر می‌کنند. این یادآوری‌های کوچک از گذشته با همهٔ شیرینی و تلخی‌هایشان به‌شکلی نمایانگر بخشی از دنیای ذهنی نویسنده و نشان‌دهندهٔ پیچیدگی‌ها و تغییرات درونی او از دوران کودکی به بزرگ‌سالی هستند.

چرا باید کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال را بخوانیم؟

مطالعهٔ این مجموعه خاطره شما را با زندگی کودکی ایرانی در دههٔ ۱۳۵۰ و در شمال ایران آشنا می‌کند.

کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطره از دوران کودکی یک نویسنده پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کامران محمدی

«کامران محمدی» در سال ۱۳۵۰ به دنیا آمد. او نویسنده‌ای ایرانی است که با نوشتن داستان‌های مینی‌مالیستی برای مطبوعات دههٔ ۱۳۷۰ خودش را به دنیای ادبیات معرفی کرد. کتاب اول او مجموعه‌ای از داستان‌های مینی‌مال بود که سال ۱۳۸۱ منتشر شد، اما نام او اواخر دههٔ ۱۳۸۰ با رمان کوتاه «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند» بیشتر شنیده شد؛ رمانی که در واقع رمان اول سه‌گانه‌ای بود به نام «سه‌گانهٔ فراموشی». کامران محمدی کارشناس‌ارشد رشتهٔ روان‌شناسی است و در آثارش عموماً رگه‌های پررنگی از رشته‌ٔ دانشگاهی‌اش دیده می‌شود. او سال‌ها به‌عنوان روزنامه‌نگار و منتقد در رسانه‌های مختلفی فعالیت کرده است. در حوزهٔ نوشتن فیلم‌نامه فعالیت داشته و در فیلم اقتباسیِ «بگذارید میترا بخوابد» که مدتی پس از انتشار کتاب به‌کارگردانی «آرش سنجابی» ساخته شد، به‌عنوان مشاور کارگردان حضور داشته است. او افتخارات گوناگونی را نصیب خویش کرده است؛ برگزیدهٔ جایزهٔ والس با رمان «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند»، برگزیدهٔ جایزهٔ کتاب سال دانشجویی با مجموعهٔ «خدا اشتباه نمی‌کند»، برگزیدهٔ جشنوارهٔ داستان‌های مینی‌مالیستی با تک‌داستان «شمع‌ها خاموش نمی‌شوند» و نامزد نهایی جایزهٔ دوسالانهٔ گلشیری با رمان «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند»؛ همچنین او نامزد نهایی جایزهٔ هفت‌اقلیم با مجموعهٔ «رولت روسی» بوده است. آثار داستانی کامران محمدی عبارتند از «قصه‌های پری‌وار و داستان‌های واقعی» (مجموعه داستان)، «اینجا باران صدا ندارد» (رمان)، «رولت روسی و هشت داستان دیگر» (مجموعه داستان)، «مه» (رمان)، «باغ‌وحش انسانی» (مجموعه داستان) و ناداستان «مقامات شش گانه حسرت های شمال».

بخشی از کتاب مقامات شش گانه حسرت های شمال

«سه سال بعد همین جا مراسم عزاداری داماد برگزار شد. او آن‌قدر رفت جبهه و آن‌قدر آن‌جا ماند که نهایتاً شهید شد. حالا دیگر کم‌کم نوبت ما شده بود. آخرین ماه‌های جنگ بود، اما کسی این را نمی‌دانست. مدرسه‌مان برای آموزش مقدماتی جبهه ثبت‌نام کرد و من هم هر طوری که بود، برگهٔ اجازهٔ والدین را امضاشده تحویل دادم. همین که قرار بود دور از خانه باشیم و شب‌ها را با همسالان‌مان بگذرانیم برای این‌که به پدرم پیله کنم، کافی بود.

رفتیم برای ده روز زندگی در یکی از روستاهای اطراف. محل آموزش‌مان، ساختمانی بود کنار یک جادهٔ بسیار سرسبز روستایی. اطراف ساختمان تا دو سه کیلومتر یا بیش‌تر ساختمان دیگری نبود. تعدادمان به یک گروهان نمی‌رسید. دسته‌ای حدوداً پنجاه نفره می‌شدیم که در اتاق‌های هفت هشت نفره جای‌مان دادند. از ابتدا هم برای‌مان توضیح دادند که موضوع را با کلاس درس و شوخی‌های مدرسه اشتباه نگیریم و جدی باشیم، اما خب، بچه‌ها آن‌طور که باید جدی نبودند و همین کار دست‌مان داد:

یک هفته را در همین ساختمان بودیم. صبح خیلی زود بیدارمان می‌کردند و مسافت زیادی را می‌دویدیم. لباس‌های نظامی پوشیده بودیم و برخورد مربی‌های‌مان هم کاملاً نظامی و رسمی بود. بعد از دویدن و نرمش و صبحانه، کلاس‌های مختلف آشنایی با سلاح و فنون و اصطلاحات رزم را می‌گذراندیم و بعدازظهر هم کم‌وبیش همین طور می‌گذشت. همان جا بود که اولین بار با پدیدهٔ ترسناک «خشم شب» آشنا شدم.»

کاربر ۲۵۷۵۳۳۵
۱۴۰۴/۰۱/۲۰

بسیار عالی و خواندنی بود.

درد نشانهٔ زندگی است. موجودی که درد می‌کشد، یعنی هنوز در حال جنگیدن است.
آذر
بعضی وقت‌ها آدم می‌داند که زندگی طور دیگری پیش می‌رود، اما ترجیح می‌دهد امیدوار بماند و به آینده فکر نکند.
آذر
بعضی وقت‌ها آدم می‌داند که زندگی طور دیگری پیش می‌رود، اما ترجیح می‌دهد امیدوار بماند و به آینده فکر نکند. ترسِ از دست دادن از خودِ از دست دادن بدتر است.
حسین
حسرت‌ها هم شاید بادکش‌های زندگی ما باشند. خلأهایی در وجودمان ایجاد می‌کنند و زندگی را می‌مکند.
حسین
در زمان درست آمد و در زمان درست هم رفت. به حسرت تبدیل نشد. هرچند حسرت‌ها احتمالاً فوایدی هم دارند
حسین
البته که هر چیزی زمانی دارد. گاهی حتی چند لحظه دیرتر، زیبایی و لذت رسیدن به هدف را نابود می‌کند
hani.s
حسرت‌ها هم شاید بادکش‌های زندگی ما باشند. خلأهایی در وجودمان ایجاد می‌کنند و زندگی را می‌مکند. با این حال نفرت ناشی از نداشتن، تأثیر خودش را بر من و هم‌قطارانم گذاشته بود. نداشتن ماشینی که خودش راه برود، نه این‌که نخ به آن وصل کنی و دنبال خودت بکشی، نداشتن توپی که پلاستیکی نباشد، نداشتن کفشی که برق بزند، نداشتن دوچرخهٔ واقعی، نداشتن ساعتی که روی مچت با خودکار نکشیده باشی و واقعاً عقربه داشته باشد،... حتی نداشتن شلوار و پیراهنی که صرفاً اندازهٔ خودت باشد، نه برادر بزرگ‌ترت... و نداشتن تفنگ. چیزی که حس قدرت و توان کشتن واقعی را به تو بدهد.
Alireza2027
خوبی بچگی همین است. آدم خیلی سریع و بدون درد فراموش می‌کند. وقتی به‌شدت سرگرم زندگی است، زمان به‌سرعت می‌آید و می‌رود.
کاربر ۹۳۷۴۷۶۷
مادری انگار برای آن‌ها بیش از کار و خستگی و مهربانی، افتخار است که باد در غبغب می‌اندازند و طور دیگری راه می‌روند.
ghasedak
خوبی خانوادهٔ پرجمعیت این است که همه، همه چیز می‌خورند و کسی بدغذا و سختگیر از آب در نمی‌آید. از ترس این‌که کس دیگری سهمت را نخورد، سنگ هم می‌خوری و عاشق همهٔ خوردنی‌های عالم می‌شوی.
ghasedak

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان