دانلود و خرید کتاب خاکستر گرم شاندور مارائی ترجمه مینو مشیری
تصویر جلد کتاب خاکستر گرم

کتاب خاکستر گرم

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاکستر گرم

شاندور کارولی هنریک گروشمید دی مارا، که به شاندور مارائی( ۱۹۸۹-۱۹۰۰ ) مشهور است، نویسنده مجارستانی است. او در دهه ۱۹۳۰ به‌‌عنوان یکی از خلاق‌ترین رمان‌‌نویسان کشورش بلندآوازه شد. مارائی عمیقا ضدفاشیست بود و پس از جنگ جهانی دوم به دلیل سلطه کمونیست‌ها و شرایط حاکم در کشورش که انتشار آثارش را امکان‌‌پذیر نمی‌‌کرد، در ۱۹۴۸ مجارستان را ترک کرد و نخست کوتاه‌‌مدت به ایتالیا و سپس بلندمدت و تا پایان عمر به ایالات متحده امریکا رفت و هرگز به کشورش بازنگشت. مارائی چندین دهه در تبعید خودخواسته‌‌اش گمنام ماند و آثارش که شامل شعر، ده‌ها رمان و چندین کتاب خاطرات می‌‌شود، ناشناخته باقی بود. سرانجام در سال ۲۰۰۱ «خاکستر گرم» که بار اول در ۱۹۴۲در بوداپست به انتشار رسید، به انگلیسی ترجمه و منتشر شد و در اندک زمان توجه منتقدان صاحب‌ نام انگلیسی‌‌زبان را جلب کرد و در میان ده اثر پرفروش ادبیات انگلیسی‌‌زبان جا خوش کرد. نثر مارائی در «خاکستر گرم» نثری صریح و دقیق و موشکافانه و رئالیست است. پیرنگ داستان که درباره یک مثلث عشقی است تازگی ندارد و بهانه‌‌ای بیش نیست. آنچه رمان را متمایز می‌‌کند جسارت نویسنده در ساختار تجربی اثر است، آن هم ده‌ها سال پیش از میلان‌‌کوندرا و نویسندگان هم‌نسل او. نویسنده فراسوی پیرنگ کلیشه‌‌ای داستان می‌‌رود و به آن بعدی فلسفی و روان‌شناختی می‌‌دهد؛ زیرا رمان در واقع درباره وسواس فکری، تحقیق و کاوش درباره تنهایی انسان، غم، و سرانجام با رسیدن به کمال پختگی، پذیرفتن یک درام روانی است.
sᴍMahdi Ziaei
۱۳۹۷/۱۱/۰۵

امتیاز: ۳.۵ هر داستان‌نویسی عقاید و نگرش به زندگیِ خاص خودشو داره که در آثارش خودشون رو نشون میدن. حالا هرچقدر این تفکرات و نگرش رو بیشتر تو عمق داستان وارد کنه و غیر مسقیم تر عرضه کنه برای من جذاب‌تره.

- بیشتر
omid
۱۳۹۹/۰۸/۰۶

چگونه می‌شود این همه زیبا با کلمات جنگید و بازی کرد...

vihan
۱۳۹۵/۰۳/۰۷

کتاب خوبی بود خیلی دقیق احساسات ضد و نقیض و دل مشغولی های انسانی که بهش خیانت شده رو نشون می داد

هادی
۱۳۹۵/۰۱/۱۸

یکی از بهترین کتاب های هست که تا الان خوندم و دوست دارم یک دفعه دیگه بخونمش😍😍😍

امیر
۱۳۹۴/۰۸/۰۹

عالی

محمد رحیمی
۱۴۰۰/۱۱/۰۶

لذتی غیرمنتظره...! را تجربه خواهید کرد

ماه
۱۳۹۸/۰۱/۱۸

وای بالاخره تموم شد. حوصله ام سر رفت از بس جملات تکراری داشت

«دلم می‌خواست بدانم آیا واقعا چیزی به نام دوستی وجود دارد؟ مقصود فرصت‌طلبی لذت‌بخش دو نفر نیست که می‌بینند درباره بعضی چیزها در بعضی زمان‌های زندگیشان همعقیده‌اند، یا در کارهای خطیر و امیالشان شریکند. این‌ها هیچ‌کدام دوستی نیست. گاهی فکر می‌کنم دوستی نیرومندترین پیوند در زندگی است و در نتیجه نادرترین. پایه‌اش چیست؟ همدلی؟ این واژه توخالی و بی‌محتوا و خیلی ضعیف که اصلاً تداعی‌گر آن نیست که دوتَن در بدترین شرایط پشتیبان یکدیگرند. شاید هم چیز دیگری باشد... شاید در عمق هر رابطه‌ای جرقه‌ای کوچک از شیفتگی شهوانی پنهان باشد.
raha
«این‌طور فکر می‌کنی؟ واژه‌ها مسئله نیستند؟ من که جرئت ندارم چنین چیزی را قاطعانه بگویم. گاهی به نظرم می‌رسد که دقیقا واژه‌هایی که آدم‌ها می‌گویند، یا فرو می‌خورند یا می‌نویسند مسئله‌اند، اگر نگوییم تنها مسئله اصلی‌اند.»
raha
زندگی یک دوئل است که بدون شمشیر انجام می‌شود، اما با وجود این ارزشش را دارد که با تمام نیرو برایش آماده بشویم و خیلی هم خطرناک است.
sepid sh
قضیه وفاداری جز نوعی خودخواهی هراس‌انگیز چیست؟ آیا به پوچی سایر دغدغه‌های بشری نیست؟ وقتی طالب وفاداری هستیم، آیا خوشبختی طرف مقابل را می‌خواهیم و اگر طرف مقابل نمی‌تواند در آن محاق زیرکانه وفاداری خوشبخت باشد، آیا با خواستنِ وفاداری‌اش عشق خودمان را ثابت می‌کنیم؟ و اگر طرف را آن‌طوری‌که خوشبختش کند دوست نداشته باشیم، آیا حق داریم انتظار وفاداری یا هیچ فداکاری دیگری را از او داشته باشیم؟
raha
انگلیسی‌ها بلدند چگونه از خودشان دفاع کنند. آن‌ها انگلستان را در چمدان‌هایشان با خود به آن‌جا می‌برند. افاده بانزاکتشان را، توداریشان را، مسابقه‌های گلف و زمین‌های تنیسشان را، ویسکیشان را، لباس شبشان را که هرشب در همان آلونک‌های سقف حلبی وسط باتلاق تن می‌کنند.
sepid sh
این از آن افکاری است که بعدها به ذهن بیش‌تر اشخاص می‌رسد. بعد ازده‌ها سال گذر آدم به اتاق تاریکی می‌افتد که کسی آن‌جا مرده، و ناگهان یاد کلمات فراموش شده و خروش دریا می‌افتد. مثل این‌که در همان چند کلمه تمام معنای زندگی خلاصه شده، اما پس از اندک مدتی، همیشه آدم از چیز دیگری صحبت می‌کند.
raha
قصر دنیای بسته‌ای بود، مانند آرامگاهی بزرگ از سنگ خارا پر از استخوان‌های پوسیده زن و مردهای نسل‌های گذشته در کفن‌های ابریشم خاکستری یا پارچه‌های مشکی که در حال پوسیدن باشند. قصر حتی سکوت را حبس کرده بود. مثل آدمی که به جرم عقایدش زندانی شده و بی‌حس و حال، با ریش نتراشیده و لباس‌های پاره‌پاره، در سیاه چالی، روی تلی از کاه فاسد پوسیده و کم‌کم تحلیل رفته باشد. قصر خاطرات را نیز، انگار مشتی‌مرده، حبس می‌کرد، خاطراتی که چون قارچ، خفاش، موش، و سوسک در زوایای مرطوب و نمناک خانه‌های قدیم پنهانند. بر دسته درها رد دست‌های لرزان بود، ردی از شور و شوقی دور، چنان‌که حالا دستی دیگر تردید می‌کرد بر آن فشار آورد. تمام خانه‌هایی که در آن‌ها احساسات شدید، خود را با قدرت تمام بر ساکنانشان خراب کرده‌اند، چنین حضورهای نامرئی را تداعی می‌کنند.
raha
«دلم می‌خواست بدانم آیا واقعا چیزی به نام دوستی وجود دارد؟ مقصود فرصت‌طلبی لذت‌بخش دو نفر نیست که می‌بینند درباره بعضی چیزها در بعضی زمان‌های زندگیشان همعقیده‌اند، یا در کارهای خطیر و امیالشان شریکند. این‌ها هیچ‌کدام دوستی نیست. گاهی فکر می‌کنم دوستی نیرومندترین پیوند در زندگی است و در نتیجه نادرترین. پایه‌اش چیست؟ همدلی؟ این واژه توخالی و بی‌محتوا و خیلی ضعیف که اصلاً تداعی‌گر آن نیست که دوتَن در بدترین شرایط پشتیبان یکدیگرند. شاید هم چیز دیگری باشد... شاید در عمق هر رابطه‌ای جرقه‌ای کوچک از شیفتگی شهوانی پنهان باشد.
vihan
قضیه وفاداری جز نوعی خودخواهی هراس‌انگیز چیست؟ آیا به پوچی سایر دغدغه‌های بشری نیست؟ وقتی طالب وفاداری هستیم، آیا خوشبختی طرف مقابل را می‌خواهیم و اگر طرف مقابل نمی‌تواند در آن محاق زیرکانه وفاداری خوشبخت باشد، آیا با خواستنِ وفاداری‌اش عشق خودمان را ثابت می‌کنیم؟ و اگر طرف را آن‌طوری‌که خوشبختش کند دوست نداشته باشیم، آیا حق داریم انتظار وفاداری یا هیچ فداکاری دیگری را از او داشته باشیم؟
Mo0onet
گاهی فکر می‌کنم دوستی نیرومندترین پیوند در زندگی است و در نتیجه نادرترین. پایه‌اش چیست؟ همدلی؟ این واژه توخالی و بی‌محتوا و خیلی ضعیف که اصلاً تداعی‌گر آن نیست که دوتَن در بدترین شرایط پشتیبان یکدیگرند. شاید هم چیز دیگری باشد... شاید در عمق هر رابطه‌ای جرقه‌ای کوچک از شیفتگی شهوانی پنهان باشد.
Mo0onet
حالا... همه‌چیز تمام شده، تو در واقع جوابت را با زندگی‌ای که انتخاب کردی داده‌ای. زندگی ما، کلی که نگاه کنی، همیشه جواب مهم‌ترین سؤال‌هاست. در طی مسیر، مگر مهم است آدم چه می‌گوید، یا چه کلمات و چه ضوابطی برای توجیه خودش انتخاب می‌کند؟ در همین پایان است که جواب سؤالاتی را که دنیا چنین بی‌رحمانه از ما پرسیده، می‌شود در واقعیت زندگیمان پیدا کرد. سؤالاتی از این دست: تو کیستی؟ در عمل چه می‌خواستی؟ به چه رسیدی؟ در چه مقاطعی وفادار یا خائن یا با شهامت یا بزدل بودی؟ آدم موقع پاسخ سعی می‌کند بهترین جواب‌ها را بدهد، صادقانه یا ریاکارانه؛ اینش خیلی مهم نیست. چیزی که مهم است این است که بالاخره آدم با زندگی‌اش پاسخ می‌دهد.
raha
«عاقبت کار ربطی به مردم این دنیا ندارد. آنچه به حساب می‌آید همانی است که در قلبمان باقی می‌ماند.»
Mo0onet
از رنج کشیدن و مردن چیزهای بدتری هم وجود دارد... یکی از دست دادنِ عزت نفس است.
Mo0onet
چون قدرت موسیقی قابل وصف نیست، خطر بزرگ‌ترش این است ممکن است عمیق‌ترین احساسات را در اشخاصی که با هم به آن گوش می‌دهند برانگیزد و ممکن است به این کشف برسند که سرنوشتشان به هم پیوسته است.
Mo0onet
آدم در زندگی می‌تواند هر چیزی به دست بیاورد، با هر چیزی دست و پنجه نرم کند و به زمین بزند، زندگی هر هدیه‌ای را ممکن است پیشکش آدم کند، می‌توان تمام آن‌ها را مال خود کرد، اما سلیقه، تمایل، یا ضرباهنگ دیگری را نمی‌شود تغییر داد، این‌ها همان دیگرگونگی سنخیتش هستند، حالا هرقدر هم که آن شخص به ما نزدیک یا وابسته باشد
Mo0onet
چون ما همیشه آن یکی را دوست داریم، همیشه دنبالش هستیم، و شرایط و تغییرات غیرمترقبه زندگیمان هم چیزی را عوض نمی‌کند... بزرگ‌ترین راز و بزرگ‌ترین هدیه‌ای که به ما داده می‌شود این اقبال است که دو فرد مشابه به تور هم بخورند. خیلی به‌ندرت این اتفاق می‌افتد ــ شاید به این دلیل که طبیعت تمام زور و حیله‌اش را به کار می‌گیرد تا چنین هماهنگی‌ای پیش نیاید ــ شاید هم آفرینش و تجدید حیات به تنش و کشمکشی نیاز دارد که بین دو نفر که اخلاق‌های متضاد دارند، تولید می‌شود. مثل جریان متناوب برق... مثل تبادل انرژی بین قطب‌های مثبت و منفی، حالا فکر کن چه یأس و امید کوری پشت این دوگانگی وجود دارد.
Mo0onet
هیچ‌چیز غم‌انگیزتر یا نومیدانه‌تر از سرد شدن دوستی میان دو مرد نیست. بین یک مرد و زن شبکه ظریفی از روابط و مناسبات همیشه باقی می‌ماند. میان مردها، برعکس، احساس عمیق دوستی متکی بر ایثار است، ما انتظار فداکاری و محبت از یکدیگر نداریم، تنها چیزی‌که می‌خواهیم حفظ پیمانی است که ناگفته بسته‌ایم.
Mo0onet
در قلب جنگل، شب هنوز زنده است، همین‌طور تمام چیزهای مربوط به شب: طعمه، شور حیوانی، آزادی پرسه‌زدن، عشق ناب زندگی، و کشمکش بر سر بقا. این همان لحظه‌ای است که اتفاق فقط میان درختان نمی‌افتد بلکه در درون تاریک قلب انسان نیز رخ می‌دهد، چون قلب هم شب‌ها جوشش احساسات وحشی خودش را دارد، غریزه شکاری به نیرومندی غریزه شکار گرگ یا گوزن نر. شب انسان مملو از انواع رؤیاها، هوس‌ها، خودبینی‌ها، منافع شخصی، عشق دیوانه‌وار، حسد، و عطش انتقام مچاله شده است، درست مثل شب صحرا که پشتش یوز و قوش و شغال پنهان می‌دارد.
Mo0onet
نور و نظم و نظامی که با روز می‌آید لایه‌های اشتیاق و هوس‌های پنهان و کشش‌های برانگیزنده‌ای را که در تاریکی شب به هم پیچیده بودند از هم باز می‌کند.
Mo0onet
خون متشخص‌ترین ماده در دنیاست، و در تمام ادوار وقتی انسان می‌خواست حرف بسیار مهمی به خدای خودش بگوید به رسم قربانی کردن خون می‌ریخت.
Mo0onet

حجم

۱۴۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۲ صفحه

حجم

۱۴۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۲ صفحه

قیمت:
۱۰۱,۰۰۰
تومان