
کتاب یک ساعت همدلی
معرفی کتاب یک ساعت همدلی
کتاب یک ساعت همدلی (ارتباطی در اینجا و اکنون) نوشتهی اروین د. یالوم و بنجامین یالوم و با ترجمهی نازی اکبری، اثری است که نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی تجربههای رواندرمانی در قالب جلسات کوتاه و تکساعته میپردازد و از زاویهای تازه به اهمیت رابطه انسانی، همدلی و صمیمیت در فرایند درمان نگاه میکند. نویسندگان، با تکیهبر دههها تجربه در حوزه رواندرمانی، روایتهایی واقعی و آموزنده از مواجهه با بیماران و چالشهای شخصی خود را ارائه دادهاند. کتاب، نهتنها برای درمانگران و علاقهمندان به روانشناسی، بلکه برای هر کسی که دغدغهی ارتباط انسانی و معنای زندگی را دارد، قابلتوجه است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب یک ساعت همدلی
کتاب یک ساعت همدلی نوشتهی اروین د. یالوم و بنجامین یالوم، مجموعهای از روایتهای واقعی جلسات رواندرمانی است که عمدتاً در قالب مشاورههای تکساعته شکل گرفتهاند. این کتاب، با رویکردی مبتنیبر تجربه و مشاهده، به بررسی اهمیت رابطهی درمانگر و بیمار در لحظهی حال میپردازد و نشان میدهد چگونه حتی در زمان کوتاه، میتوان به بینشهایی عمیق دربارهی خود و دیگران دست یافت. ساختار کتاب بر پایهی داستانهای کوتاه و مستقل است که هرکدام به موضوعی خاص در حوزهی رواندرمانی، روابط انسانی، فقدان، تنهایی، پیری، و معنای زندگی میپردازند. نویسندگان، با بهرهگیری از سبک روایی صمیمی و بیواسطه، تجربههای شخصی و حرفهای خود را با خواننده به اشتراک گذاشتهاند. در این میان، دغدغههای اگزیستانسیال، چالشهای پیری و زوال حافظه، و نقش همدلی و آسیبپذیری در شکلگیری روابط انسانی، محورهای اصلی کتاب را تشکیل میدهند. یک ساعت همدلی، علاوهبر ارائهی نمونههای واقعی از جلسات درمانی، به بازاندیشی دربارهی روشهای سنتی رواندرمانی و امکانپذیری تغییر و رشد در زمان محدود میپردازد.
خلاصه کتاب یک ساعت همدلی
کتاب یک ساعت همدلی مجموعهای از روایتهای جلسات رواندرمانی است که هرکدام بهتنهایی دنیایی از تجربه و بینش را در خود جای دادهاند. نویسندگان، با تمرکز بر جلسات تکساعته، نشان دادهاند که حتی در زمانی کوتاه، میتوان به لایههای عمیق روان انسان نفوذ کرد و تغییراتی معنادار رقم زد. محور اصلی کتاب، اهمیت رابطهی انسانی و همدلی در فرایند درمان است؛ جایی که درمانگر و بیمار، در فضایی امن و صمیمی، به کاوش احساسات، خاطرات و دغدغههای وجودی میپردازند. در روایتهای کتاب، با بیمارانی مواجه میشویم که هرکدام با مسئلهای خاص به جلسه آمدهاند: از سوگ و فقدان همسر، تا احساس بیارزشی، اعتیاد، تنهایی و بحرانهای هویتی. نویسندگان، با رویکردی مبتنیبر «اینجا و اکنون»، تلاش کردهاند به جای تمرکز صرف بر گذشته، بر آنچه در لحظهی حال میان درمانگر و بیمار رخ میدهد، تمرکز کنند. این رویکرد، به بیماران کمک میکند تا الگوهای رفتاری و احساسی خود را در تعامل زنده با درمانگر بازشناسند و فرصت تجربهی رابطهای متفاوت را بهدست آورند. در کنار روایت بیماران، نویسندگان به چالشهای شخصی خود نیز پرداختهاند: از دغدغههای پیری و زوال حافظه، تا سوگ همسر و مواجهه با معنای زندگی در سالهای پایانی عمر. این صداقت و آسیبپذیری، کتاب را از یک متن صرفاً آموزشی فراتر میبرد و آن را به اثری انسانی و تأثیرگذار تبدیل میکند. در نهایت، یک ساعت همدلی تأکید میکند که تغییر و رشد، حتی در کوتاهترین زمانها، ممکن است؛ به شرط آنکه رابطهای اصیل و همدلانه شکل بگیرد.
چرا باید کتاب یک ساعت همدلی را بخوانیم؟
یک ساعت همدلی با روایتهای واقعی و ملموس، تصویری زنده از رواندرمانی و اهمیت رابطه انسانی ارائه میدهد. این کتاب، نهتنها برای درمانگران و دانشجویان روانشناسی، بلکه برای هر کسی که به دنبال فهم عمیقتر از خود و روابطش است، الهامبخش خواهد بود. نویسندگان، با صداقت و شفافیت، از تجربههای شخصی و حرفهای خود سخن گفتهاند و نشان دادهاند که همدلی، آسیبپذیری و حضور در لحظه، کلیدهای اصلی تغییر و بهبود روابط انسانیاند. مطالعهی این کتاب، فرصتی است برای بازاندیشی دربارهی معنای ارتباط، سوگ، پیری و امید به تغییر، حتی در شرایط دشوار.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی بهبود روابط انسانی، تجربهی سوگ، تنهایی، بحرانهای هویتی یا علاقه به رواندرمانی دارند. همچنین برای درمانگران، مشاوران، دانشجویان روانشناسی و هر کسی که به دنبال درک عمیقتر از فرایند درمان و اهمیت همدلی است، مناسب خواهد بود.
بخشی از کتاب یک ساعت همدلی
«آن روز خوب آغاز نشده بود. ساعت سه بامداد با گرفتگی عضلات پا که رهایم نمیکرد از خواب بیدار شدم. بیصدا از تختخواب بیرون رفتم و مراقب بودم همسرم، ماریلین، که در خواب عمیقی فرو رفته بود، بیدار نشود. برای تسکین درد دوش آب داغ گرفتم، تا زمانی که آب ولرم شد، سپس خودم را خشک کردم و به رختخواب برگشتم. گرمای آب عضلاتم را تسکین داده بود و گرفتگیها تا حدی فروکش کرده بودند. سخت تلاش کردم تا دوباره بخوابم. اما وقتی موضوع خواب در میان است، برای من «سخت تلاش کردن» همیشه محکوم به شکست است. دهها سال است بیخوابی کریپتونایت من بوده است. بهتدریج، البته با اکراه، مصرف قرصهای خوابآورم را کاهش میدادم، چون پزشکم معتقد بود ممکن است روند از دست دادن حافظهام را تسریع کنند. چند تمرین تنفسی را امتحان کردم. پشت سر هم با هر دم نجوا میکردم: «آرامش»، و با هر بازدم با خود میگفتم: «راحتی»؛ تمرینی مراقبهای بود که سالها پیش آموخته بودم. اما بیفایده بود ــ آرامشی که با نجوا کردن «راحتی» ایجاد شده بود خیلی زود به مکافات قدیمی دیگرم، اضطراب، تبدیل شد. حواسم را جای دیگری بردم و روی شمردن نفسهایم متمرکز شدم. چند دقیقه بعد متوجه شدم شمارش را فراموش کردهام و ذهنِ همیشه بیقرارم جای دیگری سرگردان شده است.»
حجم
۲۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۲۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه