کتاب مگس ها
معرفی کتاب مگس ها
کتاب مگس ها نوشتۀ ژان پل سارتر و ترجمۀ مهدی روشن زاده است. نشر ثالث این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، نمایشنامهای است که در سه پرده و در سال ۱۹۴۳ نوشته شده است. داستان این نمایشنامه، بازآفرینی روایت اورست و خواهرش الکترا است در انتقامگیری از مرگ پدرشان آگاممنون. آنها میخواهند با قتل مادرشان و همسرش که عاملان مرگ پدرشان بودند، انتقام بگیرند.
درباره کتاب مگس ها
کتاب مگس ها، نمایشنامهای از فیلسوف مشهور، ژان پل سارتر، است. شخصیتهای این نمایشنامه را اساطیر و خدایان یونان باستان تشکیل میدهند و داستان، حول ماجرای برخورد این شخصیتها با یکدیگر شکل میگیرد.
سارتر در این نمایشنامه، رویکرد اگزیستانسیالیستی خود را به نمایش میگذارد و تلاش میکند تا با روایت جدالهای میان اروست و الکترا و میان آنها با زئوس، نقدی از خود کمبینی مردمان را به تصویر بکشد و نخنمایی برخی مناسک مذهبی را، که در آنها افراد در احساس گناهی مادام به سر میبرند به خودسرکوبگری دست میزنند، مورد نقد قرار دهد.
پردۀ نخستِ نمایشنامۀ مگس ها در یک میدان در آرگوس رخ میدهد. در این میدان، تندیس ژوپیتر، خدای مگسها و مرگ با چشمانی سفید و صورتی خونآلود تعبیه شده است.
خواندن کتاب مگس ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان پل سارتر
ژان پل سارتر در سال ۱۹۸۰ به دنیا آمد. وی فیلسوف، فعال اجتماعی و نویسندهای فرانسوی و نیز همسرِ سیمون دوبوار بود. سارتر به آزادی بنیادی انسان و اینکه «انسان، محکوم به آزادی است» باور داشت.
بهطور کلی، دو دوره در زندگی حرفهای سارتر وجود دارد: نخستین دوره، دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفاش، «هستی و نیستی» و دومین دوره، پس از نگارش رمان «تهوع» است.
در دومین دورهٔ حرفهٔ زندگیاش، سارتر بهعنوان روشنفکری فعال از نظر سیاسی شناخته شد. او از طرفداران کمونیسم بود؛ هرچند هرگز بهطور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. سارتر بیشتر عمرش را صرف تطبیق ایدههای اگزیستانسیالیستیاش کرد. وی معتقد بود که انسان باید خودش سرنوشتاش را تعیین کند؛ همچنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی-اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارجاند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
سارتر، در سال ۱۹۶۴، جایزه ادبی نوبل را برنده شد ولی از پذیرفتن این جایزه پرهیز و خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت، توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. این فیلسوف فرانسوی، بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد.
بعضی از فیلسوفان معتقد هستند که سارتر در کارهایش مفاهیم متناقضی را در کنار هم قرار داده است.
او از سال ۱۹۷۳ به بعد، تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داد و دیگر قادر به نوشتن نبود؛ با این همه، کوشید با انجام مصاحبهها، دیدارها و حضور در مراسمها کماکان چهرهای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. او در جایی، از مبارزۀ مردم ایران علیه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزۀ مردم شیلی علیه دیکتاتوری آگوستو پینوشه طرفداری کرد.
بخشی از آثار مهم سارتر عبارتاند از:
رمان تهوع (غثیان)
زنده باد چگوارا
دیوار (مجموعه داستان)
هستی و نیستی (رساله فلسفی)
خروج ممنوع (نمایشنامه)
مردههای بیکفن و دفن (نمایشنامه)
روسپی بزرگوار (نمایشنامه)
گوشهنشینان آلتونا (نمایشنامه)
مگس ها (نمایشنامه)
راههای آزادی
نقد عقل دیالکتیکی (رساله فلسفی)
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر (رساله فلسفی)
ادبیات چیست؟ (رساله ادبی - فلسفی)
اندیشههای درباره مسئله یهود (رساله)
چرخدنده (فیلمنامه)
ژان پل سارتر در سال ۱۹۰۵ درگذشت.
بخشی از کتاب مگس ها
«سرباز اول: نمیدانم این دَم غروب مگسها چه مرگشان است: خیلی زیاد شدهاند و وحشتناک.
سرباز دوم: مُرده بو می کشند و این است که سرِ کیفند. دیگر جرأت ندارم خمیازه بکشم، مبادا که در دک و دهان باز شدهام فرو روند و در ته حلقم جولان دهند. (الکتر لحظهای ظاهر شده و دوباره پنهان میشود.) گوش کن، صدایی برخاسته، صدای قِرچ قروچی.
سرباز اول: این صدا بر اثر جلوس فرمودن آگاممنون بر تخت خود است.
سرباز دوم: اوه آگاممنون که سرین پهنش، الوار اریکه را به قرچ قروچ میاندازد. محال است رفیق، مُردهها وزنی ندارند.
سرباز اول: این افراد عادی هستند که وزنی ندارند. اما او، قبل از آنکه مُردهای باشد از تیره شاهان، مَرد دلزندهای بود برازنده شاهی که، مجموع وزنش، صد و بیست و پنج کیلو بود. این که از او مختصر وزنی باقی نمانده باشد، احتمالش خیلی کم است.
سرباز دوم: با این حساب... تو خیال میکنی که او اینجاست؟
سرباز اول: میخواهی کجا باشد؟ اگر من شاه مُردهای بودم، خودِ من، و اگر هر سال اجازه داشتم تا برای بیست و چهار ساعت، پای به این عالم بگذارم، خاطرجمع باش که بازمیگشتم تا بر تختِ خود جلوس کنم، و اگر میشد تمام روز را بر آن جلوس میفرمودم، و بیآنکه آزاری برای کسی داشته باشم، خاطرههای خوش سابق را به یاد میآوردم.
سرباز دوم: تو این را میگویی برای اینکه زندهای. اما اگر، دیگر یک آدم زنده نبودی، شاید همانقدر عیب و ایراد داشتی که دیگر مُردهها. (سرباز اول کشیدهای به صورت او میزند.) آهای! آهای!
سرباز اول: این برای خیر و صلاح توست؛ نگاه کن، به یک ضرب هفت تا کشتهام، یک دسته کامل.
سرباز دوم: مُردهها؟
سرباز اول: خیر. مگسها. دستهایم پر خون است. (دستهایش را روی نیمشلواری خود کشیده و خشک میکند.) مگسهای کوفتی.
سرباز دوم: ای کاش به لطف خدایان میشد که تنها، صورت وهمی آنها به دنیا میآمد. کمی به این مُردهها توجه کن: لام تا کام حرف نمیزنند، طوری آرامیدهاند که هیچ مزاحمتی برای یکدیگر ندارند. فرق نمیکند، این مگسهای سقط شده هم، میتوانند مثل آنها باشند.
سرباز اولزبان به دهن بگیر، اگر به تصور خود راه میدادم که در اینجا هیکل خیالی مگسها وجود دارد، تازه، علاوه بر آن. سرباز دوم
چرا که نه؟
سرباز اول: میفهمی چه میگویی؟ با این شکل که میلیونها حشره در روز میمیرند؛ اگر دستی پیدا میشد و همه آنهایی را که از تابستانِ گذشته تاکنون تلف شدهاند، در شهر رها میکرد؛ احتمالا به ازای هر صورت زنده آنها، الانه با سیصد و شصت و پنج هیکل خیالی مواجه بودیم که دورِ سرمان چرخ میزدند. اَخ! شاید که در فضای بیمزه شکرین مگس آلود، مگس میبلعیدیم، هوا میخوردیم و مگس پایین میدادیم، و خط به هم پیوسته چسبناکی از مگسها را به درون ریهها و دل و رودههایمان میریختیم... بگو ببینم، شاید برای همین حرفها است که بوهای عجیب و غریبی در فضای این تالار پراکنده است.
سرباز دوم: به! بوی عفونت چند انسان مُرده، برای پر کردن فضای تالاری به مساحت هزار فوت مربع، مثل همین تالار، کفایت میکند. گفته میشود که مُردههای ما دهان بدبویی دارند.»
حجم
۱۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه بد