کتاب او؛ یک زن
معرفی کتاب او؛ یک زن
کتاب او؛ یک زن نوشته چیستا یثربی است. در این کتاب، داستان زنی روایت می شود که در سن ۱۶ سالگی با یکی از نزدیکان پدرش در استرالیا ازدواج می کند اما به دلیل مشکلات روانی همسرش بعد از زمان کوتاهی از او جدا میشود و به ایران بر میگردد.
دو سال بعد از جدایی برای به دست آوردن کار به یک مصاحبه شغلی شرکت کرده است عاشق رئیس خود می شود و این عشق منجر به اتفاقات تازهای در زندگیاش میشود. داستان با یک آدم دزدی شروع میشود و هیجان داستان بسیار بالا است.
خواندن کتاب او؛ یک زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب او؛ یک زن
بعدم از ترس، کیف رو انداختم همون جا و فرار کردم. سوار اولین ماشینی که دیدم شدم... تقصیر خودم بود؛ دیگه بچه نیستم! اگه اون آقا سهراب بهموقع نرسیده بود... پدرم گفت: محیطبانه رو میگی؟ هر چی خواستم بهش شیرینی بِدم قبول نکرد! گفت: وظیفهاش رو انجام داده... به زور لبخند زدم... وظیفه؟ مگه کسی امروز میدونه وظیفهاش چیه؟ پدر گفت: میگه فکر کنین دخترتون یه بچه آهو بود؛ اون مردکم شکارچی! ...من باید نجاتش میدادم؛ الانم از صبح تا حالا بیرون نشسته؛ نه چیزی خورده؛ نه جایی رفته. نگرانته! میگه چرا اینقدر قرص دوز بالا میخوری؟ پرسیدم: شما که حرفی نزدید؟ مادرم گفت: ما چی بگیم دخترم؟ خودمونم نمیدونیم که! در باز شد. پرستاری آمد. سلام داد. خوشاخلاق بود؛ نبض و فشارم را گرفت و سرم را تنظیم کرد. گفت: هیچیت نیست. شوکه شده بودی. فشارتم افتاده بود. همین! تا فردا صبح میری خونه. پدر گفت: پس من میرم خبر خوب رو به این آقا سهراب بدم. گناه داره بنده خدا! نه ناهار خورده؛ نه شام. مادرم گفت: براش یه چیزی بگیر؛ شاید خجالت میکشه طفلی! دو پرس بگیر با هم بخورین! تو هم گشنهای. پدر گفت: والله این همهاش میگه گشنه نیستم. میگه توی مأموریت چیزی نمیخوره! خجالتیه! پدرم رفت. مادر سرش را روی سینهام گذاشت؛ قطرات اشکش را حس کردم.
حجم
۲۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
مثل بقیه ی رمان های خانم یثربی، درهم و برهم. شلوغ و پلوغ. راست و دروغ قاطی. با اندیشه های دینی و سیاسی ثابت قبلی. من اصلا نپسندیدم. انگار یک سری شخصیت را ریخته باشی توی قبلمه و هی هم
رمان خوبی بود .ولی تو راست و دروغ آدم سردرگم میشه .بعد نبود .
کتابی سرشار از التهاب و استرس،روح و روان شما واقعا به هم میریزد. داستانی سرشار از تعلیق و بیان بخشی از یک حقیقت یا روایت نادرستی از یک حقیقت در هریک از قسمت ها توسط یک راوی جدید،یا توسط راوی قبلی
به نظرم خیلی گنگ و تخیل بیش از اندازه و درهم برهم بودنه داستان از اواسط کتاب خسته کننده بود و آشفته نوشته شده بود بی معنا هم تموم شد. با اینکه من تعریف این کتاب و شنیده بودم که
قلم خانم یثربی رو دوست دارم ، تشبیه های زیبایی دارد ، در زندگی شخصی هم ایشون زن بسیار قدرتمندی هستند اما متاسفانه این کتاب را از نظر داستانی دوست نداشتم ، هر چه جلوتر میرفتیم آدمهای زیادی وارد میشدند
سلام. من اصلا این کتاب رو نپسندیدم، علاوه بر غرض ورزی واقعا به دور از منطق و بی محتوا بود، معلوم نبود قراره رنج های یک زن رو بشنویم، معلوم نبود قرار درک کنیم آفت سیاست رو، هیچ چیز مشخصی
معلوم بود با غرض ورزی نوشته شده. واقعا غیر منطقی و درهم برهم بود.... پر از روابط احمقانه که آدم تو فکرشم نمیتونه اینقدر ساده لوحانه بنویسه...
متاسفانه نویسنده خیلی خیلی درهم نوشتند و اصلا باور پذیر نبود و خواندن آن را پشنهاد نمی کنم
اصلا جذاب نبود خیلی بدون توصیف و پراکنده نوشته شده
آخرش چی شد؟