دانلود و خرید کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد سلمان امین
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد نوشتهٔ سلمان امین است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد داستانی از نویسندهٔ ایرانی، سلمان امین است. کاکا پسری است که در خانواده‌ای جنگ‌زده در خرمشهر متولد شده است. یکی از چشم‌های او لوچ است، یکی از پاهایش بلندتر از دیگری است و دست راستش ۶ انگشت دارد، خانوادهٔ او چندان بسامان نیست و کاکا سختی‌های زیادی را متحمل می‌شود، عروسی خواهر بزرگش و رفتنش به کویت که برایش مثل مادر بود، سرطان سینه و افسردگی مادرش، مرگ خواهر دومش از سرطان، فرار خواهر سوم با پسر محبوبش و... . خودش در داستان تعریف می‌کند: «من درست با شروع جنگ به دنیا آمده بودم. همه منتظر بودند جنگ تمام شود جز من. نه اینکه از جنگ خوشم می‌آمد یا چی. منظورم این است که تمام‌شدنِ چیزی برای کسی که شروعش را به یاد ندارد کلاً بی‌معناست. برای خواهرهایم یا تمام کسانی که زمانی صلح را دیده بودند یک چیزی، ولی من که زندگی را وسط آن آشوب آغاز کرده بودم نمی‌فهمیدم دنیای بدون جنگ چطور دنیایی است. در نتیجه انتظارش را هم نمی‌کشیدم. اما غم‌انگیز بود که عمر یک عالَم از کسانی که چشم‌به‌راه این پایان بودند به دیدن آرزوی‌شان قد نداد. حالا که ته کشیده می‌فهمم؛ جنگ چیز خیلی مزخرفی است.»

سلمان امین در «کاکا کرمکی»، داستان یک متولد اوایل دههٔ شصتیِ جنگ‌زده و سختی‌کشیده را روایت می‌کند و او را تا ۱۶ سال بعد همراهی می‌کند تا ما را در سرنوشت به‌هم‌پیچیده و رقت‌بار او سهیم کند. راوی داستان خود کاکا است که در زمان حال از زندگی‌اش تعریف می‌کند، لحن او رک و بی‌پیرایه و شخصیتش بسیار شبیه به هولدن کالفیلد «ناتور دشت» سلینجر یا «مومو»‌ی رومن گاری در «زندگی در پیش رو» است. او مدام وقایع پیرامونش را تحلیل و تفسیر می‌کند و تلاش می‌کند به زندگی‌اش معنا ببخشد. حتی زمانی بر اثر فشارهای زیاد تصمیم می‌گیرد خود را گم و گور کند و به‌جای فرزند یک خانوادهٔ ارمنی جا بزند.

داستان کاکا کرمکی که سخت به دنیای خود معترض است ممکن است داستان هزاران نفر از انسان‌هایی باشد که روزهای تلخ جنگ و مصیبت و آوارگی‌های آن را تجربه کرده‌اند، عزیزترین‌هایشان را در آن از دست داده‌اند، زندگی خود را باخته‌اند و آثار این جنگ تا مدت‌ها زندگی آن‌ها را رها نکرده است.

سلمان امین، نویسنده‌ای رو به پیشرفت با سبک خاص خود است که پیش از این، رمان‌‌های «قلعه‌‌مرغی، روزگار هرمی»، «انجمن نکبت‌‌زده‌‌ها» و «پدرکشتگی» را منتشر کرده است.

خواندن کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

«نیمهٔ قشنگ‌تر زندگی‌ام از چنگ رفت، اما هنوز نمی‌دانم از جان خودم چه می‌خواهم. حالا که به این‌جا رسیده‌ام بگذارید به‌تان بگویم که کار اصلاً از کجا شروع شد. اعتراف به نقاط تاریک روح شاید تحسین‌برانگیز باشد، اما من یکی واقعاً گندش را درآورده‌ام. کافی است کسی احتمال وجود عیبی را در من بدهد تا من با کمال میل از خودم گناهکاری نابخشودنی بسازم. جوری اعتراف می‌کنم که حتی قهارترین بازجوها هم من را به آرامش دعوت می‌کنند. ممکن است این حرف‌ها من را از نقطه‌نظر روانی آرام کند، اما مسلماً یک جو آبرو برایم نخواهد گذاشت. حرف‌هایی که بعد از شنفتنش یا به عقلم شک خواهید آورد یا به صداقتم. احتمالاً بعد از خواندنش خواهید گفت من خل‌وضعم یا گرفتاری‌های روانیِ پیچیده‌ای دارم، راستش این همان فکری است که من در مورد خوانندهٔ این نوشته‌ها می‌کنم. کسی چه می‌داند؟ شاید همهٔ ما حق داشته باشیم.

می‌دانم که موقع خواندن این سطرها غم غریبی همراه با لبخند سرتاسر وجودتان را فراخواهد گرفت یا گاهی من را به خاطر بی‌شرمی‌ها و خطاهایم سرزنش خواهید کرد. اما این چیزها چندان برایم مهم نیست. من فقط می‌خواهم بنویسم.

من در یک خانوادهٔ متوسط، مذهبی و پُرتخم‌وترکه چشم به جهان گشودم؛ خانواده‌ای که بعد از حضور من همچنان متوسط و مذهبی باقی ماند، اما دیگر نمی‌شد به‌اش گفت پُرتخم‌وترکه.

پسر اول و فرزند ششمِ یک ایل هشت‌نفره. مادرم حسابی خوش‌زندوزا بود. پنج خواهر بزرگ‌تر از خودم داشتم که اولی، مینا، هجده سال زودتر از من به دنیا آمده بود ـ این را نگفتم که از همین حالا بخواهید سن او را تخمین بزنید، گفتم که بدانید پدرم چه صبر و حدت خستگی‌ناپذیری برای پس انداختن من به خرج داده است. از قرار معلوم چون برای آمدن هول می‌زده‌ام دکترها بعد از شش ماه با عمل سزارین به خیال خودشان کَلَک کار را می‌کنند؛ اما این تازه اول راه من بود.

در مراسم اسم‌گذاران، پدربزرگم ــ بابای رئیس ــ نامم را به افتخار خودش گذاشت کاکا. این یک اسم جنوبیِ اصیل است. ما اصالتاً مال خرمشهریم، آوارهٔ تهران. او درست در روزهای منتهی به ورود من به دلیل اقامت زیاده‌ازحدش روی زمین داشت باروبندیلش را برای سفر آخرت جفت‌وجور می‌کرد. برای همین هم خیلی دوست داشت یکی باشد که راهش را ادامه بدهد. موضوع بقا به‌قدری برایش جالب بود که نام مستطاب خودش را برای کوچه برگزیده بود: بن‌بست سومِ کاکا. آن وقت‌ها این چیزها حساب‌وکتاب که نداشت. اسم قدیمی‌ترین آدم را می‌گذاشتند روی کوچه‌وخیابان. حالا سهم پدربزرگ من هم شده بود یک بن‌بست دردار.»

علیرضا
۱۳۹۸/۰۸/۰۸

کاش همان جور که فراموش شدم، می توانستم فراموش کنم. این را کاکا گفته است ، راوی داستان. کاکا با یک فلاش بک آغاز شده است. فلاش بکی که با جزییات آن در نیمه دوم کتاب و در یکی از

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۹/۰۳/۳۰

کتاب ۲۹۴ از کتابخانه همگانی، با اینکه کتب قبلی نویسنده ( قلعه مرغی ، پدر کشتگی، انجمن نکبت زده ها ) را قبلا در اپلیکیشن دیگری خریده بودم، ولی این کتاب اولین نوشته ای بود که از ایشان خواندم. داستان خوب

- بیشتر
محمود
۱۳۹۹/۰۲/۱۵

داستانی به شدت جذاب و خواندنی. وقتی پنج صفحه ابتدایی را می‌خوانید، دیگر کنار گذاشتن کتاب برایتان دشوار می‌شود. به قدری این کاکای داستان جذاب است که دوست داشتم واقعی بود و چند کلامی باهم صحبت می‌کردیم. کتاب یک زندگی

- بیشتر
Sina Iravanian
۱۳۹۹/۰۱/۰۵

کاکا کرمکی، شخصیت اعصاب‌خردکنی که بشدت دلم برایش تنگ خواهد شد. کمتر کتابی خوانده‌ام که نثری به این زیبایی داشته باشد. قصه گویی خوب، پایان خوب، داستان عمیق و از همه مهم‌تر برای من این‌که نویسنده هیچ‌جا سعی نکرد با

- بیشتر
geneva
۱۳۹۷/۱۲/۲۷

نثر به نسبت قوی و لحن زیبایش من رو به داستان جذب کرد میشه گفت از اون کتاب هایی بود که کنار گذاشتنش سخته تو این مدت ادبیات ایران سهم قابل توجه تری رو در طاقچه بدست اورده که مایه خوشحالیه

Mohadese
۱۳۹۹/۰۳/۱۴

در یک کلام فوق العاده بود!!!! داستان پسر بچه ای عجیب که نگاه جذابی به دنیا داره! اصطلاحات جذابش نشون میده نویسنده برای نوشتن کتاب وقت گذاشته و تحقیق کرده. نیمه اول داستان رو خیلی خیلی خیلی دوست داشتم، اما کتاب تا

- بیشتر
Behnam Beh
۱۴۰۰/۰۷/۲۴

خوندن این کتاب رو بعد از مقاومت زیادی آغاز کردم. بر خلاف انتظارم کتاب خوب و جذابی بود و اصلا از خوندنش پشیمون نیستم، ولی متاسفانه ایرادات مهمی هم داشت: ۱.شخصیت اصلی داستان(کاکا) بنا به دلایلی وارد یک خانواده ارمنی می‌شه

- بیشتر
مریم اژدری
۱۴۰۰/۰۷/۲۳

همیشه توصیه می شود که در نقد نکات مثبت کار مقدم بر ذکر نکات منفی باشد تا جنبه ایجابی نقد تقویت گردد ولی من در خصوص این اثر ابتدا به ذکر نکات منفی می پردازم. حقیقتش داستان برای من جذاب

- بیشتر
کاربر ۹۶۰۲۱۳
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

عالی بود .عالی . چقدر اشنا بود. روانشناسی خود شناسی جامعه شناسی و...چقدر تربیت انسانها مهمه .چقدر محبت کردن به فرزند مهمه .اشکم دراومد واقعا

Mono
۱۴۰۱/۰۸/۲۲

قصه‌ی کاکا، پسر معلولی که از زمان به‌دنیااومدنش غرق در بدبختی شده و توی سن خیلی کم مجبوره خودش گلیمش رو از آب بیرون بکشه، تا حدی عجیب، کمی غیر قابل باور اما جذابه. روند داستان خیلی خوب و گیراست، متن

- بیشتر
هیچ دشمن خونی‌ای نمی‌تواند این‌طور روح‌وروان آدم را به هم بریزد، اما دوستان چرا، آن‌ها می‌توانند.
کاربر ۳۴۱۱۴۰۹
بچه که فقط زاییدن نیست، بزایی و زیرش نزایی شرطه.
سیّد جواد
برای زنده ماندن تنفر هم به اندازهٔ دوست داشتن لازم است.
سیّد جواد
اگه بخوای خیلی بد باشی اشتباهه، ولی اگه زیادی خوب باشی خیلی‌خیلی اشتباهه. چون حقت رو می‌خورن یه آب هم روش. بد بودنِ من بقیه رو می‌کُشه. خوب بودنم خودم رو.
سیّد جواد
بدیِ معصومیت این است که بعد از اولین گناه آدم دیگر هیچ‌وقت به روزهای پیش از آن برنمی‌گردد.
سیّد جواد
حرف‌های نزده را همیشه می‌شود زد، ولی پس گرفتن حرف‌هایی که زده شده چندان ساده نیست.
علیرضا
بدیِ معصومیت این است که بعد از اولین گناه آدم دیگر هیچ‌وقت به روزهای پیش از آن برنمی‌گردد. پس از آن روز دیگر فکر آدم شدن برای همیشه از سرم افتاد.
mahdi
فقط من ماندم و منیژه. منیژه نزدیک‌ترین خواهر به من است، با سه سال اختلاف سنی. در واقع منیژه اسمی بود که ما صدایش می‌زدیم. نام اصلی‌اش توی سجل «دخترتمام» است. دخترتمام یک دعای پنهانی با خداست که معنی سادهٔ آن این است «خدای بزرگ، اگر ممکن است در دفعات بعدی جنس دیگری برای ما بفرستید، متشکرم.»
سیّد جواد
بعد از ازدواج عشق کاملاً منهدم می‌شود
سیّد جواد
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد.
سیّد جواد
امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
Faranak_naseri_
آدمی که کسی تو زندگیش نباشه، آدمِ خطرناکیه. این یعنی هیشکی توی این دنیا دوست‌داشتنی نیست که یه نیم‌نگاهی به‌ش بندازی. آدم این‌طوری زیاد دووم نمی‌آره. آدم‌ها باید همدیگه رو دوست داشته باشن. این تنها راهیه که شاید بشه باهاش زندگی رو تحمل کرد.
سیّد جواد
خوبیِ کر بودن یکی این است که کسی آن را نمی‌بیند. مشکل‌ساز هست، ولی ترحم‌برانگیز نیست.
سیّد جواد
کاش خود خدا می‌آمد چند کلمه‌ای با بنده‌هایش حرف می‌زد تا دل آدم قرص شود، حداقل با بنده‌هایی که از نظر روانی دارند پاره می‌شوند.
Faranak_naseri_
خونه به آدم‌هاش خونه‌ست.
سیّد جواد
آدم باید چیزهایی را که دوست می‌دارد، دودستی بچسبد. نباید بگذاریم دوستی‌ها با فاصله‌ها آزمایش شوند. امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
amirfarhadh
تنها راهی که می‌شد از طریق زندگی به آرامش رسید همین مرگ بود.
سیّد جواد
حالا که دیگر در مدارس خبری از نمره نیست، این حرف‌ها مسخره است، اما آن روزها ما می‌مُردیم تا نتیجهٔ امتحانات‌مان برسد. بیست و پنج صدم می‌توانست کار بیست نمره را بکند؛ فرق نُه و هفتاد و پنج با ده گاهی یک سال از عمر آدم بود.
سیّد جواد
مَرده و دردش. مگه این‌که آدم نامرد باشه که بی‌درد بمونه. آدم نامرد هم که زیر دست‌وپا ریخته. تو سر سگ بزنی دوتا می‌رینه برات. نامردها دست می‌دن ولی دل نمی‌دن.
سیّد جواد
هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
نرگسجون

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان