دانلود و خرید کتاب بازمانده چاک پالانیک ترجمه فرناز بهنام نیا
تصویر جلد کتاب بازمانده

کتاب بازمانده

نویسنده:چاک پالانیک
انتشارات:مهرگان خرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۵۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بازمانده

کتاب بازمانده نوشتهٔ چاک پالانیک و ترجمهٔ فرناز بهنام نیا است و مهرگان خرد آن را منتشر کرده است. داستانی دیگر از نویسندهٔ داستان باشگاه مشت‌زنی؛ با همان حال و هوای آوانگارد و هیجان‌انگیز و در خور تأمل. 

درباره کتاب بازمانده

بازمانده رمانی نوشتهٔ چاک پالانیک، نویسندهٔ معروف آمریکایی است. او پس از انتشار رمان «باشگاه مشت‌زنی» و گرفتن جوایز ادبی متعدد، مشهور شد. دیوید فینچر، کارگردان آمریکایی در سال ۱۹۹۹ بر اساس این رمان فیلم fight club را ساخت.

«بازمانده» که اولین بار در فوریه ۱۹۹۹ منتشر شد، داستان فردی به نام «تِندر برانسون» است. او پیرو یک مذهب ساختگی به نام «کریدیسم» است که عقاید خاصی دربارهٔ ازدواج و مرگ دارند. آنها همیشه منتظر پیامی از طرف خدا هستند که به آنها بگوید کی خودشان را به او برسانند؛ یعنی خودکشی کنند.

داستان از جایی آغاز می‌شود که تِندر در اتاق خلبان بوئینگ ۴۰۰-۷۴۷ نشسته است و داستان یک هواپیماربایی را در جعبه سیاه هواپیما ضبط می‌کند. او در هواپیما تنها است و تمام خدمه و مسافران را آزاد کرده. تندر از طرف کلیسای کریدیش مامور شده بود تا به عنوان خدمتکار، بیرون کار کند و عایدی‌اش را به کلیسا بدهد. او از بازماندگان یک خودکشی داوطلبانه دسته جمعی کلیسایش است که نتوانستند به قسم خود وفادار باقی بمانند و دست به خودکشی نزدند. تندر داستانش را از زمانی که از خانه خارج شد و برای خدمت‌کاری به خانه شخصی رفت شروع می‌کند. از کسانی می‌گوید که طبق رسم آنها منتظر ندای خودکشی و رستگاری بودند و از اسم قراردادی‌اش که درواقع یک درجه در کلیسای انها بود. تندر با دختری به نام فرتیلیتی آشنا می‌شود که همکیش او است. آنها با هم ملاقات می کردند تا این که یک روز صبح دختر به فرودگاه می‌رود تا با هواپیمایی به سیدنی پرواز کند. تندر متوجه می‌شود که کسی قصد دارد آن هواپیمارا بدزدد و نابود کند، پس دختر را تعقیب می‌کند و می‌بیند که او اسلحه‌ای را از مردی می‌گیرد و داخل هواپیما می‌شود. تندر به دنبال هواپیما‌ربای اصلی می‌گردد تا این که طی جریانی غیر قابل باور متوجه می‌شود که خود او قرار است این کار را بکند.

فصل‌های داستان از انتها به ابتدا می‌روند و فصل یک داستان درواقع فصل انتهایی است. پالانیک داستانی ساختارشکنانه خلق کرده است. داستانی هیپنوتیزم‌کننده، مرعوب کننده، که دورنمایی مضحک از زندگی مذهبی افراطی و قیدو بندهای خودساخته انسان امروزی می‌دهد.

خواندن کتاب بازمانده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بازمانده

«امتحان می‌شه، امتحان می‌شه، یک... دو... سه. امتحان می‌شه، امتحان می‌شه، یک... دو... سه.

شاید این جواب بده. نمی‌دونم. اصلاً نمی‌دونم صدای من رو می‌شنوید یا نه.

اما اگه صدام رو می‌شنوید، به حرفام گوش کنید. اگه گوش می‌کنید پس باید بگم این داستانِ همهٔ اون چیزیه که خراب شده. این صدای ضبط شدهٔ پرواز ۲۰۳۹ ه. بهش می‌گن جعبه سیاه اما حتی رنگشم نارنجیه، یه حلقه سیمه که صدای همه‌چیز رو برای همیشه توی خودش ضبط می‌کنه. چیزی که شما می‌شنوید همهٔ ماجراست.

و ادامه بدید.

حتی اگه این سیم رو اون‌قدر داغ کنید که از گرما رنگش سرخ بشه، بازم برای شما دقیقاً همین قصه رو تعریف می‌کنه.

امتحان می‌شه، یک... دو.... سه.

و اگه دارید گوش می‌دید باید همین اول کار بدونید همهٔ مسافرا سالم و سلامت توی خونه‌هاشون هستن.

مسافرا توی جزایری که بهش نیو هیبرید می‌گفتن، از هواپیما پیاده شدن. بعدش وقتی که فقط من و اون توی آسمون بودیم، خلبان هم یه جایی وسط آب با چتر نجات از هواپیما پرید، جایی وسط آب. یه جایی که شماها بهش می‌گید اقیانوس.

بازم این موضوع رو تکرار می‌کنم که من قاتل نیستم. من توی این پرندهٔ هلندی تنهام.

اگه هنوز بهم گوش می‌دید باید بدونید که من توی کابین خلبان هواپیمای ۲۰۳۹ تنهام؛ همراه با درِ بطریای نوشیدنی که جلوی شیشهٔ جلوی هواپیما چیده شده‌ن. این جا یه خورده از غذاهای نصفه و نیمه مثل مرغ سوخاری و بیف استروگانوف باقی مونده و سیستم تهویه بوی غذاها رو از بین برده. مجله‌ها روی همون صفحه‌ای که خوانندگانشون اونا را می‌خوندن، باز موندن. با وجود صندلیای خالی هر کی وارد هواپیما بشه فکر می‌کنه همهٔ مسافرا رفته‌ن دستشویی. حتی از هدفونای پلاستیکی صدای ضعیف موسیقی به گوش می‌رسه.

این جا بالای ابرا توی بوئینگ ۷۴۷ فقط من مونده‌م و ۲۰۰ کیک شکلاتی و میز باری که توی طبقه بالاست و خیلی راحت می‌تونم برم برای خودم یه نوشیدنی محشر درست کنم.

خدا منو ببخشه که حوصلهٔ شما رو با این جزئیات سر برده‌م ولی هواپیما تا وقتی که سوختش تموم بشه، روی سیستم اتوپایلوته. خلبان گفت با این کار موتور هواپیما از کار می‌افته. خلبان بهم گفت باید انتظار چه‌چیزی رو داشته باشم. گفت هر چهار موتور پشت سر هم از کار می‌افتن. بعدش با گفتن یه‌سری جزئیات در مورد موتور جت حوصله‌م رو سر برد؛ اثر ونتوری، افزایش نیروی بالا برنده با خم کردن بیشتر انتهای بال‌ها و این‌که چطور بعد از کار افتادن موتورا این هواپیما تبدیل به یه گلایدر ۲۳۰ هزار پوندی می‌شه. از اون‌جایی که اتوپایلوت باعث می‌شه هواپیما تو یه خط مستقیم پرواز کنه، این گلایدر کاری رو انجام می‌ده که خلبانا بهش می‌گن «سقوط کنترل شده».

بهش گفتم: «این نوع سقوط می‌تونه برای تنوع خوب باشه. نمی‌دونی تو یه سالِ گذشته چی به من گذشته.»

خلبان زیر چتر نجاتش یونیفرمی پوشیده بود که رنگ خاصی داشت و به نظر برای یه مهندس طراحی شده بود. اون خیلی کمکم کرد. به‌عنوان کسی که یه هفت‌تیر به سمتش گرفته شده بود، خیلی خوب تونست کمک کنه. اگه یه هفت‌تیر به سمت من گرفته بودن و ازم می‌پرسیدن چقدر سوخت باقی مونده و هواپیما تا چه مسافتی می‌تونه ما رو برسونه، هیچ وقت نمی‌تونستم به اندازهٔ اون کمک کنم. به من گفت که چطور می‌تونم بعد از پریدنش با چتر نجات،‌ هواپیما رو به ارتفاع عادی برگردونم. در مورد جعبه سیاه هواپیما هم باهام صحبت کرد.»

بهزاد
۱۳۹۸/۰۸/۰۵

ترجمه خوبیه اما خود داستان از فایت کلاب عقب تر ه. هم در روایت و هم محتوا. نویسنده یکی از حرفای مهمی که توی فایت کلاب زده رو کامل پس گرفته. توی فایت کلاب مارلا که مظهر هوس های جنسیه باعث

- بیشتر
Shirin Rassam
۱۳۹۷/۱۰/۲۲

بعد از مدتها، کتابی تماماً دل نشین خوندم. داستان، شخصیت پردازی، نحوه روایت، همه فوق العاده بودند. نویسنده ش رو از فایت کلاب احتمالا بشناسید. این کتابش هم واقعی نیست اما کاملا به واقعیت نزدیکه. خوندنش رو بهتون پیشنهاد میکنم. مطمئنا اگر فیلمی از

- بیشتر
افسانه
۱۳۹۸/۰۷/۱۷

من که دوستش داشتم. داستان دنیای پلید ما، شستشوی مغزی انسان ها و قدرت رسانه.

yazdaan
۱۳۹۹/۱۲/۱۸

به جرئت میتوان گفت چاک پالانیک یکی از غول های ادبیات در عصر کنونی است،دست کشیدن از زندگی و قدرتِ ویرانگری از مضامین اصلی تمام کتابهایش است ،شاید چون در گذشته عضو گروه های آنارشیستی بوده و همین باعث شده

- بیشتر
Emma
۱۳۹۸/۰۶/۱۶

خیلی ازش خوشم اومد، یکم تم مالیخولیایی داره ولی جالب و جذاب بود

D
۱۳۹۹/۰۳/۰۱

ترجمه بسیار خوبی داشت،داستان و دیالوگ ها نیز زیبا و خواندنی بودند،اگه از فایت کلاب خوشتون اومده خوندن این کتاب هم خالی از لطف نیست

pejmannavi
۱۳۹۷/۱۱/۲۵

داستانسرایی و سوژه و شخصیتها و ... همه برام جالب بود. حتی طنز و نحوه انتقاد نویسنده از یک ایدئولوژی تخیلی. سبکی نبود که بپسندم ولی از خوندنش پشیمون نشدم.

Mahnaz
۱۳۹۷/۰۷/۱۵

خود کتاب باشگاه مشت زنی را هم موجود کنید لطفا

hamideh noohpisheh
۱۳۹۹/۰۴/۰۷

به نظر من اصلاً به قوت باشگاه مشت‌زنی و کتاب رنت نبود کتاب مشکلات ویرایشی و املایی دارد داستانی درباره این که مذهب، نظام‌های سرمایه‌داری و رسانه‌ها انسان‌ها را در راه اهداف خودشان اسیر می‌کنند و به‌نوعی آنها را به بردگی می‌گیرند

خاطره
۱۴۰۰/۰۵/۰۴

اصلا آدم رو مشتاق به ادامه دادنش نمیکنه. همون اولش کسل کننده بود و ولش کردم

یه دختر زنگ زد و پرسید: «مردن درد داره؟» بهش گفتم: «خب عزیزم، آره. اما زنده بودن بیشتر درد داره.»
صاد
مردم از چیزی که بهش تلفن می‌گفتن، برای صحبت با هم استفاده می‌کردن چون از این که به هم نزدیک باشن، متنفرن ولی از تنهایی هم می‌ترسن.
Shirin Rassam
"از نظر دنیا او یک بازنده بود، ولی از نظر من او تمام دنیا بود."
zohreh
همهٔ مردم دنبال همچین چیزی‌ان؛ اطمینان. این‌که بهشون قول داده بشه که همه‌چیز درست می‌شه.
Shirin Rassam
ماهی اول رو والدینم برام خریدن تا بهم یاد بدن چطور از مخلوقات زندهٔ خداوند نگهداری کنم و بهشون عشق بورزم. بعد از اون ششصدوچهل ماهی دیگه هم خریدم و تنها چیزی که یاد گرفتم اینه که هر چیزی که دوست داشته باشی، یه روزی می‌میره.
Shirin Rassam
مردم نمی‌خوان که زندگی‌شون درست بشه. هیچ‌کس نمی‌خواد مشکلاتش حل بشه. غصه‌هاشون، حواس‌پرتیاشون و داستاناشون حل بشه و گندکاریاشون تمیز شه. اگه همه‌چی مرتب و تر و تمیز بشه، پس چی ازشون باقی می‌مونه؟
کوکتل مولوتوف
جامعه‌ای که برای برده کردنتون، جسمتون رو عقیم نکنه، مغزتونو عقیم می‌کنه. اونا رابطه جنسی رو اون‌قدر بد و کثیف و خطرناک جلوه می‌دن، که ازش متنفر می‌شید.
نیتا
«مردن درد داره؟» بهش گفتم: «خب عزیزم، آره. اما زنده بودن بیشتر درد داره.»
مری و راه های نرفته اش
من همهٔ خرچنگ رو خوردم قبل از این‌که حتی متوجه بشم قلبش هنوز داره می‌تپه.
pouria
«مردن درد داره؟» بهش گفتم: «خب عزیزم، آره. اما زنده بودن بیشتر درد داره.»
شیلا در جستجوی خوشبختی
اون گفت هیچ‌کدوم از حرف‌هاش رو جایی نگم.
Mr.horen~
طبق حرفای مدیربرنامه، بزرگ‌ترین عاملی که شما رو قدیس می‌کنه، حجم پوشش خبریه.
Shirin Rassam
دختره جوونیه، ولی صدای خسته‌ای داره
Shirin Rassam
امروز یکی از همون روزاییه که خورشید بالا اومده تا فقط شما رو تحقیر کنه.
yazdaan
مردم نمی‌خوان که زندگی‌شون درست بشه. هیچ‌کس نمی‌خواد مشکلاتش حل بشه. غصه‌هاشون، حواس‌پرتیاشون و داستاناشون حل بشه و گندکاریاشون تمیز شه. اگه همه‌چی مرتب و تر و تمیز بشه، پس چی ازشون باقی می‌مونه؟
Shirin Rassam
مردم به‌خاطر این مشتاق مرگن چون تنها راهیه که توش واقعا همه چیز تموم می‌شه.
Sara
«حتی بهشت هم یه قفس گول زننده‌ست. همهٔ عمرت برده باشی تا وقتی که یه‌سیب رو گاز بزنی.»
zohreh
فرق بین خودکشی و شهادت به پوشش خبری اونه.
صاد
دوست دارم زامبی‌هایی که دنبال گوشت تازه هستن، تعقیبم کنن. دلم می‌خواد وقتی از کنار این دیوارای سنگی می‌گذرم، صدای کشیده شدن ناخنای زامبی‌ها رو روی دیوارا بشنوم.
pouria
اون می‌گه: «لازم نیست همه‌چیز رو کنترل کنی. تو نمی‌تونی همه‌چیوکنترل کنی. اما می‌تونی برای یه فاجعه آماده باشی.»
yazdaan

حجم

۲۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۲۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان