دانلود و خرید کتاب مرد گمشده جین هارپر
تصویر جلد کتاب مرد گمشده

کتاب مرد گمشده

انتشارات:نشر سنگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرد گمشده

کتاب مرد گمشده نوشته جین هارپر سال ۲۰۱۹ به بازار آمد و خیلی زود در فهرست ده کتاب پرفروش ساندی تایمز قرار گرفت. این رمان رتبه‌ی چهارم گودریدز و یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز نیز هست. این کتاب را میثم فرجی ترجمه کرده است. 

درباره کتاب مرد گمشده

مرد گمشده  داستان مرموز مرگ مردی به نام «کمرون» است که جنازه‌اش در صحرا، کنار قبری عجیب پیدا می‌شود. دو برادر کمرون در جست‌وجوی علت مرگ او هستند. خودکشی، قتل، مرگ طبیعی یا دلیل شوم دیگری؟ آیا پای زنی هم در میان است؟ در این مسیر، داستان عشق گذشته‌ی کمرون و رازهایی که به همراه دارد، مطرح می‌شود و قصه، پیچیدگی‌ها و جذابیت‌های تازه‌ای پیدا می‌کند. جین هارپر با نخستین رمانش The Dry جوایز زیادی را کسب کرد. از جمله جایزه‌ی کتاب صنعت استرالیا و جایزه‌ی باری برای نخستین رمان رمز آلود. هارپر پیش از این‌که به عنوان نویسنده‌ی حرفه‌ای فعالیت کند، سیزده سال روزنامه‌نگار بود. کتاب مرد گمشده یکی از محبوب‌ترین رمان‌های اخیر جهان ادبیات است.

خواندن کتاب مرد گمشده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مرد گمشده

«می‌آن سر قبر گله‌دار؟»

«بعضی وقت‌ها. وقتی نقاشی کم رو بورس بود چند سالی می‌اومدن. اما حالا کم‌تر شدن. یکی مشهورتر تو آترتونه.»

«فرقش با این چیه؟»

«ناراحت کننده‌تره. قبر یه بچه‌ست. یه پسربچهٔ کوچولو. حدود ۱۹۰۰.»

لودلو ناراحت به نظر می‌رسید و ناتان پرسید که آیا بچه دارد.

«چه اتفاقی براش افتاده؟»

ناتان صدایش را صاف کرد.

«همون داستان همیشگی. راه رو اشتباه رفته و گم شده.»

ناتان ناگهان زد روی ترمز. زد دنده‌عقب، بعد ماشین را به داخل شکافی بین صخره‌ها راند. از طرف دیگر با سردرگمی بیرون را نگاه می‌کرد. اثری از ماشین کمرون نبود. یک لحظه فکر کرد ماشین نیست. زاندر به شیشهٔ خاک گرفته کوبید.

پشت سرشان را نشان می‌داد و گفت: «خیلی دور شدیم.»

ناتان به جاده برگشت و دوباره سعی کرد. مسیر درست تقریباً معلوم بود. همان‌جایی که بوب قبلاً پارک کرده بود ایستاد و همگی پیاده شروع به بالارفتن کردند. بالا که رسیدند، او و زاندر به ماشین تکیه دادند و لودلو دستکش‌هایش را دست کرد. دور ماشین کمرون چرخید و کلی عکس گرفت. جلو درِ باز راننده ایستاد.

ناتان گلویش را صاف کرد.

«ما که رسیدیم، در همین‌جوری باز بود، ولی کلیدها روی صندلی بود. روشنش کردم ببینم کار می‌کنه.»

«نباید به چیزی دست می‌زدی.»

«متأسفم.»

«وقتی روشنش کردی چی شد؟»

«کار کرد.»

لودلو سوار شد و خودش سوییچ را چرخاند. گذاشت ماشی

هنگامه محمدی
۱۳۹۸/۱۲/۰۹

خلاصه بعد مدتها یه کتاب جنایی معمایی درست حسابی خوندم که آدمو بشونه پای کتابو نذاره رهاش کنی. خیلی پرکشش بود. جمع و جور و به اندازه. بنظر تمام استاندارد هارو رعایت کرده بود. تعلیق کافی. کشش خوب. غافلگیری زیاد

- بیشتر
Maryam R
۱۴۰۰/۰۴/۰۱

وقتی کتابی رو از یه نویسنده توانا میخونی خواه ناخواه دنبال بقیه آثارشم میری. من اول کتاب خشکسالی رو از خانم هارپر خوندم و الان رسیدم به این کتاب. شخصیت پردازی رو خیلی دوست داشتم. خانم هارپر تو این کتاب

- بیشتر
farez
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

مرد گمشده، داستانی در تریلر معمایی بود که بعد از اتمامش حس میکردم چندان شگفت زده نشدم...شاید انتظار چنین پایانی رو داشتم. شاید چون شبیهش زیاد خونده بودم و دیده بودم...اما در این بین ترجمه و ویرایش بسیار ضعیف کتاب،در

- بیشتر
zohreh
۱۴۰۱/۰۷/۲۱

۹۱. کتاب روند خیلی آرومی داره، اما پایانش تقریبا غیرقابل پیش‌بینی و شوکه کنندست. ماجرا در یکی از مناطق خشک و بیابانی استرالیا روایت میشه که غریبه‌ها و توریست‌های خیلی کمی داره و تقریبا همه همدیگه رو میشناسن. ناتان متوجه میشه برادر وسطیش،

- بیشتر
Artin li
۱۳۹۹/۱۰/۰۷

کتاب خیلی خوبی بود، معمایی که ذهنتون رو خوب درگیر خودش میکنه و در طول داستان هر چی جلوتر میرین بیشتر جذبش میشین و اصلا حوصله سر بر نیست.

hedyeh
۱۳۹۹/۰۵/۰۲

اوایل یکم گنگ بود که باعث میشد خیلی جذب خوندن نشم واسه همین ۱۰۰صفه اول رو یه هفته طول کشید بخونم ولی بقیشو یه شبه خوندم.در کل کتاب جذابی بود.

saideh khatami
۱۴۰۰/۰۳/۲۴

یک داستان جنایی که تو استرالیا رخ میده..در کل داستان کشش خیلی خوبی برای من داشت، سوالها و رازهای زیادی بود که در طی داستان پیش میومد و کم کم جوابشون رو پیدا میکردی..حال و هوای مزارع استرالیا رو هم

- بیشتر
faranak ghadimi
۱۳۹۹/۰۱/۱۹

خیلی کتاب جالبی بود با اینکه اتفاق های عادی میوفتاد بیشتر داستان ولی دوست داشتی ادامش بدی و بدونی چی میشه و اینکه مرتب به همه شک میکردی خیلی دوسش داشتم

tata.b
۱۴۰۲/۰۶/۳۱

{ 🔸🔸🔸🔸 مطالعه نسخه چاپی 🔸🔸🔸🔸🔸 } این کتاب هم مثل کتاب قبلی نویسنده « خشکسالی » در استرالیای گرم و بین صحراهای بی آب و علف روایت میشه و نوع معما و روایت هم شبیهِ پس طبیعیه که این

- بیشتر
الهام حمیدی
۱۴۰۲/۰۲/۲۹

یک رمان خیلی جذاب ، معمایی و رازآلود که رهاش نمی کنین . دانای کل بیان کننده ی ماجراست و در طول داستان به دیالوگ ها و محاوره های زیادی بر می خورین که در اثنای اونا فلَش بَک های

- بیشتر
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن
AS4438
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن و امیدوارم، به خاطر خودت و کسانی که اطرافت هستند، به آرامش برسی.
Artin li
ناتان، مردم همیشه تظاهر می‌کنند حال‌شون خوبه. هر روز و تا پایان عمر.
Artin li
بعضی وقت‌ها آدم‌ها فقط دنبال راه فرار می‌گردن. و راه درست همیشه در دسترس نیست.
Narges
زندگی این‌جا سخته. همه دنبال راهی هستیم تا به بهترین شکل زندگی کنیم. اما قبول کن، حتی یه نفر هم نیست که دربارهٔ چیزی به خودش دروغ نگفته باشه.
Narges
جایی که آن‌ها زندگی می‌کردند هیچ چیز حد وسط نداشت. مردم یا کاملاً خوب بودند یا کاملاً بد. به‌ندرت حد وسطی پیش می‌آمد.
M.Taha
گاهی ـ تصادفی یا هر چی ـ بعضی چیزها بالاخره به بهترین شکل درست می‌شن و وقتی همه چیز آخرش درست می‌شه، لازم نیست جون بکنی و راهی رو که تو رو به اون‌جا می‌بره خودت بکنی، می‌فهمی؟
zohreh
مردم برای تفریح کارهای دیگری هم می‌کردند. مثل رفتن به بالای تپه‌های شنی و تماشا کردن غروب خورشید آن طرف بیابان. این کار اگر با آدمش بودی خیلی لذت داشت.
zohreh
«ما همه به شما حسودی‌مون می‌شد، چون پسرهای زیادی اطراف‌مون بودند، ولی هیچ‌کدوم به درد نمی‌خوردن و اون این‌قدر زود یکی رو پیدا کرده بود. همیشه برامون تعریف می‌کرد چه‌قدر با هم خوش می‌گذرونین و تو می‌خندوندیش.»
zohreh
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن
Pashmak Book
بعضی آدم‌ها بودن‌شان غنیمت است.
yasna
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن و امیدوارم، به خاطر خودت و کسانی که اطرافت هستند، به آرامش برسی.
Narges
جایی که آن‌ها زندگی می‌کردند هیچ چیز حد وسط نداشت. مردم یا کاملاً خوب بودند یا کاملاً بد.
Book
ادامه نداد، اما راه آن‌قدر مشخص بود که با چشم بسته هم می‌توانست برود. تمام آن اگرها.
zohreh
«کمرون فکر می‌کرد می‌تونه مثل پدرش نباشه. واقعاً فکر می‌کنم دوست داشت پدر و شوهر خوبی باشه و می‌تونست عالی باشه. واقعاً هم بود. اما یهو عوض می‌شد. بدون هیچ دلیلی. اصلاً یه آدم دیگه می‌شد. من مدت‌ها نگرانش بودم تا این‌که یه روز بیدار شدم و حس کردم ازش می‌ترسم.»
zohreh
نمی‌توانست کامل توضیحش بدهد. مثل ضربانی در سرزمینی خالی. سنگینی عجیبی که نشان می‌داد هوا را با کس دیگری شریک هستی. می‌دانست که باید توضیحی برای این احساس وجود داشته باشد. ادراکِ ناخودآگاه چیزی نامعلوم در چشم‌انداز. چیزی بیش‌تر از این نبود و البته دقیق هم نبود. و صدها بار در طول سالیان شخصی ناشناخته را در افق دیده بود.
zohreh
تمام جامعهٔ بالامارا در این موضوع خاص باهم هم‌عقیده بودند. تنها گذاشتن مردی بی‌چاره به امان خدا تقریباً غیر قابل تصور و البته گذشت‌ناپذیر بود. و اگر ناتان برایت، متولد منطقه‌ای خارج شهر، این را نمی‌فهمید، پس لیاقت زندگی در آن جامعه را هم نداشت.
zohreh
همه چیز با گذشت زمان درست می‌شد.
zohreh
ناتان سعی می‌کرد جلو زاندر با او دعوا نکند. تقصیر بچه نبود که آن‌ها با هم کنار نمی‌آمدند. این را هم قبول داشت که همه چیز تقصیر ژاک نبود.
zohreh
زاندر که بچه بود، ناتان عادت داشت در تاریکی کنار تختش بنشیند و آرام گیتار بزند. این یکی از تنها چیزهایی بود که انگار مدتی او را آرام می‌کرد و ناتان خیلی تعجب می‌کرد که از نظر ژاک این کار بیش‌تر آزاردهنده بود تا آرام بخش.
zohreh

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان