دانلود و خرید کتاب آدمکش‌ها چارلز بوکوفسکی ترجمه غلامرضا صراف
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب آدمکش‌ها

«آدم‌کش‌ها» مجموعه ۵ داستان کوتاه از‌ چارلز بوکوفسکی، شاعر و نویسنده تأثیرگذار آلمانی‌- آمریکایی است. بوکوفسکی در آگوست سال ۱۹۲۰ در شهر آندرناخ آلمان و در خانواده‌ای کاتولیک زاده‌ شد. او پسر هاینریش کارل بوکوفسکی سرباز آمریکایی و مادری آلمانی بود. آنها در سال ۱۹۲۲ به آمریکا برگشتند ودر شهرهای لس آنجلس و کالیفرنیا ساکن شدند. چارلز اولین قصه های کوتاهش را در بیست و چهار سالگی و اولین مجموعه شعرش، «گل، مشت و زوزه‌ای وحشی» را در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد. بوکوفسکی سال‌های زیادی از دوران نوجوانی اش را از شرق به غرب آمریکا برای پیداکردن کار و گذران زندگی سرگردان بود و بالاخره در سال ۱۹۵۰ به خدمت اداره پست درآمد و بارها به علت نوشیدن زیاد الکل در بیمارستان بستری شد. او در طول دوران نویسندگی و شاعری اش بسیار پرکار بود و آثارش به یونانی، فرانسوی، آلمانی، برزیلی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدند. در سال ۱۹۸۴ وی از پرفروش‌ترین نویسنده‌های آمریکایی بود و بیش از سه‌میلیون نسخه از آثارش به فروش رسید. نوشته‌های بوکوفسکی به‌شدت تحت تأثیر فضای لس‌آنجلس، شهری که در آن زندگی می‌کرد بود. ژان پل سارتر و ژان ژنه، بوکوفسکی را بزرگ‌ترین شاعر آمریکا می‌دانستند. او در سال ۱۹۹۴ بدرود جهان گفت. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: آن شب هوا سرد بود. هری از اتوبوس پیاده شد و دو تا بلوک به طرف شمال رفت. تاریک بود، خیلی تاریک. بیل مشغول دود کردن سیگاری دست‌پیچ بود. تو فضای باز نایستاده بود، چون پشتش بوته‌ی عظیمی بود. «سلام بیل.» «سلام هری. آماده‌ای کار تازه‌ی نون‌وآبدارتو شروع کنی؟» «آماده‌ام.» «بسیار خُب. داشتم محله رو شناسایی می‌کردم. فکر کنم جای خوبی گیرمون اومده. متروکه‌س. یه کپه پول توشه. ترسیدی؟» «نه. نترسیدم.» «عالیه. خونسرد باش و دنبالم بیا.» هری یک بلوک و نیم در امتداد پیاده‌رو به‌دنبال بیل رفت، بعد بیل راهش را از بین دوتا درختچه گشود و وارد چمن‌زار وسیعی شد. به‌طرف پشت خانه‌ی دوطبقه‌ی بزرگی می‌رفتند. بیل دم پنجره‌ی پشتی ایستاد. پرده‌اش را با چاقو پاره کرد. بعد بی‌حرکت ایستاد و گوش داد. عین قبرستان بود. بیل پرده را از قلابش گرفت و از جا کند. ایستاده کنار پنجره مشغول کار بود. زمان نسبتاً زیادی گذشت و هری با خودش فکر کرد: یا عیسی‌مسیح. تو رو خدا ببین با کی اومدیم دزدی...
معرفی نویسنده
عکس چارلز بوکوفسکی
چارلز بوکوفسکی
آمریکایی | تولد ۱۹۲۰ - درگذشت ۱۹۹۴

هاینریش چارلز بوکوفسکی، شاعر و داستان‌نویس آمریکایی متولد آلمان بود. از او اغلب به عنوان نویسنده تأثیرگذارِ معاصر نام برده می‌شود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفته است. هنری چارلز بوکوفسکی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی اول در آلمان متولد شد؛ در سال ۱۹۲۰، از مادری آلمانی و پدری آمریکایی و سرباز. پدر و مادر او، هنری صدایش می‌کردند.

نظرات کاربران

kiyavash47
۱۳۹۶/۱۱/۰۶

این نویسنده به طرز بیمارگونه ای خوبه من عامه پسند و خوندم ازش واقعا شاهکار بود

parham
۱۳۹۹/۰۵/۳۰

ترجمه عالیییی

AS4438
۱۳۹۹/۱۱/۲۱

خوب بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۱)
انگار بشر فقط دوتا انتخاب داشت‌ـ یا خودش را به آب‌وآتش زدن یا انگل بودن.
re8za8
می‌گویم:‌ «آقایان محترم، هیچ راهی برای ساختن با جنس مؤنث وجود ندارد. مطلقاً راهی وجود ندارد.» همه سرشونو به علامت تأیید تکون می‌دن. متصدی صدا سر تکون می‌ده، فیلم‌بردار سر تکون می‌ده، تهیه‌کننده سر تکون می‌ده، بعضی مسافرا سرتکون می‌دن.
M Gh
شاعر بدون رنج چه می‌تواند بکند؟
re8za8
حرفی یادش آمد که جایی به گوشش خورده بود: زندگی یعنی دردسر.
پویا پانا
همون تیپ‌های همیشگی تو اسکله راه می‌رفتندــ جماعت بی‌خیال خواب‌زده.
پویا پانا
هیچ راهی برای ساختن با جنس مؤنث وجود ندارد. مطلقاً راهی وجود ندارد.
پویا پانا
«می‌تونم دردو حس کنم که تو تنم وول می‌خوره. عین یه‌جور پوست دومه. کاشکی می‌تونستم عین مار پوست بندازم.»
mojgan
هری پشت یکی از آن میزهای کهنه نشست. قهوه خوب بود. سی‌وهشت‌سالگی و او تمام شده بودند. قهوه را مزه‌مزه می‌کرد و به‌یاد می‌آورد که کجا را شیرین کاشته‌ــ و کجا را نه. خسته بودــ از موش‌وگربه‌بازی بیمه، دفاتر کاری کوچک با پارتیشن‌های شیشه‌ای بزرگ، ارباب‌رجوع؛ خسته‌ی خسته بود از شیره مالیدن سرِ زنش، از لاس زدن با منشی‌ها تو آسانسور و راهرو؛ از مهمانی‌های کریسمس و سال نو و جشن تولد و قسط‌های ماشین جدید و قبض آب و برق و گازــ از کل این مجموعه‌ی نکبتی احتیاجات خسته‌ی خسته بود.
sadafi
«هیچ کار آبرومندی وجود نداره. اگه نویسنده نتونه از راه خلاقیت نون بخوره، مرده.»
hou.hou
لباس پوشیدم و حالا هوش‌وحواس اِرنی هم اومده بود سر جاش. پرسید: «واقعاً چه اتفاقی افتاد؟» یکی بهش گفت: «با یه آدم خیلی خوب دیدار کردی آقای همینگوی.» لباس پوشیدنم که تموم شد رفتم سر میزش. «آدم خوبی هستی پاپا. هیشکی برنده نشد.» باهاش دست دادم. «مختو با تیر پریشون نکن.»
hou.hou

حجم

۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان